
شانزدهسال پیش فکر نمیکرد مراسم ازدواجش با شب چهارشنبهسوری یکی شود. در مهمترین روز زندگیاش، همه شهر خوشحال بودند و فشفشهها آسمان شهر را رنگی و روشن کرده بود. شبی که برای زهرا نیشابوری ساکن محله سعدآباد، به خیر گذشت و همسایهها توانستند با کپسول آتشنشانی بهموقع لباس عروس را خاموش کنند.
مهر سال۱۳۸۸ زهرا و همسرش تصمیم گرفتند سر خانه و زندگی خودشان بروند. دو سال در عقد بودند و در این مدت، مقدمات ازدواج را مهیا میکردند. آنها برای نیمه آبان تالار هماهنگ کردند تا جشن ازدواجشان همزمان با برگریزان رنگی پاییز باشد. اما دو هفته مانده به مراسم، حال پدربزرگ همسرش بد شد و به رحمت خدا رفت.
زهراخانم میگوید: ازدستدادن بزرگتر فامیل سخت بود و مراسم ما هم به تعویق افتاد.
بعداز برگزاری مراسم چهلم، خانواده همسرش به خانه پدری زهرا آمدند و از آنها برای عقبانداختن تاریخ مراسم تشکر کردند. زمانیکه دوباره زهرا و همسرش برای گرفتن تالار مراجعه کردند، تنها زمان باقیمانده در تقویم ۲۵اسفند بود. این تاریخ را برای مراسم ازدواج انتخاب کردند، اما حواسشان نبود که سهشنبه آخر سال مصادف است با شب چهارشنبهسوری.
او ادامه میدهد: بعد از چندروز تازه متوجه شدیم که این تاریخ با چه روزی مصادف است. موضوع را با خانوادهها مطرح کردیم؛ آنها هم این موضوع را به فال نیک گرفتند و جشن را برگزار کردیم.
این شب برای زهرا و همسرش و تمام مهمانها خاطرهانگیز شد. آن شب خواهرزادههای جوان عروسخانم در فضای باز تالار، فشفشه روشن کردند و به استقبال عروس و داماد رفتند. همهچیز آنقدر خوب بود که شبی بهیادماندنی برای آنها شود.
اما اتفاق اصلی، نزدیک خانه خودشان رخ داد، زمانیکه یکی از همسایهها نزدیک خانه این تازه عروس و داماد در خیابان آتش روشن کرده بود. با یادآوری این خاطره، چشمان زهرا خانم پر از اشک میشود و میگوید: همیشه خدا را شکر میکنم که آن شب به خیر گذشت. همسایهای که آتش روشن کرده بود، از ما دعوت کرد تا از روی آتش بپریم. جوانترهای فامیل پشت سر هم از روی آتش میپریدند و فرصت به بقیه نمیدادند.
بالاخره زهرا خانم با تشویق اطرافیان و با کمک همسرش بهسمت آتش رفتند تا از روی آن بپرند، ولی یکی از جوانها ترقهای درون آتش انداخت و اتفاقی که نباید، رخ داد.
زهرا خانم میگوید: ترقه که ترکید، ترسیدم و پای چپم سُر خورد و گوشه دامنم آتش گرفت. همه ترسیده بودند و نگران شدند. همسایهای که آتش را روشن کرده بود، وسایل اطفای حریق داشت و با کپسول بهسرعت آتش را خاموش کرد. بهجز لباس که کمی سوخت و مجبور به پرداخت خسارت شدیم، همهچیز به خیر گذشت. هنوز دوستان و اقوام این خاطره را به یاد دارند و هر سال در ۲۵اسفند، سالگرد ازدواجمان را تبریک میگویند.
* این گزارش شنبه ۲۵ اسفندماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۹۶ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.