از ششسالگی به مفاهیم و آیات قرآن علاقه داشتم. از همان زمان به همراه پدرم در کلاسهای قرآنی که در مسجد محله برگزار میشد شرکت میکردم. با وجودی که تسلط چندانی برحروف وکلمات عربی نداشتم آیات قرآن را با قرائت میخواندم. یک روز که درحال خواندن سوره توحید بودم قاری جلسه قرآن به پدرم گفت سهیل صدای خوبی برای خواندن قرآن و گفتن اذان دارد.سهیل چند سال بعد در مدرسه به عنوان مؤذن استعدادش را نشان میدهد و تشویق میشود. این آغاز راهی بود که تا امروز ادامه پیدا کرده است.
برخلاف نقل برخی شایعات پیرامون برداشت طلا از محله «زرکش» در روزگاران دور، امروز تنها نامی طلایی برای این محله مانده و از لحاظ امکانات یکی از محلات کمبرخوردار و پر مشکل مشهد است. کال زرکش از گذشتههای دور مسیل انتقال آبهای سطحی از شاندیز به کشفرود بوده و زمانی پرآب بوده، اما اکنون در بیشتر روزهای سال خشک است. خیابانهای این محله به نام شهیدبصیر، اولین فرمانده شهید بولوار توس نامگذاری شده است.
سیدسجاد فیروزی، نوجوان محله زرکش میگوید: عمو همزمان با حمله داعش راهی سوریه شد و در چندین عملیات شرکت داشت. هر وقت به مشهد میآمد و یا نامه مینوشت از من میپرسید که چند جزء قرآن را حفظ کردهام. به عمویم قول داده بودم کل قرآن را حفظ کنم. سید سجاد فیروزی بعد از شهادت عمویش حفظ 20جزء باقیمانده قرآن را تکمیل و با حفظ کل قرآن به قولی که به عمویش داده بود عمل میکند.
دارالقرآن یحیی بن زید(ع) یکی از سه دارالقرآن فعال در منطقه آموزش وپرورش تبادکان و تنها دارالقرآن بولوارتوس است. درسال 1387با پیگیریهای حسن نصرالهی، از معلمان آموزش و پرورش منطقه تبادکان این دارالقرآن مجوز فعالیت خود را از اداره آموزش و پرورش خراسان رضوی میگیرد. سال 1390با استخدام مربیان قرآن توسط وزارت آموزش و پرورش و با پیوستن چند مربی قرآن به دارالقرآن یحیی بن زید(ع) بهطور رسمی و گسترده فعالیتهای قرآنی دارالقرآن آغاز میشود.
20متری شهید خاوری در توس91 و محله شهید بصیر قرار دارد. از شهید خاوری اطلاعاتی در دست نیست و خانوادهاش در این محله ساکن نیستند. این کوچه تا حدود 15سال پیش خاکی و محله بدون امکانات شهری اداره میشد. تا 30سال پیش کوچه شهیدخاوری فقط 20خانوار داشت اما اکنون پر از مهاجران افغانستانی و پاکستانی است.
در یازده سالگی 2عدد دستگاه جوجهکشی خریدم و تخم بلدرچین، مرغ، مرغ لاری و... را تولید کردم و آنها را به فروش رساندم. بعد از آن حوالی سیزده سالگی به کار نصب مودم مشغول شدم. سعی داشتم تمام حرفههای درآمدزایی را که علاقه دارم دنبال کنم و به همین دلیل در حوزههای مختلفی فعالیت کردم. مدتی را در عطرفروشی مشغول به کار بودم و حتی از نعناع عطری با رایحه خوش تولید کردم.
پدرو مادرم میخواستند من را باقیمت سالانه ۷۰۰ تومن به آن مرد کرایه بدهند. تعداد بچهها زیاد بود و خرج و مخارج بالا. پدرم از پس هزینههایمان بر نمیآمد، اما من دلم راضی نمیشد. هرچه میگفتم آنجا نمیروم حریف خانواده نمیشدم. شبی که قرار بود من را به خانه آن روستایی بفرستند به مشهد فرار کردم.
اهالی محله زرکش گرچه وضع مالی خوبی ندارند، دلشان برای همسایههای نیازمندشان میتپد.