نویسنده - صفحه 30

پای صحبت هنرمندی که در آرامش کتاب‌ها زندگی می‌کند
علی لشکری درباره دورانی که از آن به عنوان بهترین دوران زندگی‌اش یاد می‌کند، می‌گوید: در مرکز آموزش هنر فعالیت می‌کردم گروه‌های دیگر هم در زمینه‌های هنری از جمله گویندگی فعالیت داشتند. هنرمندانی که در صدا و سیما برنامه‌های هنری اجرا می‌کردند هم به این مرکز رفت و آمد داشتند. این رفت‌وآمد‌ها سبب آشنایی‌ام با برخی از این هنرمندان از جمله رضا رضاپور شده بود. او در رادیو صدای خراسان برنامه‌های نمایشی طنز اجرا می‌کرد. از من دعوت کرد که برای گویندگی به رادیو بروم و با او همکاری کنم. گاهی متن‌هایی را برای برنامه می‌نوشتم، اما به نام خودم نبود و با نامی مستعار کارهایم را اجرا می‌کردم.
ماجرای خبرنگاری که با هوشیاری اش مچ قاتل را گرفت
«او بعد از آنکه جسد زنان خیابانی را در گوشه‌وکنار شهر رها می‌کرد، دوباره به صحنه جرم بازمی‌گشت. حتی گاه به نیروهای پلیس برای جلوگیری از تجمع مردم یاری می‌رساند‌. وضعیت ترسناکی در شهر به‌وجود آمده بود، به‌گونه‌ای که خیلی از این زن‌ها جرئت خروج از خانه را نداشتند.» این‌ها گوشه‌ای از خاطرات هولناک سید‌خلیل سجادپور خبرنگاری است که اولین‌بار در کشور ماجرای قتل‌های عنکبوتی را در روزنامه خراسان فاش کرد.سجادپور دبیر صفحه حوادث روزنامه خراسان بوده که حدود 3دهه چشم در چشم جانیان و تبهکاران قلم زده است.
خانه فرهیختگان؛ منزلگاه نویسنده امروز محله گوهرشاد، محل سکونت حسن لاهوتی و سید جلال‌الدین آشتیانی بوده است
سیدخلیل حسینی عطار درباره محل سکونتش می‌گوید: خانه ما منزلی دو طبقه و قدیمی است که سیدجلال آشتیانی در یکی از آن طبقات و دکتر حسن لاهوتی در دیگر طبقه آن می‌زیسته‌اند و سال‌ها در کنار یکدیگر همسایگی کرده‌اند. این خانه برای من یک خانه فرهنگی محسوب می‌شود که خاطرات آن هنوز در یادم جاری است. حس خوبی به همراه دارد و با این علم که این خانه متعلق به چه فرهیختگانی بوده است پا در این جا گذاشتم و به این سکونت افتخار می‌کنم.
دانشنامه شفاهی دفاع مقدس
حمیدرضا صدوقی می‌گوید: قصه آدم‌های جنگ، حکایت عروج دگرباره انسان است از خاک به افلاک و از فرش به عرش. صیاد از جنس همین آدم‌هاست. در میان همه حکایت‌هایی که از جنگ و آدم‌هایش شنیده‌ایم، خواندن قصه صیاد، مسافر صبح، لذت دیگری دارد. مگر می‌شود او را، خاطراتش را، حماسه‌هایش را، نمازهای اول وقتش را، صفای باطنش و دوستی و رفاقتش با مردم کوچه و بازار را از یاد برد.
شروع نویسندگی نوجوان محله امام هادی(ع) با «آرزوی مادرم»
نیلوفر موسوی می‌گوید: زمان نوشتن انشا به دنیای کلمات وارد می‌شدم. وقتی نوشته‌ام را در کلاس می‌خواندم معلم و بچه‌ها لذت می‌بردند. اوایل دبیرانم فکر می‌کردند نوشته‌ها کار خودم نیستند اما به مرور متوجه علاقه‌ام شدند و من را تشویق به نوشتن داستان کردند.
گپ‌وگفت با محسن اسلام‌زاده، مستندساز مشهدی درباره «زندگی میان پرچم‌های جنگی»
اسلام زاده در این مستند، زندان های زیرزمینی و خوفناک طالبان را به تصویر می کشد. او با اینکه تجربه حضور در مناطق بحرانی افغانستان را داشته است، می گوید: منطقه ای که رفتیم و از آنجا فیلم گرفتیم، به نظرم منطقه ای نفرین شده بود. یکی از بدترین روزهای زندگی ام را در آنجا گذراندم چون اضطراب کشته شدن داشتم. سی وچند روز از اقامتمان گذشته بود و نیروهای طالبان در گفت و گوهای تلفنی شان درباره ما صحبت می کردند و شرایط برای من و تصویربردارم دشوار شده بود.
درباره دبیر فیزیکی که برای بچه‌ها رویا می‌سازد
روزی صحبت یک روان‌شناس را شنیدم که گفت: تمام سرمایه بچه‌ها در رؤیاهایشان است و اگر بتوانیم رؤیای خوبی برای بچه‌ها بسازیم، به این معنی است که سرمایه عظیمی برایشان ایجاد کرده‌ایم. این جمله من را به فکر فرو برد و تصمیم گرفتم کاری انجام دهم. من به این نتیجه رسیده بودم که کودکان با تفکر در مباحث علمی می‌توانند آینده خوبی برای کشور بسازند؛ بنابراین سال ۸۶ مجموعه شش‌جلدی برای کودکان نوشتم و کودکان به‌واسطه آن با فضا، فضاپیما، فضانورد، ستاره، سیاره و ماه آشنا می‌شوند.