هویت

اولین متل و کافی‌شاپ بولوار وکیل‌آباد این روز‌ها خاک می‌خورد
در سال‌های ۵۹ و ۶۰ که سنگ‌بنای «متل پامچال» گذاشته شد، وکیل‌آباد خارج شهر محسوب می‌شد و به همین خاطر نامش را گذاشتند متل؛ درست مانند «متل توریست توس» که زمانی خارج از شهر بود.اگر از اهالی قدیمی اقبال لاهوری بپرسید به طور حتم این هتل و کافی‌شاپ را به خاطر دارند. حتی برخی اهالی که دهه ۷۰ ساکن این محله بودند، این خیابان را با نام همین متل، یعنی خیابان پامچال می‌شناختند. سال‌ها بعد که شهرداری برای نام‌گذاری این خیابان اقدام کرد، آن را اقبال لاهوری نام‌گذاری کردند. متل سال‌هاست که تعطیل است و دیگر هیچ رفت‌وآمدی مانند سابق ندارد.
کوچه همسایه‌های بامعرفت‌
کوچه انفرادی4 از سال59 همراه محله مطهری آرام آرام شکل گرفت. تا سال82 مانند تمامی کوچه‌های هم‌جوار جزو محدوده روستایی بود. از همین روستا که امکانات خاصی نداشت 4رزمنده در زمان جنگ به جبهه رفتند. حاج تقی کرمانی که جانباز جنگ تحمیلی است، حاج محمد غفوری، ابراهیم کرمانی و سید محمد هاشمی از رزمندگان ساکن همین کوچه هستند. این معبر منازل ویلایی دارد و همسایه‌ها همدیگر را خوب می‌شناسند. سراغ هر کدامشان را که بگیری همسایه کناری خبر دارد حالش چطور است کجا رفته و کی برمی‌گردد.
صدای کمانه و زه به تاریخ پیوست
هر چند شغل قدیمی لحاف دوزی در منطقه8 خیلی کم به چشم می‌آید، اما هنوز هم تعداد انگشت‌شماری از افراد مشغول به این کار هستند. «اسماعیل نادرخو» لحاف‌دوز محله امام رضا، پیرمرد 75ساله‌ای است که همیشه می‌توانید او را مشغول کار جلوی مغازه‌اش در امام خمینی82 ببینید. پیرمرد مهربان، خوش مشرب و باحوصله‌ای که حرف‌های شنیدنی بسیاری از محله و کارش دارد و از مصاحبت با او لذت می‌برید.
نوحه‌سرای کارخانه برق خسروی
محمدتقی نجاتیان تعریف می‌کند: «آن زمان تعداد مداحان در مشهد مثل این روزها نبود، شاید 3 الی 4نفر بیشتر نبودند، مثل حاج مرشد کرمانشاهی که بهترین مداح مشهد بود، بعد از او سیدجواد ذبیحی و یکی دو نفر دیگر که در هیئت مذهبی می‌خواندند. هر هیئتی یک نوحه‌خوان داشت که برای سینه‌زن‌ها نوحه می‌خواندند. در آن زمان بیشتر نوحه‌ها را از کتاب جودی و یکی دو تا کتاب دیگر انتخاب می‌کردند. علاوه بر آن حاج غلامرضا آذر هم نوحه‌سرایی می‌کرد و نوحه‌ها را به نوحه‌خوان‌ها می‌دادند.»
از حوض مونس تا شهید رواقی
از چهارراه خسروی که به سمت گنبدسبز می‌آییم سومین کوچه آخوند خراسانی5، کوچه حوض مونس یا همان شهید محمدرواقی است که انتهای آن به دیالمه3 ختم می‌شود. این کوچه از ضلع جنوب غربی خیابان آخوند خراسانی منشعب شده و عرض آن 2متر است. در این کوچه حوض انباری وجود داشت که واقف آن شخصی به نام مونس بوده به همین دلیل به این نام معروف شده است. در قدیم قبل از احداث خیابان خاکی این کوچه امتداد داشته و تا بازار بزرگ نزدیک حرم ادامه داشته است.
آب چشمه‌گیلاس چگونه از مشهد سر درآورد؟
آن زمان امیرعلیشیرنوایی تصمیم می‌گیرد آب چشمه گلسب را که حالا ما به‌نام «چشمه گیلاس» می‌شناسیم، به مشهد منتقل کند؛ چشمه‌ای جوشان که در سه‌فرسنگی مغرب شهر تابران توس قرار داشته و یکی از چند چشمه پرآب و مشهور ولایت توس در آن زمان بوده است و تا پیش از خرابی و ویرانی نهایی تابران در سده نهم، تأمین عمده آب شهر برعهده‌اش بوده است. امیر همتش را بر انتقال این آب می‌گذارد تا یکی از مشکلات اساسی مشهدی‌های آن زمان را رفع کند.
حال و روز «چشمه‌گیلاس» که زمانی تأمین‌کننده نهر خیابان در مشهد بوده، اکنون چگونه است؟
با یک جست‌وجوی کوتاه می‌فهمیم که این روستای خوش‌نام هنوز در میان سایت‌های گردشگری جایگاه دارد. در جست‌وجوهای اینترنتی نوشته شده چشمه‌اش همیشه خروشان است، اما کسی از وضعیت کنونی آن خبر ندارد. خاطرات و تصویر خوبی که در حافظه تاریخی مشهدی‌ها از چشمه‌گیلاس وجود دارد، می‌تواند روزی پای آن‌ها را به آنجا باز کند، اما وقتی به مقصد برسند، با چه تصویری روبه‌رو می‌شوند؟ قرار است آن تصویر تاریخی زنده شود یا همان‌جا در خاطرات دفن می‌شود؟