دهمتری سلمان (شهید علیمردانی35) یکی از اصلیترین و قدیمیترین کوچههای محله کوی سلمان است. این محله نام خود را از این کوچه که در مرکز آن قرار دارد وام گرفته است. در گذشتههای دور و سالهای پیش از انقلاب اسلامی این کوچه در روستای حسینآباد کرمانیها قرار داشته و به زمینهای موقوفی میرزای ناظر ختم میشده است. در حال حاضر اینجا بین خیابان شهید علیمردانی و خیابان میرزا کوچک خان8 قرار دارد.
همسایهای داشتیم که اعتقادی به امام و انقلاب نداشت، اما دو پسر انقلابی داشت. پسرهایش برای کمک به مجروحان انقلاب، خون میدادند، اما از ترس، به مادرشان حرفی نمیزدند. آن دو به خانه ما میآمدند و از من میخواستند برایشان غذایی درست کنم تا جلوی ضعفشان گرفته شود. آن خانم همسایه که به انقلاب اعتقادی نداشت حالا خیلی تغییر کرده و مادر دو شهید است.از همان اول از شاه و نظام شاهنشاهیاش دل خوشی نداشتم حتی در فعالیتهای انقلابی به همسرم کمک میکردم.
تف کوره آجرپزی، ملال قالب زدن هر روزه آجرها، دستان پینه بسته ستایش 8ساله، موهای کبره بسته و شانه نکرده کوثر، چهره تکیده پدر...
خلاصه زندگی خانواده فضلاحمد رستمی را میتوان در همین چند جمله کوتاه خلاصه کرد. خانوادهای که در میانه آشوب زندگی میکنند باوجوداین اما همسایه سادهترین خوشیها هستند. این را وقتی میفهمم که مهمان خانواده آنها میشوم در حالی که یک روز سختِ کار در کوره را از سر گذراندهاند. ستایش لیوان آب خنکی به دست پدر میدهد، فضلاحمد عرق پیشانیاش را با عرقچین چروکیده توی جیبش پاک میکند، یکی از دوتارهای آویزان به دیوار را برمیدارد و با سرانگشتان زخمیاش زخمه بر تارهای آن میزند.
پنجتن91 یکی از کوچههای عریض محله پنجتن آلعبا(التیمور) است. نقل است شعبه نفت در ابتدای این کوچه قرار داشته. صفهای طولانی و بلند در زمستانها خاطرهای است که قدیمیهای ساکن محله دارند؛ اینکه با گالن و کوپن به دست در صف میایستادند. علت دیگری که برای عریضبودن آن گفته میشود، این است که بیشتر معتمدان محله التیمور ساکن این کوچه بودهاند و خانههایشان محل بررسی و رفع اختلافات بوده است.
سال ۱۳۰۷ و در پی چند سال کمآبی و بیآبی شهرِ مشهد، با دستور محمد، ولی خان اسدی که آن زمان نایبالتولیه آستان قدس رضوی بود، مقرر شد تا چند رشته قنات در مسیر قوچان و چناران به مشهد که اطمینان داشتند پُرآب است، حفر کنند تا آب شهر مشهد و کشاورزان تأمین شود. در آن سال ۵ رشته قنات در این راه حفر شد و اتصال آنها به هم، نهری را به وجود آورد که، چون از روستای گناباد در نزدیکی چناران آغاز میشد، اسمش را گذاشتند نهرگناباد. نهری که بخش اعظم آن از دلِ قاسمآباد عبور میکرد.
در سالهای ۵۹ و ۶۰ که سنگبنای «متل پامچال» گذاشته شد، وکیلآباد خارج شهر محسوب میشد و به همین خاطر نامش را گذاشتند متل؛ درست مانند «متل توریست توس» که زمانی خارج از شهر بود.اگر از اهالی قدیمی اقبال لاهوری بپرسید به طور حتم این هتل و کافیشاپ را به خاطر دارند. حتی برخی اهالی که دهه ۷۰ ساکن این محله بودند، این خیابان را با نام همین متل، یعنی خیابان پامچال میشناختند. سالها بعد که شهرداری برای نامگذاری این خیابان اقدام کرد، آن را اقبال لاهوری نامگذاری کردند. متل سالهاست که تعطیل است و دیگر هیچ رفتوآمدی مانند سابق ندارد.
کوچه انفرادی4 از سال59 همراه محله مطهری آرام آرام شکل گرفت. تا سال82 مانند تمامی کوچههای همجوار جزو محدوده روستایی بود. از همین روستا که امکانات خاصی نداشت 4رزمنده در زمان جنگ به جبهه رفتند. حاج تقی کرمانی که جانباز جنگ تحمیلی است، حاج محمد غفوری، ابراهیم کرمانی و سید محمد هاشمی از رزمندگان ساکن همین کوچه هستند. این معبر منازل ویلایی دارد و همسایهها همدیگر را خوب میشناسند. سراغ هر کدامشان را که بگیری همسایه کناری خبر دارد حالش چطور است کجا رفته و کی برمیگردد.