«قویفکر» جوان خوشسلیقهای است که علاقه زیادی به حوزه صنایع دستی دارد، به همین دلیل هم تصمیم میگیرد با برپایی مغازهای در بولوار مدرس ابتدا صنایع دستی مشهد و سپس صنایع دستی شهرهای مختلف کشور را برای علاقهمندان به این حوزه عرضه کند.
کمکم کسبوکارش رونق میگیرد و تنوع صنایع دستیای که در بازار ارائه میدهد، بیشتر میشود. اکنون 20سال از ورود او به این شغل میگذرد و خوشذوقی او در انتخاب این هنر نهتنها باعث شده است مشتریان خاص خودش را داشته باشد
شهر این روزها لباس نو به تن کرده و دامنش پر از گل شده است. این نوشدن در خیابانهای اطراف حرممطهر که امسال طبق پیشبینیها قرار است میزبان بیشاز 10میلیون زائر باشد، گویی بیشتر به چشم میآید و دهها هزار متر جدول، دیوار و کف خیابان رنگآمیزی شده و بیش از یکمیلیون گل هم میهمان کوچهپسکوچهها شده است، بهطوری که بوی خوششان حتی بعد از ترکیب با رنگ نو در و دیوارها باز هم دلچسب است.
شهرداری در حال شهر تکانی است و خیابانهای مختلف در حال آمادهشدن برای نوروز هستند. منطقه11 هم با نزدیک شدن به بهار 1401 نونوار شده و رنگ و روی تازه گرفته است.
در این بین یکی از مکانهایی که توجه شهروندان را به خود جلب کرده، تقاطع بولوار معلم با فارغالتحصیلان است که از چند هفته پیش، هنرمند ان در آن مشغول کار هستند تا پاویونی که «خشت خورشید هشتم» نام دارد، ساخته شود.
انگار همه منتظرند تا المانی نصب شود و از زیباییاش حظ ببرند و عکسی به آلبومهایشان اضافه کنند. هر چند کمتر از 10روز تا عیدنوروز در پیش داریم اما نمادهای زیبای نوروز یکی پس از دیگری نصب میشوند و بر زیبایی محلات میافزایند.
اگر گشت و گذاری در مناطق 7 و 8 بزنید که هر یک بهنوعی ورودی زائر هستند متوجه تغییر و تحولات نوروزی خواهید شد. در این گزارش علاوه بر معرفی گزیدهای از این زیباییها به سراغ هنرمند ان این آثار رفتیم تا معرفی کارهایشان را از زبان خودشان بشنویم.
لچک، ترنج، تره، بته، جقه، قشقایی، خشتی، کومه، محرابی، جوشقان، گل مرغ و... تو را به ایران باستان میبرد. آنجا که رنگها و نقشها پیوندت میزند با سرزمین روزهای دور. به بهانه روز صنایعدستی سراغ بانوی کارآفرین محله مهرآباد، طیبه عبدی رفتیم و ساعتی را با نقش و نگارها و آثار هنریاش گذراندیم.
آنقدر پرانرژی و پر از انگیزه است که تمام این کارها را با هم سروسامان میدهد. از یک طرف دستی در صنایعدستی و تار و پود فرش و قالی دارد و از طرف دیگر با آموزش خیاطی برای زنان محله مهرآباد باعث کارآفرینی شده است.
«خورشید در آسمان معرکه گرفته بود. نمیدانستم گریه کنم یا خویشتندار باشم. دیگر کسی نبود که بچههای قد و نیم قد همسایهها را سرگرم کند یا به سالمندان و کودکانکار یاری رساند. با صدای دخترعموی آرش به خودم آمدم. بفرمایید خرما! ....» اینها بخشی از داستان بهار بهلول، نوجوان سیزدهساله و داستاننویس محله فارغالتحصیلان است که چندی پیش در مسابقه داستاننویسی «قهرمان محله من» شرکت کرد و مقام آورد.
محمدجعفر پاکروان میگوید: دلم میخواست حیوانات، گلها و تصاویر نقاشیهایم ساخته ذهن خودم باشد. پذیرش این موضوع برای خیلیها سخت بود. بهویژه که میدیدم بیشتر افراد دنبال تصاویر طبیعی زیباشناسانه هستند. بعد رو میکند به تابلویی که بالای سرش است و توضیح میدهد: این گلها و حیواناتی که میبینید تصویری است که بهطور ذهنی به آن رسیدهام و فقط در آثار خودم وجود دارد. تا این زمان تابلوها و آثار نقاشی او در نگارخانهها نمایش داده میشد و فقط بدین طریق بازخورد آنها را میگرفت.