خانم ابریشمی میگوید: مدتی بود باغچه روبهروی خانهام همینطور رها شده بود و کسی به آن توجهی نداشت، تا اینکه یک روز صبح تصمیم گرفتم در آن سبزی بکارم.
رمضان زارعی در منطقه ۱۰ کارگر فضای سبز است و علف زنی و آبیاری میکند. او کیف آبی زنانهای با میلیونها تومان پول پیدا میکند و به صاحبش برمیگرداند.
نمیدانم چه نیرویی میتواند معصومه حسنپور را در قامت معلم، از محله هاشمیه مشهد به مدت ششسال هرروز تا مدرسهای دور بکشاند؛ معلمی که روزی قرار بود به کانادا مهاجرت کند. بهجز سهسالی که در مالزی زندگی کرده است، پنجسال در یکی از مدارس مصلینژاد مشهد معاون بوده و پیش از آن هم تدریس در زابل و تهران و کرج را تجربه کرده است.
خانوادههای «اصل» و «عطاریاننژاد» در محلههای فاطمیه و راهآهن چندسالی است درِ خانهشان به روی زائران پیاده حضرت باز است و با جان و دل از آنان پذیرایی میکنند.
خلیلالله نیازی میگوید: اینجا از ابتدا با مشکلات بسیاری روبهرو بود؛ نه آسفالتی داشت و نه لولهکشی گاز و مرکز بهداشت. اوایل فقط صدخانوار بودیم، اما هرروز خانوادههای بیشتری به این محدوده مهاجرت کردند.
طبرسیشمالی۳۸ همسایگانی دارد که تمام یا بخش زیادی از عمرشان را درکنار هم سپری کردهاند. علی پاکدل، ۳۴سال از عمر چهلودوسالهاش را در محله طبرسی شمالی سپری کرده است.
هانیه یکی از مددجوهاست که میگوید: آکاسیفهای سقف را قسطی خریده بودیم و بهسختی پولش را میدادیم، اما حشرههایی که کمکم در آن لانه کردند، بچههایم را خیلی اذیت میکردند، بهویژه آن یکی که نوزاد است.