هویت

کوچه مراکز آموزشی مشهد
نام محله عنصری از خیابان عنصری غربی برداشته شده است. عنصری غربی یکی از معابر قدیمی شهر مشهد محسوب می‌شود که از یک‌سو به خیابان امام رضا(ع) و از سمت دیگر به 17شهریور متصل است. اولین منازل مسکونی در این معبر در اوایل دهه 30 با قطع درختان و تفکیک باغ‌های قدیمی احداث شدند. منازلی که بیشتر آن‌ها امروز جای خود را به هتل‌ها و مهمان‌سراهای مختلف داده‌اند.
رفوی بازارِ فرش
در مشهد نیز بین سناباد و نوغان و در همسایگی حرم مطهر بازاری شکل گرفته بود که در آن بیش از 10سرا و راسته با تنوع شغلی فراوانی همچون بزازی و پارچه‌فروشی، قهوه‌خانه و رستوران، شیرینی‌فروشی، طلا و نقره‌فروشی، کلاه‌دوزی، کفاشی، نانوایی، پوستین‌فروشی، عطاری، تره‌بار، خرازی، بلورفروشی، بافندگی، صنایع‌دستی، زعفران‌فروشی، آهنگری، رنگرزی و... وجود داشت. این بازار بزرگ قدیمی در دوره‌های مختلف تخریب شد، اما بخش کوچکی از آن با نام بازار فرش مشهد به‌جای مانده است.
گذرگاه تاریخی در کوچه داروغه
شهیدشوشتری9 یا همان کوچه داروغه، کوچه‌ای است که از دوره قاجار برای ما مشهدی‌ها به یادگار مانده است. آن زمان‌ها که نام و نشان خانه‌ها و کوچه‌ها آن‌قدرها اهمیت نداشت و هر کوی و برزنی به نام بزرگ آن خوانده و معروف می‌شد، این کوچه هم به‌واسطه سکونت داروغه و خانواده‌اش در منزلی زیبا به نام کوچه داروغه معروف بود.
ته‌پل محله و هزار کوچه معروفش
67ساله است، اما حافظه بسیار خوبی دارد. روزگار قدیم ته‌پل‌محله را همانند یک نوار ویدئو در ذهنش ثبت کرده است، به‌طوری‌که وقتی برایمان روایت می‌کند که در سه‌سالگی همراه مادرش به مراسم روضه‌خوانی شیخ محمدتقی بجنوردی می‌رفته است، همه جزئیات آن را می‌توانیم تصور‌ کنیم. علی‌اصغر حاجی‌زاده‌کفاش در این گزارش از چهره قدیم ته‌پل‌محله، یکی از محله‌های قدیمی شهر مشهد می‌گوید.
تخته شدن دکان‌های سرای عزیزالله‌اف
قصه مرمت این سرای تاریخی مشهدی‌ها به سال1398 بازمی‌گردد. در مرداد این سال حیاط کوچک تجارتخانه صدساله مشهدی‌ها با حکم مقام قضایی و در راستای ایمنی و حفاظت پلمب شد. به‌دنبال این اقدام و بعد از درج خبر در رسانه‌ها، مسئولان میراث فرهنگی استان تصمیم به مرمت این سرا گرفتند، اما از آنجا که این اداره همیشه با کمبود بودجه روبه‌رو است، تصمیم گرفت شهرداری و کسبه را نیز پای کار بیاورد.
کودک 11 ساله‌ای که از چناران به مشهد فرار کرد، یکی از آبادگران محله زرکش است
پدرو مادرم می‌خواستند من را باقیمت سالانه ۷۰۰ تومن به آن مرد کرایه بدهند. تعداد بچه‌ها زیاد بود و خرج و مخارج بالا. پدرم از پس هزینه‌هایمان بر نمی‌آمد، اما من دلم راضی نمی‌شد. هرچه می‌گفتم آن‌جا نمی‌روم حریف خانواده نمی‌شدم. شبی که قرار بود من را به خانه آن روستایی بفرستند به مشهد فرار کردم.
ماجرای تشکیل شهرک اتوبوس‌رانی در غرب مشهد
یک روز همه افراد شاغل در سازمان اتوبوس‌رانی را جمع کردم تا زمین‌ها را قرعه‌کشی کنیم. چون زمین به تعداد همه نبود، به هرکس یک برگه قرعه‌کشی دادیم. در این میان عده‌ای تازه‌داماد و عده‌ای بی‌خانه بودند و بیشتر به این زمین احتیاج داشتند. پیش از قرعه‌کشی به راننده‌ها گفتم بالاغیرتا هرکس نیاز ندارد، قرعه‌اش را بگذارد و برود. تعداد زیادی از افرادی که حضور داشتند، قرعه را گذاشتند و رفتند.