کد خبر: ۱۰۰۲۰
۰۹ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۰
جانباز ۵۰ درصد مشهدی از اهداکنندگان فعال خون است

جانباز ۵۰ درصد مشهدی از اهداکنندگان فعال خون است

محمد‌تقی پاینده، جانباز ۵۰ درصد محله عنصری به همراه حجت‌الاسلام حبیب‌الله میربلوکی که ساکن محله انقلاب است، از اهداکنندگان فعال خون در مشهد هستند.

آن سال‌ها بسیجی‌ها جزو لاینفک جبهه‌ها بودند. او هم یکی از آنها بود. سال ۶۵ برای مدت چهارماه اعزام شد و سال ۶۶ باز مهمان جزیره مجنون بود.

محمد‌تقی پاینده، زَهر ترکش را نخستین‌بار در دوره آموزشی ایلام در سال ۶۶ به جان خرید؛ وقتی ترکشی کوچک از نارنجک صوتی با سرش اصابت کرد و به قول خودش «مجروحیت شدیدی نبود ولی خون‌ریزی زیادی داشت.»

دومین‌بار هم مجروحیت او در عملیات اسم‌و‌رسم داری نبود؛ به قول رزمنده‌ها تک و پاتک؛ سه گروه سی‌و‌سه‌نفره در بازپس‌گیری منطقه‌ای از خوزستان. آن شب تنها یک گروه از آنها با دشمن درگیر شد؛ جایی در فاصله‌ای بسیار نزدیک؛ «آن‌قدر نزدیک که اگر عراقی‌ها دشمن نبودند، راحت می‌شد با آنها دست داد.»

 

دو واحد خون لازم دارد

موقعیت خوبی برای دشمن بود. دو گروه دیگر نتوانسته بودند خود را به محل عملیات برسانند و مانده بودند این ۳۳ غواص که به‌دلیل پوشش خاص غواصی هر کدام تنها یک اسلحه همراهشان بود و پلاکی که اگر شهید شدند، قابل شناسایی باشند. 

دشمن هم نامردی را به اوج رساند و نارنجکی بین این ۳۳ نفر منفجر کرد. عده‌ای شهید شدند، عده‌ای مجروح و فقط چهارنفر مجروحیتشان در حدی بود که بتوانند از راه آب عقب‌نشینی کنند و خود را به نیرو‌های خودی برسانند.  

در قرارگاه گفتند هر کسی که مجروحیتش در حدی است که توانایی غواصی دارد، عقب‌نشینی کند. محمد‌تقی پاینده هم یکی از آنها بود. ترکش نارنجک به فک پایینش اصابت کرده و آن را از بین برده بود و به‌شدت خون‌ریزی داشت. یک غواص نمی‌توانست چفیه با خود حمل کند. وسیله‌ای برای بستن فک نداشت.

همان پانسمان سرخود رزمنده‌ها هم موجود نبود. چانه به‌شدت خون‌ریزی می‌کرد و غواص، غواصی. آب و خون در مسیر شنای غواصان در هم می‌غلطید. عده‌ای مانده بودند در سنگر و منطقه دشمن و قطعا گلوله‌باران شده بودند؛ رزمنده‌هایی که هنوز هم اجساد تعدادی از آنها در پس تمام سال‌هایی که گذشته به وطن نرسیده است.  

وقتی نیرو‌های خودی، رزمنده‌های مجروح را از آب بیرون کشیدند، سریع آنها را به بیمارستان طالقانی اهواز رساندند. رزمنده پاینده، زمانی از هوش رفت که شب تلخ، گذشته و عقربه کوچک ساعت از ۹ کمی گذشته بود. او را روی برانکارد به اتاق عمل می‌بردند و آخرین جمله پزشک این بود؛ «دو واحد خون لازم دارد.»

وقتی چشم باز کرد، پشت پنجره اتاق، تاریکی مطلق بود. از صبح تا شب از خونی که از دست داده بود، بیهوش مانده بود. چشمانش از پنجره به‌سمتی دیگر چرخید. در یک دستش خون تزریق می‌شد و در دیگری سِرم. نیاز به خون را برای نخستین‌بار آنجا حس کرد.

در جبهه رزمنده‌ای دو واحد خوان نیاز داشت و از صبح تا شب بیهوش بود، محمدتقی نیاز به اهدای خوان را از آنجا حس کرد

 

نخستین مرتبه اهدای خون

یک سال بعد، دانشجوی منابع طبیعی دانشگاه ساری بود. آن زمان آمار بیماران تالاسمی در ساری زیاد بود. سرِ کلاس زیست‌شناسی، استاد این مساله را مطرح کرد و از دانشجویان خواست هر کسی تمایل به اهدای خون دارد، به سازمان انتقال خون ساری مراجعه کند. پاینده و چند دانشجوی دیگر برای اهدا رفتند. سومین‌باری بود که  خون می‌داد تا خدمتی به خلق کرده باشد؛ دو بار در زمان رزمندگی و این‌بار در دانشگاه.

 

بیماری پدر و عزم راسخ پسر

در طول دوران تحصیلم به‌دلیل نیاز شهروندان ساکن در ساری، سالی سه‌چهار مرتبه خون می‌دادم. پس‌از تمام‌شدن زمان تحصیل به مشهد بازگشتم.

از پیش با خودم عهد بسته بودم که سالی سه‌بار در خدمت به خلق خون اهدا کنم تا اینکه سال ۷۴ پدرم به بیماری سختی مبتلا شد؛ سرطان معده و مری. او تحت عمل جراحی قرار گرفت و به بیش‌از ده واحد خون نیاز پیدا کرد. آنجا بود که اهدای خون، اقدام ارزشمند‌تری پیش چشمم جلوه کرد و عزمم در اهدای خون راسخ شد.

 

ویراستار مطالب رادیویی‌ شدم

پس از پایان تحصیلات با اینکه تخصصم، منابع طبیعی بود و بسیار علاقه‌مند بودم در‌زمینه تخصصم فعالیت داشته باشم، هرچه در اداره منابع طبیعی و شغل‌های مرتبط گشتم، به در بسته خوردم و نتوانستم در رشته تخصصی‌ام که عشق و علاقه‌ام بود، فعالیت داشته باشم. دست تقدیر، شغل من را به فعالیت در صدا‌و‌سیما به عنوان ویراستار مطالب رادیویی پیوند زد.

 

۵۴ مرتبه اهدای خون

حالا سال‌ها از آن زمان می‌گذرد. واحد آمار اداره کل انتقال خون، تعداد ۵۴ مورد انتقال خون را در طول این سال‌ها مقابل نام محمد‌تقی پاینده ثبت کرده است. وقتی درباره این آمار با او صحبت می‌کنیم، اطلاعی ندارد و فقط می‌گوید: اهدای خون نه‌تنها آسیبی به جسم نمی‌رساند، که برای سلامتی بسیار مفید است و آن‌طور‌که پزشکان می‌گویند، این عمل سلول‌های مغز استخوان را برای ساختن گلبول‌های قرمز فعال نگه می‌دارد.

محمد‌تقی پاینده می‌گوید: به‌غیر از این مورد حس زیبای بخشیدن و شادابی که از جایگزین‌شدن خون تازه جسم به وجود می‌آید، احساسی است که هر اهدا‌کننده‌ای آن را تجربه خواهد کرد.

این شهروند محله عنصری ادامه می‌دهد: من با اهدای خون و داشتن یک برنامه مشخص در این زمینه در زندگی، توانسته‌ام برادران و برخی همکارانم را مشتاق کنم که در این مسیر قدم بردارند.

 

وارد‌کننده فرآورده‌های خونی هستیم

«با‌توجه‌به اینکه جمعیت کشور ما جوان است، انتظار می‌رود که اهدا‌کننده‌های ثابت‌قدمی داشته باشیم تا ناچار نشویم فرآورده‌های خونی را از خارج از کشور وارد کنیم. اگر بتوانیم دراین‌زمینه فرهنگ‌سازی و تاکید کنیم که خاصیت اهدای خون مانند حجامت است و می‌توان از همان خون‌ها استفاده مطلوب کرد، شاید حتی بتوانیم به‌عنوان صادرکننده فرآورده‌های خونی مطرح شویم.»

این شهروند با اشاره‌به اینکه هر واحد خون می‌تواند جان سه نفر را نجات بخشد، یادآور شد: سن قانونی اهدای خون از ۱۵ تا ۶۵ سال است، اما اگر پزشکان اجازه دهند و توان جسمانی داشته باشم، حاضرم پس‌از این زمان نیز خون اهدا کنم؛ زیرا فایده‌های این کار را برای جسمم و روحم دیده‌ام و با قرارگرفتن پدرم در آن حالت بیماری با‌وجود اینکه او از دستمان رفت، این درس را گرفتم که خون من شاید خیلی‌ها را از رفتن نجات دهد و سبب خیر و ثوابی باشد که در خدمت به خلق برای من می‌ماند.

این شهروند محله عنصری در پایان به دستورات دینی درباره نجات جان انسان‌ها اشاره کرده و می‌گوید: آیه صریح قرآن در‌این‌باره این است که هر کسی، جان یک انسان را نجات دهد، ثوابش مثل این است که جان همه انسان‌ها را نجات داده باشد.

 

جانباز ۵۰ درصد محله عنصری از اهداکنندگان فعال خون در مشهد است

 

بیش از پنجاه اهدای خون

حجت‌الاسلام حبیب‌ا... میربلوکی ساکن محله انقلاب است. در اطلاعات آماری اداره کل انتقال خون استان خراسان رضوی ۵۲ نوبت اهدای خون برای وی ثبت شده است. می‌گوید هدفش از اهدای خون، اخلاص و نیتش فقط قربت است و بس.

- از چه زمانی اهدای خون را آغاز کردید؟
از دوران طلبگی در سال ۶۶ که حدود ۲۰ سال داشتم؛ در شهرستان تربت‌حیدریه.

- چه شد که در این وادی افتادید و این راه را ادامه دادید، تا‌جایی‌که الان از شما به‌عنوان یکی از اهدا کنندگان مستمر خون در شهر یاد می‌کنند؟
نخستین‌بار در آن شهرستان برای تبلیغ اهدای خون به محل تحصیل ما مراجعه کردند که من و طلبه‌های دیگر، مشتاق شدیم ببینیم شرایطش را داریم یا خیر که مراجعه کردیم و بنده موفق شدم خون اهدا کنم و این توفیقی بود که نصیب من شد.

- مرکز آمار اداره کل اهدای خون استان، شما را با سابقه ۵۲ مرتبه اهدای خون به ما معرفی کرده است. از زمانی‌که پا در این وادی گذاشته‌اید، سالی چند‌بار خون اهدا کرده‌اید؟
سالی چهار مرتبه. قبلا در کارت‌هایی، زمان بعدی اهدای خون مشخص می‌شد. در حال حاضر با پیامک به اطلاعمان می‌رسانند که زمان لازم از اهدای خون گذشته و دوباره می‌توانیم خون بدهیم. من هم هر زمان که خدا توفیق می‌داد، کوتاهی نمی‌کردم، اما معمولا سالی چهاربار خون اهدا می‌کنم.

- این سابقه شما در اهدای خون، خانواده یا دوستانتان را هم به این عمل خدا‌پسندانه تشویق کرده است؟
خیلی از افرادی که آشنای بنده یا از همکارانم بوده‌اند، در این سال‌ها به این عمل تشویق شده‌اند، اما خانواده درجه‌یکم که بسیار مشتاق به این کار هستند، شرایط جسمانی لازم را ندارند.

اهدای خون از لحاظ پزشکی برای جسم مفید است. من حتی پس از اهدای خون، پیاده‌روی می‌کنم

- سالی چهار‌بار اهدای خون، سبب ضعف جسمانی و اخلال در سلامتی شما نمی‌شود؟
اصلا این طور نیست. اهدای خون از لحاظ پزشکی برای جسم مفید است. این را هم بگویم که بنده حتی پس از اهدای خون، پیاده‌روی می‌کنم و فعالیت‌هایم مانند زمان‌های دیگر است. درواقع قصد قربتم، سبب شده است احساس ضعف نداشته باشم.

- چه چیزی شما را ثابت‌قدم نگه‌داشته است؟
قصد قربت. ثواب و اجر اخروی که پروردگار آن را وعده داده است و لذت بخشیدن جانی دوباره به انسان‌هایی که نیازمند یک واحد از خون تو هستند.

- تا‌کنون این جان‌بخشیدن خون به دیگران را از نزدیک دیده‌اید؟
خون خودم را خیر ولی در بازه زمانی دو‌ساله‌ای که همسرم مبتلا به بیماری خاص بود و نیاز به خون داشت، وقتی به مرکز انتقال خون مراجعه می‌کردم، آنها خیلی راحت خون را در‌اختیارم می‌گذاشتند و آنجا با تمام وجود حس کردم خون چقدر می‌تواند برای آدم‌ها مفید باشد و جان بیمارانی را که ماندنشان بسته به یک واحد خون است، نجات دهد. شیرینی خدمت به خلق را با شیرینی هیچ ثوابی نمی‌توان مقایسه کرد.

- شما یکی از افرادی هستید که بسیار برای اهدای خون مراجعه می‌کنید. خاطره‌ای از اهدای خون یا افرادی که برای اهدا می‌آیند، دارید.
وقتی برای اهدای خون می‌روم، خوشحال می‌شوم که می‌بینم هنوز هم مردمی هستند که با‌وجود نداشتن شرایط اهدا، مشتاق کمک به هم‌نوعانشان هستند. نکته جالبی که در مرکز اهدای خون وجود دارد، حفظ اسرار اهداکنندگان است.

وقتی شرایط ظاهری جسمانی بررسی و تایید می‌شود، پس‌از اینکه خون اهدا می‌شود در پرسش‌نامه‌ای که به اهدا‌کننده ارائه می‌شود، پرسیده شده آیا خون شما برای دیگران مورداستفاده قرار گیرد؟

این سوال برای این است که اگر کسی خجالت کشید بیماری خاصش را به پرستاری که خون می‌گیرد، اطلاع بدهد از این طریق بدون اینکه خجالت بکشد، آن را اعلام کند. حتی پس از این مرحله، آزمایش‌های لازم روی خون فرد انجام می‌شود.


* این گزارش سه شنبه ۵ مرداد ۹۵ در شماره ۲۰۲ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.  

آوا و نمــــــای شهر
03:44