ستاد ازدواج آسان محله راهآهن که به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه(س) روایت شکلگیری و فعالیتشان را میخوانید، هم از ظرفیتهای محلی برای پیشبرد کارها استفاده میکنند هم از ظرفیتهای دیگر مجموعههای شهر. به قول خودشان، کارگروه تشریفات دارند و با ظرفیتهایی در حوزه ازدواج در ارتباط هستند: شیرینیفروشی، گلفروشی، طلافروشی، پارچهفروشی، لوازم خانگی و ... . این گروه دست دخترها و پسرهای زیادی را به هم داده و آنها را با اشتیاق تا خانه بخت همراهی کرده است.
اینجا خیران دور هم جمع هستند و هر سال حدود بیستسرویس جهیزیه جمع و جور میشود. تا حالا هم حدود 500سرویس جهیزیه به نیازمندان دادهاند. فاطمه شبانی، خانم این خانه که 67سال دارد و بین خانمها به فامیلی همسرش بطحایی معروف است، سالهاست که خانهاش، خانه امید نوعروسان است و اشک اندوه و شوق آنها را میبیند.هرهفته شنبهها و چهارشنبهها، بانوان خیّر در این خانه جمع میشوند و دست به دست هم میدهند تا وسایل جهیزیه را آماده کنند.
خدیجه رسایی حسین متولد سال ۱۳۰۵ و اصالتا اهل غازیان بندرانزلی است، خدیجه خانم که فرزندانش او را عزیز خطاب میکنند در ۱۵ سالگی به عقد پسر خان درمیآید. عزیز میگوید: «محمود خلق و خوی خانزادهبودن نداشت و از اینکه بخواهد در آینده جا پای پدرش بگذارد و رویه او را ادامه دهد، بیزار بود، همین شد که تصمیم بر استقلال گرفت و راهی ورامین در اطراف تهران شد». عزیز در حدود یک قرن زندگیاش 5فرزند، 15نوه، 21نتیجه و 3 نبیره خود را درآغوش گرفته و نوازش کردهاست.
«سمیه» که در عین سلامت روح و جسم، قبول کرده با پسری نابینا ولی عاشق به نام «جواد» ازدواج کند و مسیر خوشبختی خود را در وجود او بیابد. سمیه برخلاف بیشتر دخترهایی که زیبایی چهره و اوضاع و احوال مالی طرف مقابل برای آنها یک معیار و شرط اصلی ازدواج قلمداد میشود، اخلاق، ایمان، سادگی و عشق را مبنای ازدواج خود قرار داد و دستان خود را به دستان جوانی سپرد که با وجود نابینایی چشمانش، قول داده عروس قصه ما را خوشبخت کند. سمیه و جواد شروع یک عاشقانه ساده و بیآلایش هستند و بچههای شهرآرامحله را هم به جشن خود دعوت کردهاند، آنها خانه عشق خود را در محله امیریه بنا کردهاند.