باقری میگوید: به جرئت میگویم یکی از اقشاری هستیم که ما را دوست دارند. هرقدر هم کار برای بچهها سخت است و حقوق کمی میگیرند، وقتی در مأموریتها واکنش مردم را میبینند، با عشق خدمت میکنند.
ایستگاه شماره ۱۴ آتشنشانی آژیرش پشت سر هم به صدا درمیآید و مأموریتهایش بیشتر از سایر ایستگاههاست. نیروهایش اغلب طی این سالها سوختهاند و مصدوم شدهاند.
حضور یوسف مقدمپور در آتشنشانی باوجود تمام سختیهای کار، دریچهای برای ورود همسر و پسرش به آتشنشانی شد. الهه عباسی همسر یوسفآقا و مادر سه فرزند دو سال بعداز همسرش وارد آتشنشانی شده است.
پلهای هوایی منطقه یک که در دهه ۸۰ احداث شدند، تقولق کار میکنند. میانگین عمر این پلها به هجدهسال میرسد ولی بهدلیل هزینههای سنگین تعمیر و نگهداری پلهای عابر پیاده، وضعیت نامناسبی دارند.
میترا ارزمانزاده تعریف میکند: احساس کردم قصد زن خیلی جدی نیست، اما جای آزمون و خطا نبود؛ سعی کردم میلیمتری به او نزدیک شوم، اما با پرواز یک کبوتر از پشت سرم، ماجرا بهطور کلی عوض شد.
آنهایی که اعتقاد داشتند جهاد فقط رسیدگی به مناطق محروم نیست، آستین بالا زدند و کمک را از همسایههای خود شروع کردند و با سطلهای کوچک و بزرگ، خانههای آبگرفته را خالی کردند.
سرآتشیار علی اخلاقی افضلی میگوید: غواصی در سیلاب، کار بسیار خطرناکی است. میان آن گل ولای همه چیز پیدا میشود؛ از خاروخاشاک تا اشیای تیز و برنده. داخل سیلاب نه نوری هست نه نشانه ای، دید صفر است.