مرحوم واله برای هیچ سخنرانی و منبری پول نمیگرفت و هرچه داشت بهراحتی میبخشید تا زمان مرگ جز کتابهایش و چند دست لباس هیچ چیز دیگری در این دنیا باقی نگذارد. پدر شیخ از بزرگان کاشمر با ثروت بیشمار بود که همه آنها را به مستأجران بخشید. وقتی به دنبال یافتن نشانههایی از او هستیم، بیش از عنوان «آیتا... محمد واله» بهعنوان «شیخ محمد واله» برمیخوریم. انگار این سادگی و بیپیرایگی را حتی در عنوانش هم باید حفظ کند. بزرگان دین درجه علمی او را در حد اجتهاد میدانند و مردم او را مردی ساده میبینند که در مجالس این شهر منبر میرفته و همیشه یک دستمال پر از کتاب همراهش بوده که با اشارهای آنها را میبخشیده است.
کوچه قائمی35 در محله بلال که نام شهید مجید یعقوبیریاحی را بر خود دارد، بین اهالی به راسته فعالان فرهنگی معروف است. علاوه بر مجموعههای فرهنگی، خیلی از ساکنان نیز در این حوزه پویا هستند؛ ازجمله خانواده شهید احمد فلاحتی و حاجآقای محبی که هیچوقت نگذاشتهاند برنامههای مناسبتی لنگ بماند و اجرا نشود. یک قسمت از فضای کوچه برای اجرای این برنامهها در نظر گرفته شده است که در مناسبتهای خاص مثل عزاداری امام حسین(ع) و اعیاد صندلی چیده و مراسم برگزار میشود.
در معدود نقشههایی که از دهه ۲۰ و ۳۰ مشهد به جا مانده است، هیچ اثری از محدوده غربی مشهد که امروز به نام قاسمآباد شناخته میشود وجود ندارد و انتهای مشهد فلکه دروازه قوچان یا همان میدان توحید امروزی است. در این سالها تنها در نقشهای که فردی انگلیسی در سال ۱۳۳۸ از مشهد برداشته است، غرب مشهد برای اولینبار به شکلی تقریباً رسمی وارد نقشههای شهر مشهد میشود. البته در آن نقشه نامی از قاسمآباد وجود ندارد و تنها زمینهای کشاورزی روستای یوسفیه و امامیه و قلعه این روستا که امروز بخشهایی از آن در میداننمایشگاه باقی مانده است، مشخص شده است.
خیابان طباطبایی در محله گلشور از یک سمت به بیمارستان امام حسین(ع) و از طرف دیگر به میدان جوادالائمه(ع) میرسد. شاید همین 2ویژگی است که کوچه را به بازاری کوچک تبدیل کرده است و بیشتر اصناف در آن مشغول کارند؛ از کارواش و باتریسازی گرفته تا عکاسی، سمساری، پرندهفروشی و... .ترافیک از مشکلات مهم این خیابان است که به مراکز مهم درمانی نظیر بیمارستان هاشمی نژاد و امام حسین راه دارد.
شاید کمتر کسی بداند که در کوچهپسکوچههای محله مسلم هنوز هم درهای مسجدی صدساله به روی نمازگزاران باز است و منارههایش از دور چشم را مینوازد. روبهروی در مسجد ایستادهام؛ خیره به کاشیهای لاجوردی و نقشونگارهای اسلیمی حکشده بر دیوار. عبارت «مسجد حضرت ابوالفضل(ع)» بر کاشی طلاییرنگ بزرگ سردر مسجد و کلمه «شقاء» ریزتر با رنگ سفید در کنارش نقش شده است. خیلی از قدیمیهای محله مسجد را به همان نام «شقاء» میشناسند.
سال 1359مردم در این کوچه ساکن شدند. سالها پیش از حضور مردم یک درخت توت در آن، جا خوش کرده بود و کوچه به درخت قدیمیاش شهرت داشت. چیزی نگذشت که با شروع جنگ، جوانهای محله راهی جبهه شدند. در کوچه درخت توت نیز 2جوان شهید شدند. نام یکی از آنها روی این کوچه گذاشته شد. شهید هادی چوپان بین 5برادرش به جبهه رفت و در 17سالگی به شهادت رسید.
حاجی حسینزاده اولین شعبه نفت را در انتهاییترین نقطه پنجتن راهاندازی کرد. شعبهای که هنوز هم هست، اما کاربرد آن سالها را ندارد. فضا به همان شکل و شمایل مانده است؛ محوطهای بزرگ که بخشی از آن شنی است و کنارش مخازنی برای نگهداری سوخت گذاشته بودند و نفتها را داخل آن خالی میکردند. منبعی بزرگ وسط محوط بود که داخلش سوخت ذخیره میشد و کنارش کسانی بودند که نفت را به دست متقاضیان میدادند.