چندسالی میشود که قبولی در کنکور دیگر شکستن آن شاخ غول معروف نیست؛ دلیلش کمترشدن جمعیت شرکتکنندگان است یا زیادشدن تعداد دانشگاهها، موضوع بحث ما نیست. ورود به دانشگاه سخت باشد یا آسان، فرقی در احوال دوران دانشجویی ندارد. هر دانشجو داستان خودش را در عبور از سد کنکور دارد. برخی آنقدر قبل از ورود به دانشگاه سختی میکشند و درس میخوانند که ترجیح میدهند بعد از دانشجوشدن دستکم برای مدتی دور درسخواندن را خط بکشند! برخی سعی میکنند در کنار درسخواندن، خودشان را مشغول کاری دیگر کنند. عدهای هم دانشگاه برایشان صرفا محل تحصیل است و بس. روز دانشجو بهانهای است تا نگاهی بیندازیم به داستان 4دانشجو و یک مکان دانشجوپرور.
یکی از ویژگیهای بچههای حاشیه شهر این است که از کمترین امکانات، بیشترین بهره را میبرند. حسنعلی ساقی، نخبه محله رده (میثم شمالی)، یکی از همین بچههای بااستعداد است که مدرسه دولتی رفته و پول آنچنانی هم برای کلاس کنکور نداشته است که کتاب تست بخرد و...، هرچه کتاب گرفته، همه امانت از کتابخانهها بوده است. حسنعلی با پشتکار و اراده قویاش توانسته است رتبه دورقمی کنکور پزشکی را بهدست بیارود و به جمع نخبهها بپیوندد.
حسنعلی برای بهدستآوردن رتبه27 کنکور، از همان دوره نوجوانی برنامهریزی را شروع کرده است تا شب کنکور آسوده بخوابد. پاتوقش کتابخانه بوستان بسیج در محله تلگرد بوده و روزی هشتنه ساعت درس میخوانده است. هر 2ساعت داخل پارک قدمی میزده و با استفاده از وسایل ورزشی بوستان ورزش میکرده است. یک سال قبل از کنکور گوشی تلفنهمراهاش را کنار میگذارد و ساعتهای مطالعهاش را افزایش میدهد تا درنهایت در کنکور قبول میشود. برنامه آینده او این است که بعد از فارغالتحصیلی دوباره به حاشیه شهر برگردد و به مردم محله و منطقهاش خدمت کند.
مصطفی زاهدی یکی از جوانان پرشور محله مسلم است. او رؤیای پزشکشدن را از همان دوران کودکی در سرش میپرورانده است، بهطوریکه یکسال مانده به کنکور، همه هموغمش را برای قبولی در دانشگاه میگذارد و سرانجام به آرزویش میرسد. اکنون 2سال از تحصیل او در رشته دندانپزشکی مشهد میگذرد. یکی از کارهایی که باعث شده است مصطفی نسبت به بسیاری از دانشجویان متفاوت باشد، روحیه جهادی اوست.
زاهدی سال1396 از طریق برادرش با گروه جهادی یاس آشنا میشود و همراه این گروه، که دغدغه تقویت بنیه علمی دانشآموزان نیازمند را دارد، راهی یکی از روستاهای شهرستان فریمان میشود. مصطفی با حضور در این اردو با دانشآموزان نیازمند زیادی آشنا میشود که مشکلات درسیشان با کمک او حل میشود. بعد از آن، مصطفی زاهدی در کنار تحصیل در دانشگاه، به مناطق محروم شهر و استان سفر میکند و بهصورت جهادی به دانشآموزان و دانشجویان درس میآموزد.
محمدمهدی رفیعی یکی از هزاران کودکی بوده که آرزوی پرواز را در سر میپرورانده است. او که در کودکی ساعتها در فرودگاه شهید هاشمینژاد مشهد به تماشای اوجگرفتن هواپیماها مینشسته است، در جوانی هندسه پرواز را از بال هواپیما به پهپادهای کوچک و کمجانش منتقل میکند. البته کمترین تحریر او از آرزوهایش، پرواز بهمعنای واقعی آن بوده است؛ او پرواز را ساده معنی نمیکند و پرواز برای او یعنی رسیدن به رؤیاها و آرزوهای بزرگش.
رفیعی راههای پرپیچوخمی را پشتسر میگذارد و درنهایت با کمک دوستش، اولین شرکت دانشبنیان هوافضا را تأسیس میکند؛ شرکتی که در حوزه مکانیک، الکترونیک و کنترل پرواز هوافضایی فعالیت میکند و هدفش بومیسازی صنعت هوافضای کشورمان است. محمدمهدی متولد سال1371 است، مدرک کارشناسیاش را در رشته مکانیک سیالات از دانشگاه فردوسی گرفته است و مدک کارشناسیارشدش را از دانشگاه علموصنعت. حالا هم دانشجوی دکترای مکانیک شاخه تبدیل انرژی دانشگاه فردوسی مشهد است. هدف او از راهاندازی شرکت، ایجاد اشتغال برای دانشجویان متعهد و متخصص در کشور است.
شاید خیلیها تصورشان این باشد که در دوره دانشجویی، دانشجو فقط باید سرش در کتاب باشد و همه تمرکزش را صرف مطالعه کند.اما محمد حیدری، جوان دهههفتادی محله شهید قربانی، هم درسش را میخواند و هم پیگیر مشکلات مردم محلهاش است؛ طوری که هر مشکلی برای محله به وجود میآید، اهالی زنگ در خانه حیدری را به صدا در میآورند یا شهروندان از او مشورت میخواهند یا اینکه خودش قول پیگیری مشکلات مردم را میدهد.
محمد دوره کاردانیاش را در دانشگاه فردوسی و کارشناسیاش را در دانشگاه شهید بهشتی تهران خوانده و همین امسال هم رتبه17 کارشناسیارشد برنامهریزی منطقهای را در دانشگاه شهید بهشتی تهران بهدست آورده است. او اکنون در کنار درس، در دفتر توسعه محلی آبکوه کار میکند و بهعنوان نماینده جوانان محله شهید قربانی در شورای اجتماعی محلات حاضر است و همه تلاشش را به کار بسته است تا در راستای کمکردن دغدغههای اهالی محلهاش قدم بردارد.
ماجرای مسجد حاجآخوند در منطقه ثامن به حدود 5دهه قبل برمیگردد؛ مسجدی که به قشر دانشآموز اهمیت داده و مسیر ورود به دانشگاه را برایشان هموار کرده است. سالهای40 تا 45 فعالان فرهنگی مسجد تصمیم میگیرند خانه پنجاهمتری خادم را به کتابخانه نقلی تبدیل کنند. از همان زمان کار آغاز میشود و حالا پاتوق بسیاری از دانشآموزان و دانشجویان است. قرائتخانه مسجد حاجآخوند تا ابتدای دهه70 فقط به دانشآموزان و دانشجویان کتاب امانت میداد، اما با همراهی هیئتامنا و امامجماعت، این مکان تجهیز شد تا جوانان با خیالی آسوده سرشان به درس باشد. حالا افتخار مسجد «حاجآخوند» دانشجوشدن بیش از 1000دانشآموز است. حالا مسجد خادم ندارد و همهکاره آن همین دانشآموزان محصل هستند و حتی بعد از دانشجوشدن هم ارتباطشان با مسجد قطع نمیشود.