محله کلاهدوز

محله
منطقه ۱

کلاهدوز

محله کلاهدوز فعلی از حدود سال ۱۳۱۰ شکل گرفت، اما تا پنج سال پس از انقلاب اسلامی، بیشتر باغ بود و بیابان. بسیاری از باغ‌ها و زمین‌های این محله اوقافی بود و سیدی، اکبری و مولایی از عمده باغداران آن بودند. خیابان مجد از معابر اصلی محله کلاهدوز است که در گذشته پر از میم انگور و باغ توت بود و به «تی‌بی‌تی» شهرت داشت.

محله کلاهدوز
آموزش هنر به کودکان کار
ماریناسادات حسینی، نوجوان محله کلاهدوز ، از آن دسته افرادی است که در کنار یادگیری علم و پیشرفت در ورزش و قرآن، کمک به کودکان کار را اولویت زندگی خود قرار داده است و دوست دارد این‌کار به شکل پویشی بزرگ با همکاری مسئولان و همراهی سایر دانش‌آموزان ادامه داشته باشد.
زندگی بهتر برای 330مددجو
مرکز «مثبت‌زندگی کد 481» به دنبال تأسیس دیگر مراکز مثبت‌زندگی در کشور از بهمن‌ سال گذشته در محله کلاهدوز شروع به کار کرد. فعالیتی که با هدف محله‌محوربودن شکل گرفت تا بتواند به افراد زیرپوشش در هر محله‌ بهتر رسیدگی کند. سمانه سعیدی‌فر می‌گوید: ایجاد چنین مراکزی یک ضرورت بود و باید سال‌ها قبل اتفاق می‌افتاد. در گذشته نظارت و توجه به تمام پرونده‌ها در زمان کوتاه ممکن نبود اما با این اقدام این مشکل برطرف شده است. ضمن اینکه افراد درباره فعالیت ما آگاهی می‌یابند که نتیجه آن توزیع عادلانه خدمات به تمام مددجویان است.
زندگی هم مثل شطرنج، برد و باخت دارد
این ورزش بر درس و زندگی النا کامران‌نیا تأثیر بسزایی داشته است. این نوجوان باانگیزه توضیح می‌دهد: شطرنج گرچه بازی آرامی است، استرس و هیجان دارد و حس رقابت‌کردن در فرد ایجاد می‌کند. هم استرس دارد و هم خوشی، هم برد است و هم باخت. با این حال از باخت‌ها درس می‌گیرم و به آن بیشتر به عنوان تجربه نگاه می‌کنم. به‌دلیل شطرنج در مدرسه و در زندگی موفق هستم.آموخته‌ام زندگی هم مانند شطرنج است، برد و باخت دارد. برای آنکه چیزی را به دست آوری باید تلاش کنی.
کتابخوان 10 ساله محله کلاهدوز در یک سال 38 هزار صفحه خوانده است
احسان جاوی‌مقدم، نوجوان 10ساله و کتاب‌خوان محله کلاهدوز که علاقه‌اش به کتاب او را با داستان‌ها و دنیاهای متنوعی آشنا کرده است، می‌گوید: کلاس اول در کنار درس، کتاب‌های داستان می‌خواندم و در تمام برنامه‌های کتاب‌خوانی مربوط به مدرسه شرکت می‌کردم. به یاد دارم که همان سال توانستم در یکی از طرح‌های کتاب‌خوانی 38هزار صفحه کتاب بخوانم. گاهی خواندن کتاب را به دیدن برنامه‌های تلویزیون ترجیح می‌دهم.
از نانوایی تا نان آوری؛ روایت زندگی نرگس شفائی کارآفرین برتر حوزه زنان در کشور
پدرم در فریمان دامداری داشت و مشغله‌اش زیاد بود. من 18 سال داشتم که پدر برایم حساب جاری افتتاح کرد و دسته‌چک گرفت تا کارهای بانکی‌اش را انجام بدهم. تجربه جدیدی بود. البته اوایل برایم سخت بود که به بانک بروم و مطالبات او را پیگیری کنم، اما وقتی به پدرم می‌گفتم که این کار برایم سخت است، می‌گفت: دخترم، شیر نر و ماده ندارد. پدر شفائی سوادی در حد مقطع ابتدایی داشت، اما آدم روشن‌فکری بود و به‌خوبی در ذهن دخترش جا می‌انداخت که باید براساس توانمندی‌هایش کار کند و نباید از اینکه یک زن است، هراسی به دل راه دهد یا در جامعه احساس ضعف کند.
یادگیری قرآن از 2 سالگی
مادرم مربی قرآن است. از همان کودکی قرآن را با ترتیل برایم می‌خواند و من هم مانند او حفظ می‌کردم.از هر فرصتی برای آموزشم استفاده می‌کرد و من هر چه رشد می‌کردم علاقه‌ام به این حوزه بیشتر می‌شد. به این ترتیب از کلاس اول تاکنون در مسابقات قرآن، عترت و نماز دانش‌آموزی شرکت کرده‌ام و موفق به کسب رتبه‌های اول در ناحیه و استان شده‌ام.
نوجوان محله کلاهدوز به کودکان کار درس و قرآن می‌آموزد
ماریاسادات حسینی می‌گوید: کودکان کار بچه‌های پاک و ساده‌ای هستند و به تحصیل علاقه دارند. با توجه به شرایطشان مجبور به کارکردن هستند. در کنار درس به آن‌ها قرآن و داستان‌های قرآنی می‌آموزیم. حتی نمایشنامه‌ای در این زمینه هم برایشان اجرا کرده‌ایم.