علی هزاره، تخریبچی تیپ ۲۱ امامرضا (ع) که سال ۱۳۶۲ قهرمان آموزشگاههای فوتبال کشور شده بود، شاخه گل قرمزی به همسر داد و گفت اگر برگردم، با همین قطار من و تو به کربلا میرویم. او رفت و هیچوقت فرزندش را ندید.
تقی تاجیک بهخاطر اعتراضی کوچک در دوران اسارت، توسط بعثیها شکنجه شد و سرانجام به شهادت رسید.
فاطمه خادمی در ۶۵ سالگی، هنوز غذای مورد علاقۀ فرزندشهیدش را به یاد او میپزد.
شهید تقیپور در اربعین سال ۹۵ در سامرا در حال مأموریت بود که در آن روز خود را به کربلا میرساند و در حرم امام حسین (ع) دعا میکند تا در یک روز خاص و به زودی شهید شود.
مادر شهید ان رجبپور تعریف میکند: گوشی تلفن را کنارم گذاشته و منتظر بودم که محمد زنگ بزند. از خستگی خوابم برد. در خواب دیدم که پدرش درحالیکه تاج گلی به سرش گذاشته، وارد خانه شد.
مادر شهید جاویدالاثر براتعلی گرجی میگوید: هرکس قسمتی دارد. قسمت برات من هم شهادت بود. گوارای وجودش. من هم راضیام به رضای خدا.
همهچیزش خدایی بود حتی ازدواج و زن گرفتنش. جبهه بود، از آنجا زنگ زد که مادر به فکر دامادی من باشید. من از امام خمینی برای عقدم وقت گرفتم.