هنوز چندکیلومتری دور نشده بودند که طوفانی به پا شد. حسن اسماعیلی هرچه چشم میگرداند هیچیک از همراهانش را نمیدید. تعریف میکند: چفیه دور گردنم را باز کردم و روی سر و صورتم پیچیدم، اما فایده نداشت.
مادر زینب تعریف میکند: یک روز یک سهچرخه عراقی با دخترم برخورد کرد و ناخن پای دخترم کنده شد و راننده فرار کرد. وقتی بیمارستان رفتیم راننده را پیدا کردند.
جمعی از اهالی شهرک شهید باهنر هر اربعین به کربلا میروند تا در موکب صاحبالزمان(عج) - عمود ۸۰۲ - میزبان زائران پیاده باشند. حاجعلی فدایی بزرگ خادمان موکب میگوید: مردم از هر قشر و طبقهای کمک میکنند.
این شانزدهمین سال بود که در روز اربعین ، خانوادههای شهدا و جانبازان محلههای راهنمایی، فلسطین و آبکوهسعدآباد و عموم مردم، برای تلاوت زیارت اربعین و غبارروبی مزار شهدا بهسمت بهشترضا (ع) رهسپار میشد.
شهید محسن نوکاریزی تخریبچی بود. رفقایش میگویند محسن وقتی شهید شد، بسیار تشنه بود، برای همین پدرش هرسال روز اربعین در مسجد رضوی رضاشهر، یادبودی برای فرزند شهیدش برگزار میکند.
سیدحسین هاشمی با کمک خیران طی دو دوره دو گروه از اهالی را با صندوق قرضالحسنه شهرک باهنر به زیارت فرستاده است.
امیر یارحسنآبادی، کاسب محله خوشسیما، هرسال برای نشاندادن ارادتش به ائمه (ع) لباسهای زائران اربعین را رایگان میشوید و اتو میکشد.