در زمان انقلاب خانهشان کانون مبارزه است. جنگ که میشود خانوادهشان میشود همه بچههایی که در جبهه میجنگند. جنگ و جبهه یک عضو ثابت خانواده میشود. یکی میآید و دیگری میرود. ساک این یکی باز نشده ساک دیگری بسته میشود. پدر نیامده پسر میرود. تا جایی که در مقطعی در آنِ واحد 2 پسر، پدر، مادر و دختر خانواده در جبهه حضور دارند. این گزارش، 3 روایت متفاوت از حضور پدر، پسر و مادر خانواده ماندگاری در جبهه است. هر کدام در زمانی که احساس وظیفه کردهاند جایی ایستادهاند که انقلاب و دین به آنها نیاز داشته است. یک نفر در خط مقدم جبهه، دیگری راننده آمبولانس و یکی هم در پشت جبهه جنگ!
محله عنصری که در اسناد به نام «دستگرد» و یا «دستجرد» آورده شده، به احتمال زیاد باستانی و متعلق به پیش از اسلام بوده است. دستکم ۴۴سالی میشود که نام «عنصری» روی این خیابان نقش بسته است. باغخونی از مهمترین بناهای تاریخی عنصری است که هویت مشهد نیز محسوب میشود.
روی شیشه یک مغازه قدیمی در امام رضای 8 که قابهای خالی درهای آهنی سفید رنگش با شیشههای صاف و ساده قدیمی پر شده است کاغذی سفید با خط درشت خودنمایی میکند. ویلچر صلواتی! با یک شماره تلفن. مغازه کوچک مملو است از انبوه اجناسی که صاحب مغازه میانشان گم است. در زاویه سمت چپ بالای قفسهها عکس پیرمردی خودنمایی میکند و در زاویه سمت راست پشت یخچال سایه پیرمردی که خودش رفته است ولی رسمش، نامش و احترامش همچنان باقی است.
پیرمرد خوشمشرب و مردمی است. سن و سالی از او گذشته و اهل مدارا با مردم است. او از عکاسان قدیم مشهد است و از سال ۱۳۳۸ شاگرد عکاسی بوده است. روبهروی در مسجد گوهرشاد در عکاسی طهرانیها در سرای فاتح اولین رفاقتش با دوربین و فیلم شکل میگیرد.
از وقتی سبک عکاسی متفاوت میشود کار را به فرزندانش میسپارد. دو پسرش حمید و محمد مهدی چراغ عکاسی دوستی را در کوچه کربلا همچنان روشن نگهداشتهاند. علاقه «احمد دوستی»، اما همچنان به عکاسی پابرجاست.
شاید منطقی بود که خیابان شیخ طوسی3 را «کربلا» بنامند اما بهاحتمال زیاد، مسیر مردم به کاروانسرا بیشتر از سمت خیابان امامرضای2 بوده و درنتیجه این گذرگاه به نام کوچه کربلا مشهور شده است. از نگاهی دیگر، کاروانسرا در انتهای این کوچه قرار داشته است. روایت مشهور کوچه کربلا، راهیشدن کاروانهای کربلا از یک کاروانسرای قدیمی است که الان اثری از آن نیست. هرچه هست، سرنوشت این دو کوچه چنان به هم گره خورده است که مردم در نشانیدادن بهجای کوچه ضابط هم از نام کربلا بهره میبرند. همراه با احمد دوستی و محمد حسن فرازی دو تن از کسبه قدیمی کوچه کربلا تاریخچه و حال این کوچه را مرور می کنیم.
قرار است چند برگ از دفتر خاطرات انقلابی جواد سقایرضوی را ورق بزنیم؛ مردی که در هسته مبارزات است و اتفاقات جالبی را رقم میزند؛ اتفاقاتی گاه شیرین و گاه تلخ. مبارزی که از موسسان مهدیه مشهد و صندوق انصارالمهدی است و از پیش از انقلاب اسلامی مدیریت آن را برعهده دارد و رئیس هیئتمدیره مرکز توانبخشی فیاضبخش نیز هست. کسی که میگوید: 23بهمن چند معلول آمدند پیش آیتالله مجتهدی. گفتند رئیسمان طاغوتی بود، بیرونش کردیم و حالا نان نداریم بخوریم. آیتالله من را فرستاد تا ببینم حرفشان چیست. رفتن من همانا و ماندنم همان؛ از همان روز تا الان در آسایشگاه فیاضبخش هستم.
کوچه عنصری9 را بسیاری از قدیمیهای مشهد به نام کوچه «باغ خونی» میشناسند. مکانی که از اوایل دوره قاجاریه، کنسولگری روسیه(شوروی سابق) بوده و اکنون سالهاست که در این باغ بسته است. اهالی قدیمی که حالا خودشان پدربزرگ و مادربزرگ شدهاند از دوران رونق باغ خاطرهها دارند و برای بازی به داخلش میرفتهاند.
«سید مهدی امیرسیدیان» 17سال دارد و از کودکی ورزش را شروع کرده است. در حال حاضر عضو تیم ملی وزنهبرداری نوجوانان است. مدالها و افتخارهای زیادی را تاکنون به دست آورده است. آنقدر زیاد که برخی را نمیداند کدام سال و در کدام مسابقه بوده است. با خنده میگوید بنویسید: تا دلتان بخواهد قهرمانی، نایب قهرمانی و سومی کشور، استان و مسابقههای دانشآموزی و قهرمانی بزرگسالان شرق کشور را دارم.