آجرهای سه سانت نمای مسجد و چراغ های سبزی که بالای پنجره های آن روشن شده اند، جلوه خاصی به این مکان بخشیده اند. زمان اذان مغرب به آنجا می رسم. نمازگزاران از پیر و جوان در صف های منظم پشت سر امام جماعت ایستاده اند و نماز می خوانند. در پایان نماز بعد از التماس دعا همه از حال هم جویا می شوند. همدلی و آشنایی اهالی را می توان از همین سلام و احوال پرسی ها متوجه شد. نسلی که این مسجد را ساخته اند و فرزندانشان در سرسرای این مسجد بزرگ شده اند، حالا دست نوه های خود را می گیرند و به این فضا می آورند.
خیابان ثامن الائمه(ع) که هنوز هم بسیاری از ساکنان محله امام خمینی(ره) آن را با نام سردادور(سرهنگ خوشنام ارتش در پیش از انقلاب) میشناسند یکی از خیابانهای قدیمی منطقه8 است. این خیابان با درختان برافراشته نمای زیبایی دارد. عرض کم معبر و تردد زیاد خودروها در این مسیر سبب شده تا ساعاتی از روز بهویژه زمانهایی که ادارهها و مدارس تعطیل میشوند ترافیک زیادی در این مسیر به وجود آید. امید مردم این محله برای رفع ترافیک، تعریض این خیابان پس از جابهجایی پادگان ارتش است.
کوچه حر44 را حالا همه با گاراژها، تعمیرگاهها و صافکاریهای ابتدای آن میشناسند. اما فقط هشت سال است که تعمیرکاران خودرو به این کوچه آمدهاند. در سالهای دورتر، اینجا پر از زمین کشاورزی و مزرعه زراعی بوده است. در هر معبری هم شاید دو سه خانه بیشتر پیدا نمیشده است. بعد از آن یک کارگاه سنگ نمک اینجا ساخته میشود که به گاراژ نمکی معروف بوده است. هشت سال پیش این گاراژ تبدیل به تعمیرگاه میشود. نام کوچه حر 44 حالا به نام یکی از شهیدان این منطقه نامگذاری شده است، کوچه شهید احمد نجاتی.
ورودی غربی حرم امامرضا(ع)، درست نقطهای که باید با گذر از بازار فرش قدیمی به آن رسید، با مسجدی زینت یافته که هرکسی آن را به یک نام میشناسد؛ یکی «شاه» مینامد و دیگری «هفتادودوتن». در حقیقت این مکان قبل از مسجد شدن، آرامگاه «امیر غیاثالدین ملکشاه» بوده و گویا سالها بعد از فوت و دفنش در سرداب مقبره، تبدیل به مسجد شده و از زمان ساخت محراب کج داخل آن (برای تبدیل شدن به مسجد) نام «شاه» -برگرفته از لقب خود امیر غیاثالدین- گرفته است.
خیابان مقداد 25 با این که معبر بزرگ و وسیعی نیست اما کانون فرهنگی کوچکی به حساب می آید که محل تردد بسیاری از دانش آموزان و علاقمندان به هنر است. علاوه بر وجود چند مدرسه و مجموعه آموزشی، کانون فرهنگی تربیتی ادب و هنر و سالن سینما تئاتر مهندس مشکی نیز که هیچ وقت خالی از هنرجو و هنر آموز نیست این محدوده را شلوغ و پر تردد کرده است. خانواده ها و ساکنان این معبر شانس نزدیکی به غالب کانونهای هنری را دارند. علاوه بر این که سالن ورزشی قدس نیز مجاور و همسایه با این خیابان است.به عبارتی می شود گفت پاتوق های فرهنگی و ورزشی در کنار هم قرار گرفته اند و چیزی برای ساکنان کم نگذاشتهاند.
«زائر غلام هزاری» هنرمند بینشان و بیادعایی که این روزها برای احیا و زنده نگه داشتن تار و موسیقی ایرانی، سازش را بغل میگیرد و در کوچه و خیابانها بدون انتظار از مردم و چشمداشت مالی آهنگهای موسیقی اصیل ایرانی - اسلامی و سنتی مینوازد.
وقتی 13 سالش بود، تار را به عشق نواختن آن برای همراهی با صدای مادرش با یک پیت پنجکیلویی حلبی و سیم ترمز ساخت. اهل تربتجام است اما سالهاست که به مشهد آمده و درکوچهی باغ حسن خان در نزدیکی حرم مطهر زندگی میکند.
هنگامی که در مراسم 95سالگی کتابخانه، صحبت از چگونگی تشکیل آن میشود هیچ فردی بهتر از مریم جمیلی، مسئول فعلی کتابخانه، تاریخچه آن را نمیتواند بگوید. او با استناد به دفتری بزرگ و قدیمی که در این کتابخانه به قلم رمضانعلی شاکری وجود دارد، برای حاضران میخواند: «در سال 1300هجری شمسی بخشنامهای از طرف وزارت فرهنگ صادر شد و به ادارات معارف توصیه شد برای روشنشدن افکار عمومی در هر جا امکان داشته باشد کتابخانهای تأسیس کنند ولی در ضمن همان دستور یادآور شده بود که وزارت فرهنگ برای اینکار اعتباری ندارد و باید از مساعدت خیرخواهان استفاده کنند.»






