به گفته عینکساز قدیمی محله کلاهدوز عینکفروشی یا عینکسازی یکی از مشاغل مدرن و وارداتی اروپایی است. شاید راهاندازی مغازههای عینکفروشی در مشهد به یک قرن هم نرسد. هنوز هم نسل عینکفروشان قدیمی را میتوان در گوشه و کنار شهر دید. ابوالقاسم جوان یکی از این عینکسازان قدیمی شهر است.
عینکفروشی در واقع شغل خانوادگی «جوان» است. سه برادر این خانواده از پیشگامان عینکسازی مشهد هستند. ابوالقاسم جوان یکی از این برادرهاست که ساکن محله کلاهدوز است. او که متولد سال1329است، درباره پیشینهاش میگوید: پدرم کشاورز بود.
بعد از کوچ خانواده از روستا و سکونت در شهر (محله کلاهدوز) من و دو برادرم (محمدرضا و احمد) از دوران نوجوانی به دنبال انتخاب شغل بودیم و عجیب اینکه هر سهنفرمان چون به شغل عینکفروشی علاقه داشتیم در فاصله چند سال، شاگردی در مغازه عینکسازی را شروع کردیم. من دهساله بودم که در عینکسازی آسیا، در خیابان چهار طبقه، مشغول به کار شدم. در مدت کوتاهی که شاگرد بودم با فوت و فن تراش و ساخت عدسی، تعمیرات و انواع برندهای مشهور عینک آشنا شدم.
جوان چند عینک در مدلهای مختلف را نشانم میدهد و میگوید: بهترین برندهای عینک متعلق به کشور ایتالیا بود و هنوز هم هست. بعد از کشور ایتالیا بهترین عینکها متعلق به کشور آلمان بود اما باز هم از لحاظ کیفیت و خوشفرمی به پای عینکهای ایتالیایی نمیرسید.
عینکفروشی آسیا قدیمیترین و مشهورترین عینکسازی در محدوده باغ ملی بود و زمانی که من در آن شاگردی میکردم افراد سرشناس شهر از فرماندار گرفته تا استاندار و چهرههای معروف سیاسی از مشتریهای همیشگی عینکفروشی آسیا بودند. حتی خانواده حاج حسین ملک نیز برای تعمیر یا خرید عینکهای خود به این مغازه میآمدند.
ابوالقاسم جوان بعد از چندسال شاگردی با گرفتن پروانه کسب در سال1362 کار خودش را به عنوان عینکساز شروع میکند. بعد از 16سال کار در مغازه عینکفروشی (آسیا) و یادگرفتن چم وخم عینکسازی و تعمیر عینک، بالأخره مغازه خودم را راه انداختم. شماره پروانه کسب من 21 است که نشان میدهد بیست و یکمین نفری هستم که پروانه کسب شغل عینکسازی را گرفتهام.
بهدلیل حسن شهرتی که از گذشته و زمان کار در مغازه عینکسازی آسیا داشتم خیلی زود مشتریهای خودم را پیدا کردم. در آن سالها قیمت یک عینک 25تومان و هزینه تعمیر عینک پنج قران تا یک تومان بود. چون در تراشیدن عدسی عینک مهارت زیادی داشتم مشتریهایی که سختپسند بودند به مغازهام میآمدند.
ساخت عینکهای سفارشی درآمد خوبی داشت و پولی که به دست میآوردم بیشتر از پول یک تومان و پنج قران تعمیرات معمولی عینک بود. البته خیلی وقتها که مشتریها پول کافی نداشتند تعمیر عینک را رایگان انجام میدادم. بعد از چندسال با راهاندازی مغازههای عینکسازی و عینکفروشی جدید در همه نقاط شهر مشتریهای ما هم کمتر و کمتر شدند با افزایش سن و کمشدن نور چشمانم توانایی تراش عدسی و ساخت عینک را نیز از دست دادم.
خیلی وقتها که مشتریها پول کافی نداشتند تعمیر عینک را رایگان انجام میدادم
این روزها کارم فقط در حد تعمیرات جزئی عینک و فروش عینکهای طبی و آفتابی به تک و توک مشتریهایی است که هنوز باقی ماندهاند. البته افزایش قیمتها هم تأثیر گذاشته است. امروز هزینه خرید یک عینک (طبی) خوب بین سه تا ده میلیون تومان است با این قیمتها دیگر کسی جرئت خرید عینک را ندارد. نتیجهاش استفاده از عینکهای نامرغوب و ارزانتر است، عینکهایی که نهتنها ضعیفبودن چشم را کنترل نمیکند باعث بدترشدن وضعیت بینایی هم میشود و این خیلی خطرناک است.
یکی از انواع عینک که این روزها بیشتر در فصل گرم و تابستان استفاده میشود عینک آفتابی است. استفاده از این عینک در مشهد به دهه30 بازمیگردد. جوان میگوید: بعد از کودتای سال 1332 خارجیها به عنوان گردشگر یا مستشار سیاسی و نظامی به مشهد رفتوآمد داشتند.
بیشتر این خارجیها عینکهای تیره آفتابی به چشم میزدند. مشهدیهای متجدد و نیروهای ادارههای دولتی به تقلید از آنها جزو اولین استفادهکنندگان عینکهای آفتابی بودند از همینزمان استفاده از عینک آفتابی رایج و مرسوم شد. خرید عینک در تابستان بهحدی زیاد بود که در فصل تابستان روزی 40 تا 50 عینک آفتابی میفروختیم.
یک روز 12عینک آفتابی بچهگانه فروختم. عینکهای آفتابی بهتدریج مدلهای متنوعی پیدا کرد بیشتر جوانان دهههای30، 40 و50 حداقل یک عکس با عینک آفتابی دارند و به عنوان بهترین عکس عمرشان از آن یاد میکنند.
جوان خاطرهای از ساخت عینک برای حاج حسینآقا ملک، واقف بزرگ مشهد، دارد. من در تراش عدسی عینک مهارت خاصی داشتم به همین دلیل ساخت و تراش عدسی عینکهای لوکس و شیک برعهدهام بود. یک روز آقای میانسالی به مغازه ما آمد و خودش را برادر حاج حسین ملک معرفی کرد.
او به استادم گفت: یک عینک خوب، شیک و بادوام برای برادرم میخواهم. بعد از نگاه به ویترین مغازه، عینک مورد نظرش را پیدا نکرد و به استادم گفت: یک عینک خوب برای برادرم بسازد. در واقع فقط عدسی عینک را میتراشیدیم دسته و دیگر تجهیزات آن وارداتی بود. استادم من را نشان داد و گفت: این پسر جوان بهترین استاد تراش عدسی عینک شهر است. برادر حسین ملک رو به من کرد و گفت: ببینم چهکار میکنی.
عینک را برایش ساختم و تحویلش دادم. چند روز بعد به مغازه ما آمد و بعد از کلی تعریف و تمجید رو به من کرد و گفت: برادرم از عینکی که ساخته بودی خیلی خوشش آمد و پول اضافهای را به عنوان هدیه به من داد تا به تو بدهم.