علیاکبر رحمانی، افسری بود که در زمان آتشبس جنگ تحمیلی، اسیر شد و به مدت دو سال، بیآنکه نامش جزو آمار صلیبسرخ باشد، سختترین روزهای زندگیاش را از سر گذراند
«سیدعباس حسینی» در هنگـامی که قطعنامه صلح بین ایران و عراق به امضا درآمده بود، در عملیات مرصاد اسیر و دو سال به عنوان اسیر ی مفقودالاثر در یکی از اردوگاههای عراق محبوس میشود.
محمدعلی حاجتبیگی رزمنده محله راهنمایی میگوید: آخرین قوطی لوبیا را بهسمت تانک آنها پرتاب کردیم. عراقیها فکر کردند، خمپاره است و از تانک بیرون ریختند و فورا دستها را بالای سر گرفتند.
زهره برامکییزدی تعریف میکند: ۲۳ اسفند، عملیات بدر بود که ترکش خورد و اسیر شد. همه پانزدهنفری که با هم بودند، اسیر شده بودند. در این فاصله هر ششماه یک بار نامهای میآمد که بدانم زنده است.
علی صفرمقدم میگوید: دیدم عراقیها با نفربر و تانک درحالیکه اسلحه را به سمتمان گرفتهاند، نزدیک میشوند.بلافاصله بعداز بیرون کشیدنمان از گودال، ما را به صف کردند و جوخه مرگ برایمان راه انداختند.
حدود هزارو ۷۰۰ نفر در عملیات خیبر اسیر شدند و به اردوگاه موصل ۲ انتقال یافتند. پنج سال از عمر دکتر هادی بیژننژاد هم در این اردوگاه گذشت.
قربانعلی رویینتن آزاده محله شهید مطهری، ۷ سال اسارت را تجربه کرده است.