کد خبر: ۶۶۴۰
۰۶ مهر ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۰

سه‌شنبه‌های جهازبرون در دانشجو

زکیه انتظار‌یزدی، بانی فراهم‌شدن ۱۶۰دست جهیزیه کامل بوده است. قرار‌گرفتن در این مسیر، او را با نیازمندان و خیران دیگری هم آشنا کرده است.

دستش به دوخت و‌دوز و کار‌های هنری بود. تصمیم گرفت کار‌های خیاطی عروس نیازمندی را انجام دهد. وقتی که دوروبری‌ها متوجه شدند، هر‌کدام وسیله‌ای دادند تا جهیزیه آن عروس کامل شود. چیزی نگذشت که همه‌چیز جور شد و رسید به یک جهیزیه کامل. خودش باورش نمی‌شد که این‌قدر راحت، جهیزیه نیازمندی آماده شده باشد.

آن جهیزیه را که فراهم کرد، گمان می‌برد همه‌چیز تمام شده است، اما باز عروس نیازمند دیگری سر راهش قرار گرفت و وارد چرخه‌ای شد که خودش هیچ برنامه‌ای برای آن نداشت. اوایل دهه هشتاد تاکنون، زکیه انتظار‌یزدی، بانی فراهم‌شدن ۱۶۰دست جهیزیه کامل بوده است.

قرار‌گرفتن در این مسیر، او را با نیازمندان و خیران دیگری هم آشنا کرده و در این سال‌ها، تأمین هزینه‌های درمان، فراهم‌کردن بسته‌های کمک‌معیشتی، اهدای لوازم‌تحریر و... خاطرات بسیاری در زندگی‌اش رقم زده است.

اهالی محله دانشجو بیش‌از سی‌سال است که او را می‌شناسند و به‌دلیل این شناخت و اعتماد، خیلی‌ها همراهش شده‌اند. قرارشان سه‌شنبه‌هاست؛ روز دل‌نشینی که آن‌ها را دور هم جمع می‌کند تا بتوانند لبخند را بر لب نیازمندی بنشانند.



سه‌شنبه‌های جهازبرون در دانشجو

 

جور شدن اولین جهیزیه

زکیه‌خانم از سال‌۶۵ در محله دانشجو سکونت دارد و چند‌باری در خیابان‌های همین محله اثاث‌کشی کرده است. به‌دلیل ارتباط زیاد با همسایه‌ها و بسیج و مسجد محله، خیلی‌ها او را می‌شناسند. اوایل دهه‌۸۰ که مشغول تهیه اولین جهیزیه بود، فکر نمی‌کرد قرار است این‌طور ادامه‌دار و جدی شود.

او تعریف می‌کند: در رفت‌وآمد‌هایی که به مکتب حضرت‌رقیه (س) داشتم، متوجه عروس نیازمندی شدم. گفتم کار‌های خیاطی و دوخت‌و‌دوز این عروس را انجام می‌دهم. دوست و آشنا و همسایه‌ها را هم که می‌دیدم، می‌گفتم اگر وسیله اضافه‌ای دارند، برای جهیزیه‌اش بیاورند. بدون هیچ برنامه‌ریزی خاصی، در مدت کوتاهی، با کمک همسایه‌ها جهیزیه آن عروس جور شد و تحویلشان دادیم. مشغول کار‌های روزمره شدم، ولی چند روز بعد، عروس نیازمند دیگری را معرفی کردند. این شد که از آن روز تا الان داریم جهیزیه درست می‌کنیم.

 

عروس نظرکرده امام‌رضا(ع)

زکیه‌خانم ارتباط زیادی با مسجد حضرت سکینه (س)، مسجد امیرالمؤمنین (ع) و مکتب حضرت رقیه (س) دارد و به‌واسطه این مکان‌ها، در کار‌های خیر بسیاری مشارکت می‌کند. بردن غذای گرم برای نیازمندان و تهیه بسته‌های معیشتی، کار‌هایی است که از سال‌ها پیش انجام می‌دهد.

تاریخ‌ها را دقیق به یاد ندارد و می‌گوید: فکر می‌کنم تا حدود سال‌۸۲ با مسجد حضرت سکینه (س) ارتباط داشتم. بسیج آنجا که تعطیل شد، ارتباطم با مسجد امیرالمؤمنین (ع) بیشتر شد. چند دست جهیزیه در مسجد امیرالمؤمنین (ع) درست کردیم. سال ۹۳ از طرف بسیج مسجد حضرت سکینه (س) گفتند بروم و برای نوعروسان نیازمند، جهیزیه فراهم کنم؛ از آن زمان دیگر تهیه جهیزیه کارم شده است.

از سال‌۹۳ تا‌کنون نزدیک ۱۶۰ دست جهیزیه کامل برای عروسان نیازمند فراهم کرده است؛ در کنارش هم به عروس‌هایی که چند تکه از جهازشان را نداشته‌اند، کمک کرده‎اند که آمارش را ندارد. هر‌از‌چند گاهی هم سیسمونی بعضی مادران جوان را می‌دهند. آن‌ها به‌طور معمول، ماهی یک یا دو دست جهیزیه به نوعروسان نیازمند اهدا می‌کنند.

او خاطرات بسیاری از این عروس‌ها دارد، اما یکی از خاطرات، آن‌قدر برایشان اثرگذار بوده است که حالا هم یادآوری آن، اشک را در چشمانش جاری می‌کند. او در‌حالی‌که بغض گلویش را گرفته است و اشک در چشمانش می‌لغزد، تعریف می‌کند: قربان امام‌رضا (ع) شوم که دل شکسته را ناامید نمی‌کند.

عروسی داشتیم که پدر، مادر و هیچ کس و کاری نداشت. خانواده شوهرش هم وضع مالی خوبی نداشتند. چندسال در عقد مانده بود و چهاربرادرشوهر مجرد هم داشت. مادرشوهر رفته بود حرم امام‌رضا (ع) با دل شکسته گفته بود «ما نمی‌توانیم این‌ها را راهی خانه بخت کنیم؛ همه‌چیز را به خودت واگذار می‌کنم.»

آرایشگر محله‌شان از موضوع خبر داشت. به‌طور اتفاقی، یکی از خانم‌های گروه ما را دیده بود و از این طریق باخبر شدیم. رفتیم برای تحقیقات و دیدیم واقعا نیازمند هستند. همان روز تحقیق گفتیم اگر بخواهیم جهیزیه بیاوریم، باید خانه داشته باشید، اما پسر توان پرداخت پول رهن خانه را نداشت. داشتیم در بنگاه‌های محله‌شان پرس‌وجو می‌کردیم که فرد خیّری قبول کرد خانه‌اش را به آن‌ها بدهد. در مسیر برگشت فکر پرده خانه بودیم که آن را هم یک پرده‌فروش به ما اهدا کرد.

زکیه‌خانم که دوباره اشک در چشمش حلقه می‌زند، ادامه می‌دهد: همه وسایل این عروس ظرف یک هفته فراهم شد؛ آن هم از نوع خوبش. خودمان هاج‌و‌واج مانده بودیم. هر وسیله این عروس، چنان معجزه‌وار جور می‌شد که نه فقط من، که همه ما بار‌ها و بار‌ها گریه می‌کردیم، چون در هرکدام نشانه لطف امام‌رضا (ع) را می‌دیدیم.

بعد‌از یک هفته که جهازش آماده شد، خودشان به‌دلیل مشکلات مالی قصد گرفتن مجلس نداشتند و همین که بعد‌از چند سال در عقد ماندن، خانه و جهیزیه برایشان فراهم شده بود، در پوستشان نمی‌گنجیدند. باز خودمان گفتیم این عروس هیچ خانواده و فامیلی ندارد، بیاییم برایش مجلس هم بگیریم که احساس غربت نکند. تا آن موقع برای هیچ عروسی مجلس نگرفته بودیم. یکی از تالار‌های خوب مشهد را برایش هماهنگ کردیم و خودمان به‌عنوان خاله و مادربزرگ و اقوام عروس، به آن‌ها هدیه دادیم. هنوز که هنوز است، خانم‌ها از آن عروس و جهازش به‌عنوان نظر‌کرده امام‌رضا (ع) یاد می‌کنند و خاطره‌ای ماندگار برایش شده است.

هر عروسی که به زکیه خانم معرفی می‌شود، اول می‌روند تحقیق تا مطمئن شوند که نیازمند است. خیلی از این‌ها هم در روستا‌ها و حاشیه شهر و حتی شهرستان‌ها سکونت دارند. رفت‌وآمد در این مسیر‌ها برای زکیه‌خانم و همراهانش سختی‌های خودش را دارد. در این بین عروسی را معرفی می‌کنند از تایباد در نقطه صفر مرزی.

او می‌گوید: به آن نشانی که رفتیم، نیرو‌ها و تجهیزات مرزبانی را می‌دیدم. اصلا مسکونی نبود. همه‌جا بیابان و تپه بود. روی یکی از تپه‌ها یک خانه بود که به ما نشانی داده بودند. مانده بودیم آن‌ها چطور اینجا زندگی می‌کنند. زن و شوهر پیری بودند که توانایی دادن جهیزیه به دخترشان را نداشتند. خدا را شکر جهیزیه آن دختر را هم جور کردیم.

چندماهی است که زکیه‌خانم و تعدادی از خیران، یک درصد از درآمد خود را به نیت امام‌زمان (عج) نذر دادن جهیزیه به نیازمندان کرده‌اند. قلک‎هایی را هم به این منظور بین خودشان پخش کرده‌اند. با‌توجه‌به این نذر، هر جهیزیه‌ای به هر عروسی می‌دهند، به او می‌گویند که نذر امام‌زمان (عج) است. آن‌ها امیدوارند از این طریق، بتوانند دل صاحب‌الزمان (عج) را شاد کنند.

زکیه‌خانم با چهار‌پنج خیّر مرتبط است که بخش اصلی هزینه‌ها را آن‌ها می‎دهند. هیچ‌کدام از اعضای گروه خیریه این خیران را نمی‌شناسند. هر عروسی که معرفی می‌شود، زکیه‌خانم اول با این خیران تماس می‌گیرد و هرچه را بتواند با کمک آن‌ها تأمین می‌کند. باقی اقلام را هرچه بماند، همسایه‌ها و دوست و آشنا‌ها کمک می‌کنند. به نظر او هر عروسی روزی خودش را دارد. برای همین هر وسیله‌ای برای هر عروسی برسد، به خودش می‌دهد و نمی‌گوید این را برای عروس بعدی نگه دارید.

او می‌گوید: دوستان خیلی خوبی همراهمان هستند. هرچه برای جهیزیه کم داریم، آن‌ها کمک می‌کنند. کار‌های درست‌کردن لحاف و تشک، دوخت پرده، سرویس آشپزخانه و‌... همه توسط همسایه‌ها انجام می‌شود. هرکس هم لوازم کادویی و بدون‌استفاده‌ای دارد، برای جهیزیه عروس‌هایمان می‌آورد.

تعدادی از همسایه‌ها، سه‌شنبه‌ها در خانه خانم هاشمی دور هم جمع می‌شوند و کار‌های مربوط به جهیزیه‌ها را انجام می‌دهند. یکی پرده و روبالشی می‌دوزد، یکی دم‌کنی درست می‌کند، دیگری کار‌های تزیینی انجام می‌دهد. خلاصه اینکه هر‌کدام کاری را دست می‌گیرند تا جهیزیه آماده شود. طبقه همکف منزل سکینه هاشمی در‌اختیار خیریه است. می‌تواند آن را اجاره دهد و به خرج زندگی معمولی‌اش بزند، اما قید مال دنیا را زده و دل‌خوش است به دعای خیری که برکت را به زندگی‌اش می‌آورد.

درِ خانه‌اش را که می‌زنیم، با روی خوش پذیرایمان است. دو کمد بزرگ در خانه گذاشته است که هر‌کدام هر‌ماه پر از وسایل جهیزیه می‌شوند. باقی اقلام هم کنار دیوار‌ها چیده می‌شود. کیسه‌هایی پر از پارچه دارند که کاتالوگ مغازه‌های پرده و مبل‌فروشی بوده است. این پارچه‌ها را از مغازه‌ها می‌گیرند و با سر‌هم‌کردن آن‌ها روبالشی و لحاف و پرده و‌... درست می‌کنند.

سکینه‌خانم در‌حالی‌که تشک‌های کنار دیوار را نشان می‌دهد، می‌گوید: سه‌شنبه‌ها که خانم‌ها می‌آیند، این‌ها را آماده می‌کنند. وقتی هم جهاز کامل می‌شود، وسایل را به پارکینگ می‌بریم تا فضای خانه باز شود و همین‌جا برای هر عروسی دوست داشته باشد، جشن می‌گیریم. این جشن‌ها را هم معمولا در اعیاد برپا می‌کنیم و مولودی‌خوان می‌آوریم.

به گفته او بعضی عروس‌ها دوست ندارند دیده شوند، ولی بعضی‌ها خودشان دوست دارند بیایند و در جشن جهازبرون حضور داشته باشند.

سکینه‌خانم بیش از هر چیز، از شادمانی و دعای خیر مادر و دخترها، هنگامی‌که جهیزیه را می‌بینند، خاطره دارد. او می‌گوید: هر مادر و دختری که قرار است برایشان جهیزیه درست کنیم، ابتدا چهره‌های غمگین، گرفته و نگران دارند، ولی وقتی می‌آیند و جهیزیه را می‌بینند، چنان خوشحال می‌شوند که ما را هم به وجد می‌آورند.

 

سه‌شنبه‌های جهازبرون در دانشجو

 

سه‎‌شنبه‌های پر‌خیر و برکت

او از عروسی یاد می‌کند که وقتی مادرش وارد شد و جهیزیه را دید، همان‌جا کنار جهاز، دو رکعت نماز شکر خواند. سکینه‌خانم ادامه می‌دهد: کسی که آن‌ها را به ما معرفی کرد، می‌گوید از آن زمان تا الان هر روز این مادر دارد برایمان قرآن می‌خواند.

در خانه سکینه‌خانم پخت‌و‌پز‌های مسجد و هیئت هم انجام می‌شود. در مناسبت‌هایی که قرار است به هیئتی‌ها غذا دهند، پخت‌وپز در این خانه و با کمک همسایه‌ها انجام می‌شود. شب چله در اینجا سبد‌های میوه بسته می‌شود. مهرماه، بسته‌های لوازم‌تحریر درست می‌کنند. عید غدیر برای مستمندان غذای گرم می‌پزند. خلاصه اینکه در هر مناسبتی بهانه‌ای برای کار‌های خیر است.


مهین خانزاد یکی از خیرانی است که با این گروه ارتباط دارد. او خیاط است و در کار‌های دوخت‌ودوز عروس‌ها مشارکت دارد. مهین‌خانم، ۱۰ سال پیش که تازه به محله دانشجو اثاث‌کشی کرده بود، در رفت‌وآمد به مکتب حضرت‌رقیه (س)، متوجه تهیه جهیزیه برای نوعروسان شد و همان‌جا گفت که حاضر است با آن‌ها همکاری کند. از آن زمان تا الان او در این کار‌ها مشارکت دارد.

مهین‌خانم روز‌های خوب زندگی‌اش را که به قول خودش از عمرش حساب نمی‌شود، سه‌شنبه‌ها می‌داند که همراه دیگر خانم‌ها به تهیه جهیزیه می‌پردازند. او همه این روز‌ها را خاطره می‌داند و می‌گوید: وقتی عروس‌ها و خانواده‌هایشان می‌آیند چنان لباس‌های کهنه و رنگ‌و‌رورفته‌ای دارند که غم به دل ما می‌نشیند. وقتی با همین پارچه‌های ریز‌ریز برایشان لباس درست می‌کنیم، آن‌قدر به چشمشان می‌آید و خوشحال می‌شوند که خستگی از تنمان بیرون می‌رود.

او به لباس آبی‌رنگی که روی جالباسی کنار دیوار آویزان است، اشاره می‌کند و می‌گوید: خانمی پارچه گیپوری خریده و به خیاط داده بود، ولی خیاطش نتوانسته بود مدلی که می‌خواسته، درآورد. او هم پارچه را آورد و به ما داد. این پارچه چنان ریز‌ریز و پر از سنجاق بود که فقط نیم‌ساعت داشتم سوزن‌های میخی را که به آن زده بودند، باز می‌کردم. بعد هم چند‌ساعتی وقت گذاشتم تا این پارچه‌های ریزریز را سر هم کردم و یک لباس مجلسی برای عروسمان شد. امروز که آمد و آن را پرو کرد خیلی خوشحال بود. مدام به لباس نگاه می‌کرد و هی از ما تشکر می‌کرد. قرار است لباس را روز جشنش بپوشد.

او همچنین به پرده کنار دیوار که هر چینش یک رنگ دارد و ترکیبی رنگین‌کمانی به خود گرفته است، اشاره می‌کند و می‌گوید: این‌ها را دختر سکینه‌خانم دوخته است. پارچه‌هایش تکه‌تکه بود. او آن را این‌طور با‌سلیقه به هم دوخت. کارمان همین است که با تکه‌پارچه‌ها لباسی می‌دوزیم. به ظاهر سخت و وقت‌گیر است، ولی آن‌قدر لذت دارد که از عمرمان حساب نمی‌شود.

مهین‌خانم خیلی وقت‌ها پول لباس‌هایی را که برای دیگران می‌دوزد، نمی‌گیرد و از مشتری‌اش می‌خواهد آن را به حساب خیریه بریزد. او این کار را برکتی برای دنیا و ذخیره‌ای برای آخرتش می‌داند. بعد هم با اعتقادی قلبی می‌گوید: کار خیر گم نمی‌شود.

 

*این گزارش ۵ شنبه ۶ مهرماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۲۱ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44