این مجتمع چهار بلوک دارد؛ هر طبقه، دو واحد صدوسیمتری دوخواب، یک واحد صدوچهلمتری دوخواب و یک واحد صدوشصتمتری سهخواب دارد. دو بلوک دیگر هم در هر طبقه، دو واحد صدوچهلمتری دوخواب و دو واحد صدوشصتمتری سهخواب دارد. قیمت واحدها هم از متری 23 تا 30میلیونتومان متغیر است.این پروژه کمبودی ندارد؛ سیستم گرمایش آن، شوفاژ مرکزی است. و سیستم سرمایش نیز قبلا چیلر بود اما اکنون برخی واحدها کولر آبی دارد و برخی کولر گازی. هر بلوک، یک سیستم شوتینگ برای زباله دارد و شهرداری، زبالههای داخل مجتمع را هر یکیدوروز یکبار جمع میکند.
باز هم سه همسایه خوب مینشینند در قاب تصویرمان. اینبار در کوچهای که گلستان شده است. قصهاش طولانی و دراز است. اما همین را بگویم که یکی از همسایه های خوبمان رسم مهربانیاش را تا تغییر نام کوچه به «گلستان»کشانده است. اینجا شهید صارمی37 است؛ خیابان گلستان.
خیابان شهید آوینی37، معبری قدیمی است. چون پیش از آنکه این محله وارد محدوده شهری شود نیز وجود داشته است و تعدادی از ساکنان آن هنوز از قدیمیها هستند. لابهلای این همسایه های وفادار، به اسم سه همسایه میرسیم که به گفته خودشان مثل برادر هستند. همسایه هایی مهربان و خوشرفتار که همین احساس همدلی بینشان، باعث میشود که هیچوقت به فکر رفتن از این محله نباشند.
بهسراغ کبری تهرانیان میرویم که وامهای قرضالحسنهاش در محله کار خیلیها را راهانداخته است و هرازگاهی به خواروبارفروشی محل سری میزند و حساب دفتری خانوادههای بیبضاعت را تسویه میکند. بعد از آن هم با اکرم نجفی همکلام میشویم که در مسجد محل هر کاری از دستش برمیآید انجام میدهد. اینها بخشی از همسایه های مهربان خیابان شهید برکپور هستند که حسابی هوای هممحلهایها را دارند.
اینجا صدای دویدن بچهها توی کوچهها بلندتر است، محفل گفتوگوی عصرانه پیرزنها هم شلوغتر. پرسه در کوچهپسکوچههایش معنای دیگری از همسایگی را نشان میدهد. همانقدر که دیوارها به هم نزدیکترند، فاصله بین آدمها هم کمتر است. انگار آدمها با هم همسایه ترند، از حال و احوال هم باخبرند و داستان هم را از برند. بهسراغ چند نفر از همسایه های کوچه مؤمن12 در محله آقامصطفی خمینی میروم تا داستان این همراهی چندین و چند ساله را از زبان خودشان بشنوم.
محله شقایق2 همیشه پر از رفت و آمد است و خرد و کلان در خیابانهای باریک و کوچههای پرپیچ و خمش در رفت وآمدند. کافیست دنبال آدرس یا فردی باشی، همه داوطلب میشوند که راهنماییات کنند. پیدا کردن یک همسایه کار راهانداز و خوب در این محله اصلا سخت نیست، چون همه عادت دارند که به داد هم برسند و گرهی از زندگی یکدیگر باز کنند. اما بیشتر اهالی روی بعضی همسایه ها اتفاق نظر دارند و بیبرو برگرد یکی دوباری گره کارشان به دست آنها باز شده است.
با سه همسایه دیواربهدیوار برخورد میکنیم و پای حرفهایشان از همجواری با هم مینشینیم. حضورمان در محله عجین میشود با شیطنت شاگرد یکی از مغازههای محله که بنزین کف مغازه ریخته است. شعلههای کوچک آتش بزرگترها را نگران میکند و آتش را با آب خاموش میکنند. همان نشانهای میشود که سوپری محله که خانمی جوان است میگوید: مالک همان مغازهای که آتش گرفت از قدیمیهاست و همسایه خوب این محله.