با کتاب میخوابیدم و با کتاب بلند میشدم. بوی کتاب را دوست داشتم. یکی بوی کتاب را دوست دارم و یکی بوی چرم. چون همه دوران کودکیام با چسب و چرم بوده. همیشه عروسکهای چینی یا کارهای چرمی درست میکردیم تا اینکه پدرم وارد کار پرورش پرنده شد و گفت دیگر نمیخواهد پشت من باشید. این اواخر که داشت پیشرفت میکرد، درگیر مریضی شد و آخر هم از سرطان کبد مرد. دکترها گفتند به خاطر اینکه مدت زیادی در محیط آلوده به میکروب بوده مریض شده است.
آن روزها که خبری از شهر و بافت شهری نبود، محمدآباد نام یک روستای کوچک دور از شهر بود و نام خود را در میان پیچوتابهای تاریخ و تقسیمبندیهای شهری حفظ کرد. روستایی که کل جمعیت آن از 5خانوار بیشتر نمیشد و نیمی از باغات آن از نهر پایینخیابان تغذیه میکرد و آب نیمی دیگر توسط قناتی معروف به نهر محمدآباد در وسط روستا تأمین میشد.
در تمام بازیهای دوران کودکی نقش معلم را داشتم و آرزویم این بود که معلم بشوم. آنقدر تلاش کردم تا به این آرزویم رسیدم. ما نابینایان برای اینکه بتوانیم موفق شویم زحمت میکشیم، خیلی بیشتر از افراد معمولی. ما هم مانند سایر افراد جامعه هستیم و نباید شهروندان فرقی بین ما و خودشان قائل باشند.
سارا آنچنان بخشنده بود که همیشه آنچه داشت میبخشید. صفت بارز او مهربانی بود و نهتنها به انسانها بلکه با حیوانات نیز مهربان بود. او فعالیتهای خیرخواهانه بسیاری مانند کمک به کارتنخوابها و کودکان کورههای آجرپزی داشت. برای پسربچهای دستفروش در خیابان کتاب درسی و یک ترازو خریده بود و در درسهایش به او کمک میکرد. بعد از رفتن سارا به یک خیریه کمک کردیم و مسئول خیریه نام او را از ما پرسید. وقتی جواب دادیم بسیار ناراحت شده و اشک ریخت. او به ما گفت که سارا یکی از همیاران آنجا بوده است.
«رواق کتاب» عنوانی است که این روزها بر سردر ششضلعی صحن قدس به چشم میخورد. مکانی که اهالی کتاب را گردهم میآورد و فضایی آرام، دور از نگرانی اندیشه و مناسب را در نزدیکترین نقطه به مضجع شریف عالمآلمحمد(ص) فراهم کرده است.
معرفی کتابهای شاخص با حضور نویسندگان این آثار ازجمله فعالیتهای رواق کتاب است.
برای فردی خیر بودن گرچه بحث مالی نیاز است اما بیشتر باید دل انجام این کار را داشت. من نیز علاقهمند به این حوزه هستم حتی اگر با اهدای یک کتاب باشد. آرامش خیالی که بعد از انجام هرکار خیری به دست میآید را با هیچ چیز دیگر نمیتوان مقایسه کرد. امیدوارم روزی مجمع خیرین توسعه کتابخانه ها و ترویج کتابخوانی استان بتواند جزو بزرگترین سمنهای خیران در کشور باشد و سرانه مطالعه در استان خودمان را بتوانیم به بالاترین درصد در کشور و حتی دنیا برسانیم.
یادش نیست که اولین بار چه کتابی را خوانده و آن را از کجا تهیه کرده، ولی خوب یادش است که در دوره نوجوانی مشتری پر و پا قرص مجلات خانواده بوده است. عطش خواندن مجلات زرد او را به داستان علاقهمند میکند و به سمت کتابهای داستانی میکشاند. کتابهای علمی تخیلی ژول ورن برای او که همیشه ذهنی پر از سؤال و کنجکاوی داشت، حکم غذای روح را داشتند که از خواندنشان سیر نمیشد.