مهدی رأفتیزاده، پستچی محله المهدی میگوید: نامههایی داشتم که فرستنده و گیرنده نامه یک خانه بوده است. بهعنوان مثال زوجی بودند که نمیتوانستند حرفشان را رودررو بیان کنند، فرستنده نامه، آقا بوده، گیرنده هم خانمش.
مسعود سنجر در طول ۲۶ سال کاری، از هیچ سندی بدون بررسی و دقت در قدمت خانه، موقوفه یا ملکی و آستانه بودن و ... نگذشته است و بدینترتیب حالا اطلاعات خوبی از تاریخ و هویت محلات مشهد دارد.
حسین راشدی ازجمله افرادی است که با عشق، شغل آرایشگری را انتخاب کرده و معلولیت، مانع او برای ادامه این حرفه نشده و جزء آرایشگران با سابقه شهر و منطقه ما محسوب میشود.
جواد دلدار مدعی است حوالی سال ۱۳۹۰، یکی از افرادی بوده که فلافل را در مشهد باب کرده و پیشبینیاش نیز درست از کار درآمده است: تا سال ۱۳۹۲، در تمام خیابانهای مشهد، فلافل خواهند فروخت.
رضا انسان کنگعلیا قبل از اینکه ساعتسازی خودش در محله جلالیه را باز کند، پیش سه استادکار آموزش میبیند. او میگوید: آقای ساعتچی به من گفت پسرم! اگر بهدنبال شغلی تروتمیز هستی، به ساعتسازی ادامه بده.
مرحوم عبدالهادی قلمبُر که اسفند سال گذشته از میان ما رفت، نخستین مدیر امور اداری و مالی راهآهن مشهد بود؛ او که سرد و گرم ۱۰۳ سال زندگی را پشت سر گذاشت، تاریخ شفاهی راهآهن مشهد بود.
عملیات تقریبا تمام شده بود و فقط ساختمان در طبقات بالاتر دچار دودگرفتگی شده بود که ناگهان مادری با صدای بلند شروع به فریادزدن کرد و گفت: بچه ۵ سالهام در اتاق خواب بوده کسی او را بیرون نیاورده است.