در خیابان آیتالله عبادی، گوشهای از محله فاطمیه، آتلیهای قرار دارد که کوشیده است مراسم عروسی مشتریانش را با یک فولکس قرمز رنگ رینگ اسپرت خاطرهانگیز کند.
زندگی برای مونا صداقت و حسین کاریزی از نقطه پایان شروع شد؛ همان زمان که خسته از روزهای سخت، آرامش را نه در پول و زرقوبرق دنیا، بلکه تنها در داشتن یک همدم میدیدند. این زوج عاشق زندگی را طوری ساختهاند که آرزوی خیلیهاست.
حاجعلی خوشنیت کفشها را به روشی متفاوت دستهبندی کرده و هر دسته را با علامت و تکه پارچهای رنگی بستهبندی کرده است به همین دلیل زیر میز کار حاجی نخهای رنگی خودنمایی میکند.
در قدیم، تقویم قمری مبنای بیشتر کارها و از جمله تعیین تاریخ ازدواج بود. دو ماه اول تقویم قمری؛ یعنی محرم و صفر ماههای عزا به حساب میآمد و خیلی کم اتفاق میافتاد که تصمیم برای خواستگاری و ازدواج در این دو ماه گرفته شود.
نرگس مطهرینژاد تعریف میکند: پدربزرگم در جریان تعویض شناسنامهاش متوجه شد نام مادربزرگم و چند تا از بچههایش در آن نوشته نشده است. با توجه به اینکه سندی برای عقدنامه نداشتند، کارشناس ثبتاحوال گفته بود باید دوباره مادربزرگم را عقد کند!
عذرا و محمدصفربه دلیل هزینههای زیاد، تصمیم میگیرند بدون برگزاری جشن عروسی، زندگی مشترکشان را شروع کنند، اما دوستانشان، تنهایشان نمیگذارند. یکی باغی را در اختیارشان میگذارد و دیگری لباس عروس، یکی آتلیه و...
غلامعلی عضدپور تعریف میکند: هوا گرم بود و بقیه شیرخشکی که میماند، خراب میشد. ناگزیر به خرید یخچال شدیم اما تنها مال ما نبود. هرکدام از همسایهها گوشت یا مرغ میخریدند، میآوردند و توی جایخی یخچال ما میگذاشتند و همه با هم ندار بودند.






