
عرفان بعد از سقوط در کال تصمیم گرفت کشتیگیر شود
دو سال پیش بود. خانواده عرفانینیا برای تفریح به حوالی کال خیام رفته بودند. همانجا پسرشان، عرفان از ارتفاع پنجشش متری کال سقوط میکند و درحالیکه در وضعیت بدی کف کال افتاده است، آمبولانس به محل میرسد.
صدای پچپچ مردم بلند میشود که حتما این پسربچه مرده است و خدا به پدرومادرش صبر دهد. شاید خانواده عرفان، سختترین روز زندگیشان را همانجا تجربه کرده باشند؛ موقعی که نیروهای آتشنشانی و اورژانس بالای جسم نیمهجان او حاضر شده بودند و قصد داشتند او را که از ناحیه بینی و هر دو کتف دچار شکستگی شده بود، از کال بیرون بکشند و به بیمارستان منتقل کنند.
برخلاف تصور شاهدان که عرفان را جسمی بیجان و برزمینافتاده، میانگاشتند، خداوند زندگی دوبارهای به او بخشید. یک سال بعد از آن حادثه، عرفان پا به تشک کشتی گذاشت و تصمیم گرفت در این رشته ورزشی، فعالیت کند. از آن زمان تا حالا، یک سال از ورود عرفان به عرصه کشتی میگذرد و او در این مدت توانسته است سه مقام ورزشی کسب کند.
ورود به کشتی و نگرانیهای مادر
زهره شمس، مادر عرفان، با اشاره به نگرانیهایی که بعد از آن حادثه و در آغاز راه ورزشی او داشته است، میگوید: آن اوایل وقتی تصمیم گرفت مانند عمویش کشتیگیر شود، من و پدرش نگران بودیم.
در آن موقع، یک سال از شکستگی دو کتفش نمیگذشت و ما تصورمان این بود که عرفان دیگر نمیتواند آنطور که لازمه ورزشی مانند کشتی است، از دستانش کار بکشد. اوایل همینطور هم بود و وقتی به خانه میآمد، زیر چشمانش کبود میشد. انگار که جسم کوچک و ظریفش هنوز توان گلاویز شدنهای سنگین در کشتی را نداشت.
اما همهچیز برای عرفان حلشده بود. او اصلا به اینکه توان ورود به این ورزش را نداشت، فکر نمیکرد، حتی وقتی خسته از ورزش برمیگشت، شروع به کار با دستانش میکرد.
میله بارفیکس و کیسه بوکس
خانهشان خیلی بزرگ نبود، اما همان کیسه بوکس کوچک که در درگاه اتاقش آویزان بود و میله بارفیکسی که بود، برای او دنیایی از امکانات محسوب میشد برای اینکه بتواند در حد آرزوهای بزرگی که در سرش بود، رشد کند.
مادرش ادامه میدهد: از همان کیسه شروع میکرد و بعد نوبت به حرکات کششی روی میله بارفیکس میرسید و وقتی کار با آنها تمام میشد، دست و پاهایش را به فلز درگاه اتاقش میچسباند و مثل نینجاها از آن بالاوپایین میرفت.
اینکه عرفان امیدش را از دست نداد و با وجود دردی که در ابتدا با انجام حرکات خاص ورزشی در دستانش حس میکرد، به تلاشش ادامه داد، میتواند الگویی باشد برای سایر نوجوانان تا همیشه مانند او امید داشته باشند. او در همان منزل کوچکشان در خیابان شهیددایی، خواهر کوچکترش زهرا را هم به ورزش ترغیب میکرد و گاهی هر دو مانند نینجاها از درگاه در بالاوپایین میرفتند.
میخواهم قهرمان جهان شوم
نگاه عرفان به موفقیت در آینده ورزشیاش وقتی است که بتواند کشورش را سرفراز کند. میخواهم بیشتر توضیح دهد و او میگوید: یعنی قهرمان جهان شوم.
میخواهم روزی پرچم کشورم را در جایی بالا ببرم که همه کشورها آنجا باشند و ایران با کشتی من، حرف اول را بزند
عرفان حرفهایش را اینگونه ادامه میدهد: میخواهم روزی پرچم کشورم را در جایی بالا ببرم که همه کشورها آنجا باشند و ایران با کشتی من، حرف اول را بزند. همه تلاشهایم هم در همین راستاست.
عرفان در عرض یک سال کشتی گرفتن، توانسته است مقام سوم مسابقات ورزشی دانشآموزان در مقطع ابتدایی، مقام سوم در ناحیه و مقام اول جام محلات شهرداری منطقه ۷ را در یادواره شهدای هشت سال دفاع مقدس بهدست آورد.
فیتیلهپیچ؛ فن مورد علاقه
الگوهای عرفان در کشتی، حمید سوریان، حبیبا... اخلاقی و امید غلامی هستند که به عقیده او، کشتی آنها خیلی عالی است و دیدن مسابقات آنها برای کسی که اول راه کشتی است و میخواهد پیشرفت کند، ضرورت دارد.
وقتی از عرفان از فوتوفن کشتی میپرسیم، میگوید: فوتوفنهای زیادی در کشتی وجود دارد؛ مانند یک دست و یک پا، سالتو، بارانداز و... که البته هیچکدام به اندازه تاکتیک فیتیلهپیچ جذابیت ندارد.
دعوتنامهای برای شرکت در مسابقات استانی
عرفان در مدرسه ولیا... چراغچی درس میخواند و تازگیها دعوتنامهای برای شرکت در مسابقات استانی به دست او رسیده است که او، آن را یک پله بهسوی موفقیت میداند؛ نامهای که رضایتنامه پدر عرفان به آن الحاق شده است و قرار است یک قدم دیگر باشد بهسوی هدف بزرگ عرفان.
پدر و مادر عرفان با وجود زندگی متوسطی که دارند، بسیار مقیدند که پسرشان در آن هدفی که دارد، موفق باشد؛ برای همین با وجود همه سختیهایی که این روزها در زندگی بسیاری از ما از نظر مادی وجود دارد، عرفان را در باشگاه قائم محله ولیعصر ثبتنام کردهاند تا او از لحاظ تخصصی زیرنظر مربیاش، استاد عبدالهی، رشد پیدا کند.
مادر عرفان میگوید: او حتی پس از تمام شدن کلاس ورزشی، مدت زمان بیشتری در باشگاه میماند تا با عمویش که مربی کشتی است، تمرین اضافه کند و همین علاقه و پشتکار عرفان، من و پدرش را به موفقیت او امیدوارتر میکند.
* این گزارش سه شنبه، ۲۱ اردیبهشت ۹۵ در شماره ۱۹۲ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.