معلم

دوباره پشت نیمکت‌ها در مدرسه خاقانی
رضا عطاریان می‌گوید: همیشه دوست داشتم از حال‌واحوال و سرنوشت دانش‌آموزانم باخبر شوم. دیدن دانش‌آموزان قدیمی که حالا بزرگ شده و مو سفید کرده‌اند، برایم عجیب و باورنکردنی است.
خاطره معلمی که در اولین روز کاری از ناظم کتک خورد!
ابوالفضل حسینی می‌گوید: پسر‌ها شیطنت می‌کردند. ناظم برای اینکه آنها را به کلاس‌هایشان هدایت کند، از شلنگ استفاده می‌کرد! در یک لحظه تا به خودم آمدم، بین جمعیت یک ضربه روی دوشم فرود آمد.
یادی از مدیر مدرسه‌ای که ۲۲ سال در حاشیه شهر خدمت کرد!
هاشم خوش‌شنو معتقد بود: برای انجام هر کاری باید شوق داشته باشید. نزدیک ۲۲‌سال است که در همین مدرسه و در مهدی‌آباد، که حاشیه شهر است، خدمت می‌کنم و این باعث افتخار من است.
برادران رفیعی اولین روانشناس مشهد بود
مرحوم علی‌محمد برادران‌رفیعی، مدیرعامل کانون فرهنگی قلم، که در پاریس درس روانشناسی خوانده بود اولین دکتر روان‌شناسی در مشهد شد.
بی‌بی! دیدی معلم شدم
نمی‌دانم چه نیرویی می‌تواند معصومه حسن‌پور را در قامت معلم ، از محله هاشمیه مشهد به مدت شش‌سال هر‌روز تا مدرسه‌ای دور بکشاند؛ معلم ی که روزی قرار بود به کانادا مهاجرت کند. به‌جز سه‌سالی که در مالزی زندگی کرده است، پنج‌سال در یکی از مدارس مصلی‌نژاد مشهد معاون بوده و پیش از آن هم تدریس در زابل و تهران و کرج را تجربه کرده است.
خاطرات مشهدی‌ها از ملا و مکتب
ارزش سوادآموزی برای این دانش‌آموزان فلک‌شده یا چوب کف دست‌خورده یا مداد لای انگشت گذاشته، آن‌قدر زیاد است که هنوز که هنوز است، قدردان ملّایشان باشند و یک خدابیامرزی قرص و محکم نثارش کنند و بگویند که «از روی غضب نبود که چوب می‌خوردیم؛ که اگر کتک نمی‌خوردیم، درس یاد نمی‌گرفتیم.
معلم دیروز، امام جماعت امروز
عباس عبدالله‌زاده از بابای مدرسه تا دبیر و مدیر مدرسه بودن را تجربه کرده و بعد از بازنشستگی نیز با‌توجه‌به روحیه و علاقه‌اش طلبگی را انتخاب و شروع به تحصیل می‌کند. حالا او نزدیک به ۱۰ سال است که امام جماعت مسجد المهدی (عج) در کوشش ۹ است.