محله کلاهدوز

محله
منطقه ۱

کلاهدوز

محله کلاهدوز فعلی از حدود سال ۱۳۱۰ شکل گرفت، اما تا پنج سال پس از انقلاب اسلامی، بیشتر باغ بود و بیابان. بسیاری از باغ‌ها و زمین‌های این محله اوقافی بود و سیدی، اکبری و مولایی از عمده باغداران آن بودند. خیابان مجد از معابر اصلی محله کلاهدوز است که در گذشته پر از میم انگور و باغ توت بود و به «تی‌بی‌تی» شهرت داشت.

محله کلاهدوز
آرزوی پدر برای سوزن‌دوز محله کلاهدوز
پدرم برای کارهای هنری ارزش بسیاری قائل بود و زمانی که دید من با نخ‌های قالی چیزی را بر روی پارچه نقش‌آفرینی می‌کنم من را به ادامه این کار تشویق کرد. به دوخت‌و‌دوز علاقه بسیاری داشتم. به یاد دارم دوران راهنمایی را در مدرسه شهید بتول چراغچی در محله صاحب‌الزمان(عج) تحصیل می‌کردم. مربی درس حرفه و فن آن‌زمان من خانم محسنی یکی از استادان سوزن‌دوزی کشور بود و هفته‌ای یک‌بار به ما در آن حوزه تدریس می‌کرد. گلدوزی با دست را من از ایشان آموختم و همان دوران یک جانماز گلدوزی‌شده برای پدرم دوختم.
روایت زندگی شاعر محله کلاهدوز که بیش از نیم قرن امام جماعت است
تا 13سالگی از خواندن و نوشتن خبری نبود. نخستین چیزی که یاد گرفتم بنویسم1333 بود. شماره همان سالی که نوشتن شده‌ بود همه علاقه‌ام. در همین سال بود که من علاقه‌مند شدم خواندن و نوشتن را بیاموزم و به هر کسی می‌رسیدم که سواد داشت چیزی از او یاد می‌گرفتم. یکی از کسانی که از او زیاد سؤال می‌کردم مرد سیاه‌چهره، لاغر اندام و خوش‌اخلاقی بود که پشت چرخ چاه می‌نشست. یکی از راهنمایی‌های او این بود که بارها می‌گفت اگر کسی تصمیم داشته باشد می‌تواند با ده‌شاهی، کارخانه قند آبکوه را بخرد. روزی از او پرسیدم حسن چگونه نوشته می‌شود؟ به من یاد داد.
آپاراتی محله کلاهدوز می‌گوید تعهد در این حرفه بسیار مهم است چون‌ امنیت راننده را تأمین می‌کند
امین برزگر، آپاراتی محله کلاهدوز مبنای هر کاری را اخلاق و انصاف می‌داند و بیان می‌کند: در کارم صداقت را یاد گرفتم که بهترین چیز در زندگی است. مشتری وقتی به ما مراجعه می‌کند نمی‌داند مشکل از کجاست و باید وجدان کاری داشته باشی که به او دروغ نگویی و هرآنچه هست را با مبلغ صحیح به او اعلام کنی.
 داستان لوله‌کشی آب به آبکوه و سعدآبادی که روزگاری مظهر قنات بودند
زمانی که لوله‌کشی اساسی در مشهد توسط شرکت مولوی انجام شد برای یکی از منبع‌های آب چاهی در حاشیه خیابان فلسطین28 (سازمان آب کنونی) حفر کردند. این چاه به نام فِلمن که فردی آلمانی بود و این چاه را زد معروف بود. این چاه به قلعه آبکوه نزدیک بود و وقتی راه افتاد آب قنات‌های محدوده آبکوه-سعدآباد خشک شد. بنابراین ما ساکنان به رهبری مرحوم محمود اسلامی، یکی از اهالی محل اعتراض کردیم و در نتیجه آن‌ها سعدآباد و آبکوه را لوله‌کشی کردند و آب را به آنجا آوردند.
پشت هم بودیم شاه رفت
هر زمان شاه و فرح به مشهد می‌آمدند دانش‌آموزان مدارس موظف بودند با لباس فرم و موهای مرتب و شانه کرده به استقبال آن‌ها بروند. با اینکه ما دوست نداشتیم در این مراسم حاضر باشیم اما اجبار بود. هربار پدر می‌آمد مدرسه و می‌گفت دخترها مریض هستند و نمی‌توانند به مراسم بیایند اما آن‌ها راضی نمی‌شدند. پدر می‌گفت حالا که مجبورید بروید اگر خوراکی به شما دادند آن را نخورید. یادم هست یکبار خوراکی کیم بود. آن زمان تازه بستنی و کیم آمده بود وقتی کیم را در دستم دیدم خیلی خوشحال شدم.
بازار مبل کلاهدوز، 3 دهه قبل شکل گرفت
روح‌ا... احمدی‌خباز، کاسب قدیمی درباره ضربه‌ای که روس‌ها به بازار مبل مشهد زدند، می‌گوید: در سال‌های ابتدایی دهه60، بولوار کلاهدوز تا قاضی‌طباطبایی می‌رسید و پس از آن زمین خاکی بود و آسفالت نداشت. ابتدای سال67 بود که تعدادی مغازه اینجا ایجاد شد و آقای رمضانی اولین مبل‌فروشی اینجا را به‌نام «گیتی» راه‌اندازی کرد. به‌مرور به تعداد مبل‌فروشی‌های این محدوده اضافه شد. سال‌های ابتدای دهه70 بود که روس‌ها وارد ایران شدند و به بازارهای مختلف مانند کفش، کیف، پوشاک و مبلمان وارد شدند. آن‌ها دنبال جنس ارزان و مفت بودند و در همان ایام سفارش‌های بسیاری به مبل‎فروشی‌های اینجا دادند.
همه چیز از مسجد «توکلی» شروع شد
پدرم حاج علی‌اصغر، قاری قرآن است و به همین دلیل همیشه در خانه ما صوت قرآن پخش می‌شد و فضای منزل معطر از آن بود. مادرم نیز در زمان بارداری بسیار قرآن می‌خواند. سال 76در محله طبرسی به دنیا آمدم. بعد از تولدم باز هم نوای قرآن در خانه ما شنیده می‌شد. در چنین شرایطی قد کشیدم. به خاطر دارم در شش سالگی در یک جلسه قرآن خانگی سوره تبت را در حضور دیگران تلاوت کردم. پدرم وقتی علاقه و اشتیاقم را دید من را در شش‌سالگی نزد آقامصطفی و حاج محسن کارگر برد و از آن‌ها خواست تا قرائت قرآن را یادم دهند.