جواد اکبری پاکبان مشهدی در سال ۹۳ بود که با یک نیسان آبی تصادف کرد و از دنیا رفت. او کارگر زحمت کش شهرداری و از اهالی محله پنجتن بود که همسایهها خیلی دوستش داشتند.
حسین مردانی یکی از پاکبان ان خیابان احمدآباد میگوید: همه ما بارها سوزن در دستانمان رفته است. همینکه میخواهیم کیسهای را بلند کنیم، میبینیم سنگین است؛ دستمان را زیرش میگیریم که پاره نشود، سوزن در دستمان فرو میرود.
سرمایه مجید ترکمان در سال ۸۶، توسط افراد سودجود در یک پروژه ساختمانی از دست میرود. او با تشویق همسرش، امیدوار شده و پیگیر کسبوکار میشود تا اینکه شغل پاکبان ی را انتخاب میکند.
محمد رنجبر یکی از پاکبان های زحمت کش محله طلاب است که هر روز ساعت ۲:۴۵ بامداد شروع به کار میکند و تا ساعت یازده مشغول به کار است.
پنج رفتگر نمونه محله کوشش در پایان حرفهایشان درخواستی را با لبخند میگویند که به نظر میرسد حرف دل همه آنهاست: اگر این مطلب چاپ شود، ما را به کربلا میبرند؟
هادی مقدسی مقدم که چندسالی میشود در شهرداری مشغول به کار است، سال ۹۹ تصمیم میگیرد که زندگیاش را کمی متفاوت کند. او که از کودکی علاقه زیادی به آرایشگری داشته، همین کسب و کار را برای فعالیت شبانه خود شروع میکند.
سالهاست اهالی کوچهها و خیابانهای محله خلج هر روز صبح با صدای قدمها و خش خش جاروی سیدکاظم سیدکاظمی ۳۴ ساله بیدار میشوند که پاکبان این محله است.