یکبار شهید عبدالکریم هاشمینژاد برای سخنرانی به مسجد فیل(واقع در پایینخیابان) آمده بود. من در جلسه سخنرانی بودم که دیدم در انتهای مسجد چند مرد کتوشلواری و اتوکشیده، نشستهاند. آنها مدام در حین سخنرانی، صلوات میفرستادند و میخواستند که در سخنرانی اختلال ایجاد کنند. مسجد کمی شلوغ شد. من به اتفاق چند نفر به نزد شهید هاشمینژاد رفتم و گفتم که ساواکیها قصد دارند شما را بگیرند. او را بدون عمامه فراری دادیم و عمامه او را بر سر یک نمازگزار گذاشتیم.
درست در همان روزهایی که بعد از پایان جنگ تحمیلی مردم چشم به تغییر و خبرهای تازه داشتند، بازار مسگرها در ایران پر از خبرهای ناخوشایند بود. ظروف جدیدتری وارد ایران شده بود که گفته میشد سبکتر و بهتر است.
ظروف استیل و تفلون که نهتنها جا را برای ظرفهای مسی تنگ کرد، بلکه کار و کاسبی مسگرها را هم کساد کرد. بارزترین زمینخوردگی مسگران در مشهد هم جمعشدن بازار مسگران محله عیدگاه بود؛ بازار ی که امروز فقط نامی از آن ماندهاست.
انقلاب به ایستگاه چهل و سه سالگی رسید. افرادی که آن زمان جوان بودند حالا سنشان به نزدیک 70 رسیده است و آنها که نوجوان بودند به میانسالی قدم گذاشتهاند اما خاطرات روزهای پرشور انقلاب همچنان در ذهنشان نقش و نگار روزهای اول را دارد. کافی است از امام و انقلاب بپرسی تا سیلِ خاطراتشان را به سمتت گسیل کنند. به مناسبت ورق خوردن یک برگ دیگر از انقلاب راهی محلات مختلف میشویم تا از خاطرات آن روزها بشنویم.
رضا قفلساز بخشی مشترک از خاطرات تمامی افرادی است که سالهای سال، یعنی از حدود سال1340 تاکنون حتی اگر شده است یک روز در این محدوده زندگی کردند یا مسیر روزانهشان بهگونهای بوده است که از جلو مغازه وی گذر میکردند. مردی که نحوه زندگیکردن او تا لحظهای که کنارش نمینشستی و او با تو همکلام نمیشد، معمایی بزرگ بود.
اعظم شاهرودی، بانوی هنرمند خیابان امام رضا، توانست با همت و افروختن شعله خاموش شده هنر در تعدادی از بانوان این شهر پس از 5سال فعالیت در عرصه تولید صنایع دستی برای 10نفر از زنان خانهدار اشتغال ایجاد کند.ساکن خیابان امام رضاست. 2پسر و یک دختر دارد که یک پسرش استاد دانشگاه است و پسر و دختر دیگرش نیز معلم هستند. ویژگی او قدم نهادن در مسیری است که یک رقیب قدر به نام محصولات چینی در آن وجود دارد و او با تکیه بر هنر و ارادهای که دارد باید با این رقیب قدر رقابت کند.
مستنداتی باقیمانده از قرن11 و 12 در عمق کف فعلی بازار قدیمی که نشان میدهد این بازار که این روزها با نام فرش شناخته میشود،به احتمال زیاد در دوره تیموری ساخته شده است، البته با تفاوت زیاد در عمق.
صحبتهای یک پژوهشگر خبر از کشف کف اصلی این بازار با تاریخ حدود دوره تیموری در 4متری عمق زمین میدهد.
جاده سیمان هنوز خاکی بود و حالت روستایی و کشاورزی داشت، اما حاجی و آن چندنفر تصمیمشان را گرفته بودند؛ اینکه هرطور شده است، کارگاه سماورسازی راه بیفتد: یک سمت روستای دهرود بود و سمت مقابل آن تا چشم کار میکرد، زمین کشاورزی و باغ. مرغداری بزرگی هم اول جاده بود که الان جای آن را درمانگاه قمربنیهاشم(ع) گرفته است. کار ما احتیاج به برق دارد. به همین دلیل اول رفتیم شرکت برق. گفتند برق روستا به کدخدای ده فروخته شده است. موافقت کدخدا را گرفتیم و کارمان را در زمینی به مساحت 750متر شروع کردیم و کمکم به اینجا رسید.