خیابانها و کوچههای این شهر روایتهای دلنشینی دارند. این کوچهها هر چه غبار زمان را به خود میگیرند شهریتر جلوه میکنند. محدوده سجاد در دوران پهلوی اول باغهای سرسبز و خوش آب و هوایی داشت اما در اواخر دهه50 باغها بهسرعت جای خود را به ساخت و سازها دادند. حالا سجاد به شکل راسته بازاری است که پاساژهای قدیمی و جدید را در خود جای داده؛ گویی گذر زمان تب و تاب آن را بیشتر از پیش کرده است.
خیابان راهنمایی در دهه30 معبری گاریرو و مالرو و چهارمتری داشت که دو جوی آب از دو سوی آن عبور میکرد و تیرهای چوبی برق که در این معبر بود به آن روشنایی میداد. این محله در آن روزگار بخشی از قلعه آبکوه به حساب میآمد با حدود 60خانه کاهگلی گنبدی که در کل خیابانراهنمایی و کوچههایش که به شکل و تعداد کنونی بود پخش شده بودند و میانشان زمینهای گندم و جو بود. قدیمیترها میگویند زمینهای این قسمت از شهر جزو محدوده الندشت حساب میشد و زمینهایش 200 و 250 متری بود و اگر کسی خانه بزرگتری میخواست دو قطعه 250متری میخرید.
بنای نهایی هلال احمر مشهد را مردم تا سالها به عنوان «ساختمان شیر و خورشید» میشناختهاند، ولی سینما بودن ساختمان شیر و خورشید آن هم در خیابان ارگ، گویا به همه فعالیتهای دیگرش میچربیده که اینطور در حافظه مردم باقیمانده است.
نجف25 در نوده سفلی قرار دارد و در گذشتههای دور زمینهای آن متعلق به فردی به نام جلیل یهود بود. بعد از پیروزی انقلاب و فرار صاحب زمینها به خارج از کشور تعدادی از غربتها در بخشی از زمینهایش ساکن شدند. به همین دلیل این کوچه مشهور به کوچه غربتهاست. 50سال قبل اولین ساندویچی نوده در ورودی این کوچه ایجادشد. کوچه ساندویچی نام دیگر این کوچه است در حالیکه الان اثری از این ساندویچی نیست.
کانون نشر حقایق اسلامی در محله چهارباغ، میراث محمدتقی شریعتی و اولین پایگاه روشنفکری در مشهد و حتی کشور محسوب میشود، مکانی که اکنون جز سقف چوبی و کفپوش قدیمی در میان مغازههای پلاستیک فروشی چیزی از آن باقی نمانده است، اما در روزگار نه چندان دور پاتوق افراد سرشناس و فرهیخته بود.
ابتدای خیابان ارغوان از فکوری85 شروع میشود و انتهایش به بولوار نماز میرسد. خیابانی با کوچههای فرعی فراوان و خانههایی که میتوان گفت بیشترشان هنوز ویلایی باقی ماندهاند. کل زمین این خیابان وقفی و متعلق به آستان قدس رضوی است و مالکان این خانهها در واقع مستأجران آستان قدس هستند.
کوی دکترا در گذشته به شفتالوزار معروف بود زیرا زمینهای کشاورزی و درختان پرمیوه در آن وجود داشت. در واقع بخشی از محل زمینهای زراعی و کشاورزی و بخشی دیگر بیابان بود. برخی افراد از جمله خانواده من نیز اسب داشتند. با این حال قبل از سال47 بسیاری از زمینها واگذار و به دنبال آن ساخت و سازها انجام شد. روبهروی البسکو فعلی نیز یک کال وجود داشت که اکنون جای خود را به فضای سبز داده است. در گذشته لولهکشی رایج نبود و به طور معمول مردم از آب قنات سرده استفاده میکردند. همچنین گاری اسبی وجود داشت که به آن گاری بشکه آبی میگفتند و آن را از آب قنات پر میکردند البته بعدها چاه آبی حفر کردند.