ازدواج - صفحه 3

خاطره رضا قیمی از غیبت ۸ ساله داماد
آقا رضا تعریف می‌کند: اوایل جنگ بود. جوانی به خیاطی آمد و سفارش کت‌وشلوار برای دامادی داد؛ عجله هم داشت. اما دیگر برای بردن کت‌وشلوار نیامد! چند سال بعد در حالی‌که لاغرتر و پیرتر شده بود، آمد.
تلخی شیرین‌ترین خاطره زندگی علی‌اصغر حسن‌پور
علی‌اصغر حسن‌پور تعریف می‌کند: مرحوم مادرم دختر یکی از حاجی‌های محله را برایم در نظر گرفته بود. من آوازه او را شنیده بودم، اما ندیده بودمش. مادرم تنهایی رفته بود و حسابی حاجی را آماده کرده بود.
تصمیم بزرگ کبری خانم برای کمک به عروس‌ خانم‌ها
کبری اکبری می‌گوید: دستمان تنگ بود. برای درست‌کردن جهاز به خیلی‌ها رو انداختم، اما کمکی نکردند. همان موقع نذر کردم اگر بتوانم جهازی آبرومند به دخترانم بدهم، تا وقتی که در توانم باشد، به آنهایی که دختر شوهر می‌دهند، کمک کنم!
زوج نیازمند با همت یلدایی اهالی پایین‌خیابان به خانه بخت می‌روند
خانم‌های پایگاه بسیج امام هادی(ع) عزمشان را جزم کردند تا زوج جوانی را که مدت‌هاست می‌خواهند زیر یک سقف بروند و زندگی شیرینشان را شروع کنند، تا قبل از شب چله راهی خانه بخت کنند. بهترین قسمت این مشارکت مربوط‌به مردم بود.
خاطره کاسب قدیمی از انتخاب عروس برای پسرش
حسین ایوبی تعریف می‌کند: مرد همسایه دختری را به بهانه‌ای صدا زد تا حسین‌آقا او را ببیند؛ «دختر باکمالات و بسیار مؤدبی بود. همان شب وقتی به خانه رسیدم، به همسرم گفتم یک دختر خوب برای پسرمان پیدا کرده‌ام.»
مدیر آژانس محله امام خمینی(ره)، بانی وصلت‌هاست
عباس آقا مدیر آژانسی در محله امام خمینی(ره) بانی وصلت‌هاست. می‌گوید: در این سال‌ها در ۷۵ مجلس عروسی شرکت کرده‌ام. ۲۴ بار به خواستگاری رفته ام و در تحقیقات ۲۹ ازدواج هم به سوالات دیگران پاسخ داده‌ام.
اهالی محله سجادیه میزبان مراسم عروسی یک زوج بهزیستی شدند
اهالی محله سجادیه پا پیش گذاشتند و جای خانواده عروس و داماد را پر کردند. از خودرو و دسته‌گل عروس گرفته تا شیرینی، میوه، شام و تالار و حتی آرایش ساقدوش‌های عروس را هم که مانند خودش بچه‌های بهزیستی بودند، بر‌عهده گرفتند.