سیدخلیل حسینی عطار درباره محل سکونتش میگوید: خانه ما منزلی دو طبقه و قدیمی است که سیدجلال آشتیانی در یکی از آن طبقات و دکتر حسن لاهوتی در دیگر طبقه آن میزیستهاند و سالها در کنار یکدیگر همسایگی کردهاند. این خانه برای من یک خانه فرهنگی محسوب میشود که خاطرات آن هنوز در یادم جاری است. حس خوبی به همراه دارد و با این علم که این خانه متعلق به چه فرهیختگانی بوده است پا در این جا گذاشتم و به این سکونت افتخار میکنم.
برای روزگاری که در آن زندگی میکنیم نامهای مختلفی انتخاب کردهاند، اما پیشنهاد من این است که عنوان «دوران ترکیبی» را انتخاب کنیم. پیش از این دیده و شنیده بودیم که کافه سراها، کتاب عرضه میکنند و کافه کتابها در جایجای مشهد طی یک دهه اخیر گسترش پیدا کرده است، اما نه دیده بودیم و نه شنیده بودیم که میوهفروشی در منطقهای کم برخوردار بخواهد همراه میوه به مشتریانش کتاب بدهد؛ آنهم بهصورت رایگان.
کتابفروشی «فرهاد» که سالها محسن توپریز آن را اداره میکند از آن دست دکانهایی است که بیشتر قدیمیهای محله فکوری و آبوبرق آن را میشناسند. کتابفروشیای که سابق بر این اسمش «نسترن» بوده، اما بعد از کلی ماجرا اسم آن به فرهاد تغییر میکند. توپریز علاوه بر اینکه کتاب میفروشد یکی از قدیمیترین مغازههای منطقه است که به اهالی، کتاب هم امانت میدهد. خودش از همان دوران نوجوانی عاشق کتاب خواندن بوده و هست و همین عشق و علاقه سبب شده تا کتابفروشی را به عنوان شغل آیندهاش انتخاب کند.
سید امیر مظلومی میگوید: روح ما انسانها با عناصر طبیعی آرام میشود، چوب یکی از بهترین عناصر است که پیغمبران ما هم با آن عجین بودهاند. من یک نجار هستم. اینجا هم کارگاه نجاری من بود که در آن برای امرار معاش کار میکردم. با تکههای چوب کتابخانه کوچکی ساختم و بیرون کارگاهم نصب کردم تا کتابهایی را که دارم با مردم به اشتراک بگذارم. بعد از مدتی دیدم استقبال خوبی از کتابخانه کوچکم شد، به همین دلیل به فکر افتادم کتابخانه بزرگتری را داخل کارگاهم درست کنم. همین فکر جرقهای شد تا کارگاهم را جمع و این بخش از خانهام را تبدیل به پاتوقی برای دورهمی کتابخوانها کنم.
موقوفات حاج حسین آقا ملک که از سال1316 تا 1340 در هفت مرحله اهدا شده است، آن قدر هست که درج نکته به نکته آن سیاهه ای بلندبالا می خواهد و مجالی طولانی برای خواندن. او علاوه بر مشهد در تهران و بسیاری از شهرهای خراسان به ویژه در تربت، چناران و فریمان موقوفاتی دارد که اغلب آن ها وقف عام هستند و با هدف گره گشایی از کار مردم بخشیده شده اند.
آقامهدی ملک التجار اصالتا تبریزی و مجتهد زاده بود اما برخلاف پدربزرگ خود، ملاآقا بابامجتهد تبریزی، به کسوت روحانیت درنیامد و راه تجارت در پیش گرفت. او با اینکه در جنگ های ایران و روس، خدمات بسزایی انجام داد، بعد از شکست ایران از روس ها، از خدمت دولت کناره گرفت و به کار تجارت مشغول شد. چندی بعد آقامهدی در زمان محمدشاه قاجار در سال۱۲۵۳ قمری، نشان سرخ را از شاه دریافت کرد و به سمت ملک التجاری ممالک محروسه منصوب شد و از همان زمان به بعد، لقب «مَلِک» بر روی این خاندان ماند اما آن که توانست نام این خاندان را پس از حاج کاظم ملک التجار(پسر آقامهدی ملک التجار) با وقف های بی شمارش به شهرت برساند، پسرش «حسین آقا ملک» بود.
زهیر قدسی درباره تشکیل «خانه تجربه» توضیح میدهد: دلیل نامگذاریمان این بود که بهطور کلی با خواندن کتاب یک تجربه جدید بهدست میآوریم و کتاب را برای اضافهشدن تجربههایمان مطالعه میکنیم. این تجربهها باعث افزایش کیفیت زندگیمان میشود. این مکان را هم با همین ایده که تجربههایی را در اختیار دیگران قرار بدهیم، افتتاح کردیم.