فاطمه قرایی با همسرش زندگی خوب و خوشی داشت، اما یک اتفاق ناگوار همه خوشبختیهای او را به تلخی مبدل کرد. او میگوید: «چند سال در کنار همسرم زندگی خوب و شادی داشتیم، تولد فرزندم(محمد عماد) نیز شادی و نشاط زندگی ما را دوچندان کرده بود، اما یک تصادف، زندگی خانوادگی ما را تباه و نابود کرد. 7سال قبل به همراه همسر و پسرم سوار بر خودرو شخصی خودمان درحالی که از میهمانی یکی از اقوام به طرف خانه برمیگشتیم، در مسیر (خیابان سیدی) با کاروان عروسی برخورد کردیم. یکی از رانندهها که حالت طبیعی هم نداشت کنترل خودرو از دستش خارج شد و با شدت به اتومبیل ما برخورد کرد. خودرو ما واژگون شده و راننده خاطی نیز از صحنه متواری شد و هیچگاه او را نیافتیم. بعد از این حادثه همسرم فوت کرد، پسرم با اختلالات شدید مغزی مواجه شد و من هم هر دو پایم را از دست دادم...!»
کلاتهبرفی با حدود ۴ هزار نفر جمعیت از محلات شلوغ بولوار شاهنامه است. دلیل نامگذاری این محله پستی بلندیهای فراوانی که مدتزمان ماندگاری برف را در اینجا زیاد میکرده است. پیشه بیشتر مردم درگذشته، کشاورزی بوده و هنوز هم مهمترین کاربری اراضیاش همین است. بیشتر ساکنان کلاتهبرفی سنی مذهب و مهاجرانی از سیستان و بلوچستان هستند.
مهدی عبدی در روستای ناظرآباد(توس147) زندگی میکند. پاکیزگی روستا و محل زندگیاش برای او بسیار حائز اهمیت است و به هر دری زده تا پاکیزگی و طراوت را به کوچه باغهای روستای ناظرآباد برگرداند. مهدی از تبدیل زمینهای کشاورزی به ویلا و رعایتنکردن نظافت روستا توسط شهرنشینانی که آخر هفته خود را در ویلاهای روستای ناظرآباد میگذرانند، بسیار دلگیر است و هرهفته خودش به تنهایی نظافت مسیر جاده روستای ناظرآباد را انجام میدهد.
شرایط اسارت بسیار سخت است. محمدجواد سالاریان، آزادهای است که بیش از 4سال و نیم از عمر خود را در «اردوگاه10 الرمادی» و زندان شهر تکریت گذرانده است. وی از کودکی به سبب هجرت خانوادهاش به کشور عراق به زبان عربی تسلط داشته و در زندانهای حزب بعث، نقش مترجم اسرای ایرانی را ایفا میکند، به همین دلیل در بین همرزمان خویش به «محمد مترجم» معروف است. این آزاده سرافراز اول شهریور سال 69 به کشور بازمیگردد و کتاب خاطراتش با عنوان «نسیم تقدیر» را به رشته تحریر درمیآورد که چاپ هجدهم خود را پشت سرمیگذارد، کتاب دیگر او به نام «سیمای استقامت» مراحل ویراستاری را پشت سرمیگذارد و به زودی چاپ خواهدشد.
زینب یوسفی رتبه دوم رقابتهای «جاجیمبافی» جشنواره هنرهای تجسمی استان آذربایجان شرقی آرزوی راهاندازی کارگاه قالیبافی برای زنان آسیبپذیر را دارد.
شهید علیاکبر عباسی که اصالتی بیرجندی دارد سال ۱۳۵۳ در محله کلاتهبرفی (اکبرآباد) به دنیا میآید و از همان دوران کودکی با کارکردن به حمایت از خانواده میپردازد. او در اواخر جنگ یعنی سال 1367 به جبهه کردستان اعزام شد و بعد از پایان جنگ هم برای دفاع از مرزهای غربی کشور درهمان مناطق می ماند. دشمنان منافق در یکی از شبیخونهای شبانه که قصد ورود به داخل کشور را داشتند، با نیروهای نظامی مرزی کشورمان که علیاکبر نیز جزو آنان بود در منطقه حسینیه اهواز درگیر میشوند. در جریان این درگیری علیاکبر مورد اصابت گلوله قرارگرفته و در سال ۱۳۶۹، دو سال بعد از پایان جنگ به شهادت میرسد.
نمایش عروسکی- موزیکال «نازگل» که برای اکران در دهه فجر سال 98 تهیه شدهبود، داستان سه خواهر است که هر کدام از آنها نماینده یک قشر از جامعه هستند. «گل اندام» نماینده آدمهای معمولی و سادهلوح است، خواهر دومی «ماه گل» نام دارد. او نماینده آدمهای زرنگ و فرصتطلب است و اما «نازگل» که نقش اصلی داستان را برعهده دارد، نماینده انسانهای دلسوز و یاریرسان بوده که همیشه به فکر دیگران هستند. این نمایش که بازیگران آن را هنرمندان معلول و بچههای حاشیه شهر تشکیل دادهبودند، در هشتمین جشنواره تئاتر معلولان مناطق کویری و خلیج فارس رتبه برتر را به دست آورد.
صنایع دستیای مانند معرق، خاتم و مشبکسازی که در گذشته از رونق و اعتبار خاصی برخوردار بوده و انتقالدهنده و نماد بخشی از هویت ملی و مذهبی ایرانیان است، در سالهای اخیر بهدلیل پیشرفت و استفاده از دستگاههای خودکار و تولید انبوه صنایع دستی، رغبت برای تولید آنها کمرنگ شده است باوجوداین امروز در نسل جوان و دانشآموزان هنرستانی ما هنرمندان قابل و ممتازی داریم که پا جای پای هنرمندان صنایعدستی گذاشته و میراثدار این هنرهای سنتی شدهاند. محدثه ایوبی، هنرمند نوجوان صنایعدستی (معرق روی چوب) ساکن محله کلاتهبرفی و دانشآموز هنرستان امیرعباسیان حسینی یکی از ادامهدهندگان این هنر برتر و اصیل ایرانی است.