حاجعباس فراهانی از اهالی محله کلاته برفی میگوید: نمیدانم چندسالهام فقط میدانم که مال دوره احمدشاهم، در دوره رضاشاه، برای جنگ با او به صولت و بقیه یاغیها پیوستم، اما صولت که مُرد ما هم فراری شدیم.
محله کلاتهبرفی با حدود ۴ هزار نفر جمعیت از محلات شلوغ بولوار شاهنامه است. دلیل نامگذاری این محله پستی بلندیهای فراوانی که مدتزمان ماندگاری برف را در اینجا زیاد میکرده است. پیشه بیشتر مردم درگذشته، کشاورزی بوده و هنوز هم مهمترین کاربری اراضیاش همین است. بیشتر ساکنان کلاتهبرفی سنی مذهب و مهاجرانی از سیستان و بلوچستان هستند.

رمضانعلی سیرجانی که سالها در حمام قدیمی سه راه فردوسی کار کرده میگوید: میخواستم روغن سیاه بریزم داخل مخزن و آب را گرم کنم. لبه پشتبام پایم لیز خورد و از همان بالا نقش زمین شدم. کمرم شکست، اما نیاز مالی نگذاشت از این کار دل بکنم.
آقا و خانم کرمی توانستهاند با راهاندازی کارگاه هنری زمینه اشتغال فرزندانشان را فراهم کنند. کارگاهی که در آن از نقاشی بگیر تا سفالسازی و مجسمهسازی و حجاری روی سنگ انجام میشود.
قاسم آخری میگوید: آخرین ارباب روستا ابوالقاسم سیدی بود. زمانیکه ما به اینجا آمدیم، مسجد را ساخته بودند، اما کوچک بود. زمین داشتیم، اما پول کافی برای بزرگکردن مسجد نداشتیم. مردم بهمرور پول میدادند و حاجیمعمار خدابیامرز ساختوساز مسجد را ادامه میداد.
شاید عدهای، علیرضا سربدارانِ را هر سال لنگته به تن با جلیقه و پیراهن در تلویزیون دیده باشند. وقتی در خیابان شاهنشاهی سال ۱۳۵۸ تهران ایستاده و دارد رای «آری» اش به جمهوری اسلامی را در صندوق آرا میاندازد.
حسن کریمیحسینآباد تعریف میکند: آن زمان، بهار و تابستان گله گوسفند را برای چِرا به روستای نجفی در محدوده چهارچشمه میبردم و خانهای اجاره میکردم و حوادث زیادی برایم اتفاق میافتاد.
سالن ورزشی ساختهشده در زمین وقفی شادروان قیاسی نیاز ساکنان محله کلاتهبرفی را برطرف کرده است.شادروان حسینعلی قیاسی همیشه دوست داشت برای این محله کاری کند.