ضریح مطهری که تا آغاز دهه هشتاد، دستبهسینه مقابلش خم میشدیم تا از سر ارادت سلامی به سلطان خراسان بدهیم، هنر اندیشه مردی بود که ارادتش به اهلبیت(ع) مثالزدنی بود؛ بزرگمردی که از سر همین ارادت طرح نخستین ضریح طلایی امامرضا(ع) را در سالهای ابتدایی دهه1330 داد تا جای ضریح فولادی را بگیرد؛ عارفی به نام علامه سید ابوالحسن حافظیان که اقدامات افتخاریاش برای جدش حضرترضا(ع) بود.
او کسی بود که وقتی تولیت آستانه با طرحش برای ساخت ضریح طلا و نقره موافقت کرد، ساخت را در سال1336 آغاز کرد؛ ضریحی موسوم به شیروشکر که در سال1338 روی مضجع شریف امام هشتم(ع) نصب شد و تا سال1380 الهامبخش متوسلان به غریبالغربا بود.
البته سالها زندگی علامه ابوالحسن حافظیان که از شاگردان شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی) بود، با اتفاقات و ماجراهای زیادی همراه بود؛ از مسلمانکردن بتپرستان هندو گرفته تا ساخت برج قبله در هندوستان، ابداع لوح محفوظ که یکی از عجایب علمی قرن بیستم است و لوح جنةالاسماء که منسوب به مظهرالعجایب، حضرت امیرالمؤمنین(ع) است، تعمیر و رفع شکافهای گنبد طلا، استاد علوم غریبه و... .
همزمان با فرارسیدن 23اردیبهشت و سالروز ارتحال او در سال1360 با دختر ایشان، سیده فیروزه(قدسیه) حافظیان رضوی گفتوگو کردیم و مروری داشتیم بر زندگی مرحوم حافظیان تا تصویری روشنتر از این عالم بزرگ و برجسته در ذهن ما نقش ببندد. فیروزه حافظیان شاعر و پژوهشگری است که جز چهار کتاب شعر و پژوهش، دو کتاب درباره شرح حال زندگی و اقدامات پدرش نوشته است.
سیدابوالحسن حافظیان که 78سال از خداوند عمر گرفت، عارفی بود که در عین دنیاگریزی، عاشق خدمت به مردم بود. او که پرورشیافته مکتب پدرش حاجسیدمیرزاآقا بود، سالها شاگردی شیخ نخودکی را کرد و مقرب او شد.فیروزه حافظیان میگوید: پدرم متولد سال1282 بود و از همان دوران کودکی به ریاضتهای پدرش علاقهمند بود.
بهدلیل همین علاقه، پدرش او را به شیخحسنعلی نخودکی معرفی کرد تا در محضر او آموزش ببیند و او هم پدرم را به شاگردی در ریاضت قبول کرد.
او روزها در مدرسه میرزاجعفر درس میخواند و شبها در حجره فوقانی صحن عتیق به عبادت و ریاضت مشغول بود. البته او در جوانی پای درس علمای دیگری مانند علامه سیدموسی زرآبادی ومظهر حسین هندی مینشست و علوم مختلف از طب و نجوم گرفته تا ریاضی و علوم غریبه...،را فراگرفت.
علامه حافظیان که در هندوستان و پاکستان به حافظیان مشهدی شهره است، بیش از نیمقرن از عمرش را در هند و پاکستان سپری کرد؛ سالهایی که سیدهفیروزه حافظیان اینگونه بیان میکند: پدر بعد از سالها تحصیل در محضر استادان برجسته، صاحب مقامات بلند عرفانی شد.
متأسفانه در جوانی دچار بیماری ذاتالریه شد و با قطع امید پزشکان با عنایت امامرضا(ع) شفا پیداکرد و پس از آن به تجویز پزشکان برای گریز از سرمای زمستان، راهی هندوستان شد. او عارفی تکبعدی نبود و به مسائل اجتماعی و تعاملهای اجتماعی حساس بود. به همین دلیل در هندوستان مورد توجه مردم و شخصیتهای علمی و سیاسی و اقبال لاهوری و ذاکر حسین که بعدها رئیس جمهور هند شد بود.
داییجانم که آنجا بود، پرسیده بود چرا این بتپرست را در منزل جای دادی و احترام کردی؟ علامه گفته بود بهدلیل اینکه بداند مسلمانها دنبال رضایت دل هستند
در آن زمان در بیشتر کتابفروشیها و منازل عکس او دیده میشد. او به بتکدههای هند رفت و با مرتاضان متعدد به صحبت نشست و با اجازه از آنها در رود گنگ غسل کرد که رود مقدس هندیهاست. سپس پشت به بتکده و رو به قبله اذان گفت، نماز خواند و قرائت قرآن کرد و مرتاضان با علاقه به صدای او گوش کردند و متأثر شدند.
او سالها در هندوستان بهخصوص کشمیر ماند و نه با توصیه، بلکه با اخلاق خود، هندوهای زیادی را مسلمان کرد. حتی بالای کوه صوفی پوره در سرینگر کشمیر برج مربعی ساخت که جهت قبله را از هرطرف نشان میدهد. در همین محل مسجد و حسینیهای هم بنا کرد و نوشت: «دو رکعت نماز بخوانید و حاجت از خدا بخواهید.» همه این بناها مرمت شده است. مردم هند به این محل آستانه میگویند و در نیمهشعبان و اعیاد مبارک زیارتگاه مردم و مشتاقان است.
خانم حافظیان با بیان خاطرهای از مرحوم پدرش، میگوید: پدرم به یکی از زرگرهای هند که بتپرست بود، انگشتری سفارش داده بود. وقتی انگشتر را برای تحویل آورده بودند، علامه، زرگر را با محبت پذیرایی کرد. وقتی هم پول را به او داده بود، چندبار پرسیده بود «راضی هستی؟» و موقع رفتن تا دم در بدرقهاش کرده بود. داییجانم که آنجا بود، پرسیده بود چرا این بتپرست را در منزل جای دادی و احترام کردی؟ علامه گفته بود بهدلیل اینکه بداند مسلمانها دنبال رضایت دل هستند. او با همین روش دین اسلام را ترویج میکرد.
بزرگترین ابتکار علامه حافظیان، نوشتن لوح محفوظ است؛ لوحی بر پایه ریاضیات و نجوم که از عجایب قرن بیستم نامگذاری شدهاست.
خانم حافظیان در توضیح آن میگوید: در هندوستان بارها از او سؤال میشده که چرا شما مسلمانها گرایشتان به سمت حضرت علی(ع) است، درحالیکه باید به پیامبر(ص) باشد. پدرم میگفت بعد از این اتفاقها تصمیم گرفت برای پیامبر(ص) کاری بکند. برای همین شروع کرد به نوشتن لوح محفوظ در کوهستانهای کشمیر.
این لوح که در علم اعداد، اعجاز و ابتکار است، 625خانه دارد که در هرخانه نام یا لقبی بدون تکرار از پیامبر(ص) نوشته شده و عددی در آن قرارگرفته است. هر خانه و هر مربع و درمجموع کل مربعها که در این لوح است، باید از هر طرف مساوی باشد. البته پدرم بر این لوح تفسیری بیشاز صد صفحه نوشته و سالها برای تهیه آن در جنگلهای کشمیر کار کردهاست.
طبق گفتههای او، مرحوم حافظیان لوح جنةالاسماء را که این روزها استاد عطایی درحال نگارش کتابی تحقیقی درباره آن است نیز در همان ایام تهیه کرده و به دستخط خودش نوشته است: «در زمان سیاحت هندوستان لوح مبارک عظیمالشأن را که کنزی است از کنوز، و سری است از اسرار و مخزنی است از اسماء اعظم الهی موسوم به جنةالاسماء منسوب به مظهرالعجایب، امیرالمؤمنین(ع)، با ملحقات تهیه کردم تا یادگار از این حقیر فقیر بماند برای حصول برکات، رفع نحوسات و دفع آفات و بلیات که نصب کنید.»
از خدمات مرحوم حافظیان که ارادتی ویژه به امامرضا(ع) داشت، ساخت نخستین ضریح طلا و نقره حرم مطهر رضوی است. آنطور که فیروزهخانم نقل میکند، چون پدرش به علم ریاضی و نجوم مسلط بود، این ضریح را طراحی کرد و پیشنهاد ساختش را به تولیت وقت آستانه داد. آن زمان برای ساخت این ضریح که موسوم به شیروشکر بود، بیشاز سه تن طلا و نقره محاسبه شد و قرار بر این شد که تهیه آن از محل کمکهای مردمی باشد.
علامه جز جمعآوری این کمکها و طراحی ضریح، ساختش را به استاد محمدتقی ذوفن اصفهانی سپرد و خودش مسئول تعیین کتیبههای آن شد
حافظیان به نقل از صحبتهای مرحوم پدرش که از زبان مادر نقل شده است، میگوید: بعد از نهاییشدن کار، پدرم از ساخت این ضریح بین شیعیان هند و پاکستان صحبت کرده است و آنها هم گفتهاند اگر شما بانی شوید، بر امانتداریتان ایمان داریم و کمک میکنیم. به همین دلیل، علاوه بر کمکهای مردم در ایران، بزرگان پاکستان و هند طلا و نقره زیادی اهدا کردند.
البته علامه جز جمعآوری این کمکها و طراحی ضریح، ساختش را به استاد محمدتقی ذوفن اصفهانی سپرد و خودش مسئول تعیین کتیبههای آن شد. این کتیبهها شامل آیاتی از سورههای یس، انسان و نیز اسماء الهی، احادیثی در شأن امام رضا(ع) و اسم چهاردهمعصوم(ع) است.
به گفته فیروزهخانم حافظیان، تنها سالهایی که پدرش در زمستان راهی نقاط گرمسیر نشد، سالهای ساخت ضریح بود. او تعریف میکند: پدرم به علت بیماری ذاتالریه اصلا نمیتوانست در زمستانهای سرد و سخت مشهد بماند، اما دوسالی که ضریح شیروشکر ساخته میشد و او مسئول ناظر بود، هر روز به حرم مطهر رفت و شگفتا که حتی در زمستان هم بیمار نشد.
وقتی هم ضریح آماده شد و در بهمن1338 نصب شد، به پدرم پیشنهاد دستمزد کردند، اما او طلا و نقره و حتی یک ریال قبول نکرد
وقتی هم ضریح آماده شد و در بهمن1338 نصب شد، به پدرم پیشنهاد دستمزد کردند، اما او طلا و نقره و حتی یک ریال قبول نکرد و گفته بود من از جای دیگری اجر و مزد کارم را میگیرم.
البته بعدها هم خدماتی برای طلاکاری درهای حرم و رفع شکافهای گنبد طلا در سالهای 1357و1358 انجام داد و درنهایت بر اثر ناراحتی ریه درحالیکه خودش از فوتش خبر داشت، به دیار باقی شتافت و در کنار همان ضریحی که خود ساخته بود، در دارالسرور میهمان صاحب حرم شد.
«پدرم بهعلت گرفتاریها و ریاضتهایی که داشت، دیر ازدواج کردهبود، اما همیشه ما هفت خواهر و برادر شاهد رفتار نیکش با مادر و متقابلا رفتار نیک مادر با او بودیم.»
حافظیان این جمله را با تأکید میگوید و تعریف میکند: مادرم، سیدهفاطمهسلطان شریفی، از خاندان باتقوا و از نوادگان میرسیدعلی همدانی بود و پدرم بعد از چهلسالگی به پیشنهاد آقاشیخحسین قزوینی، با او در هند ازدواج کرد. مادر آن زمان باسواد بود و پشتیبان پدر. باوجود سفرهای زیاد پدرم، نهتنها خردهای نمیگرفت، بلکه صفر تا صد زندگی و تربیت بچهها را برعهده داشت.
آن زمان علامه اعتقادی به استفاده از وجوهات شرعیه نداشت و زندگیمان از محل تجارت چای که ایشان در پاکستان داشت، میچرخید. از همین محل هم دستگیر نیازمندان بود. وقتی که در مشهد بود، هر یکشنبه و چهارشنبه در حیاط برای مراجعه مردم باز بود. هرکسی با هرمشکلی که مراجعه میکرد، جواب رد نمیگرفت و پدرم گره مردم را باز میکرد، بدون اینکه ریالی پول بگیرد.
به معنای واقعی عاشق خدمت به خلق بود. زیرا معتقد بود راه نزدیکی به خداوند، خدمت به خلق است. طبق گفتههای او پس از دیدار با تولیت آستان قدس رضوی ،وعده برگزاری بزرگداشت بینالمللی برای علامه داده شده است.