سیدحسین عبدی میگوید خاطرات جنگ، رهایش نمیکند و نمیگذارد در رفتار، گفتار، قضاوتها و ارتباطش با خانواده، مشتریها و هممحلهایها، بی چارچوب و بدون قیدوبند باشد.
قاسم زندشهری در سالهای اولیه زندگی با وجود اینکه در منزل اجارهای بودند، نصف درآمدش را برای ائمه (ع) کنار میگذاشت. خانه ۶۰ متری آغازکننده مراسمهای مذهبی او شد.
کربلایییحیی هشتسالی میشود که درزمینه بازسازی، ترمیم و طلاکاری گلدستههای حرم امیرالمؤمنینعلی (ع)، مرمت صحن فاطمهالزهرا (س) و ... فعالیت میکند. او دوبار در سال افتخاری، عازم عراق میشود و هر رفتوبرگشتش دو ماه زمان میبرد.
چند نسل از اهالی محله وقتی علت مسجدی شدن خود را میگویند، فقط از «بابا الهی» نام میبرند. علیاصغر الهی معروف به «بابا الهی»، پیرمرد خوشرفتار محله حسینآباد است.
همهچیز از دغدغهمندی و احساس مسئولیت چند جوان متخصص در حوزههای کارآفرینی، آیتی و کسبوکار شروع شد.امیرحسین صالحی میگوید: در تحقیقاتمان متوجه شدیم شیوههای سنتی چالشهایی دارند.
حاجآقا پوراسلامی تعریف میکند: روزی همراه پدرم بهسمت مدرسه علمیه گلشن در شهر نیشابور حرکت میکردم؛ یکی از همسایهها به پدرم نهیب زد که بگذار این پسر در کشاورزی بازویت باشد. او جواب داد: من این پسر را وقف امامزمان (عج) کردهام.
امیررضا اختری، نخبه محله حسینآباد قصد داشته پزشک باشد، اما درنهایت پزشک روح بودن را به پزشک جسم بودن ترجیح داده و معلم شده است.