کد خبر: ۹۷۷۹
۰۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۰

زندگی حسن طالبی پر از لحظه‌های عاشورایی است

زندگی حسن طالبی پر از لحظه‌های عاشورایی است؛ چه آن زمان که نزدیک به هشت سال در جبهه‌ها جنگید و چه حالا که افتخار برپایی مجلس روضه برای عزاداران امام حسین (ع) را دارد.

امیر خانی| زندگی حسن طالبی پر از لحظه‌های عاشورایی است؛ چه آن زمان که نزدیک به هشت سال در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران برابر رژیم بعث از مظلومیت ملت ایران به‌نوبه خودش دفاع کرد و چه در حال حاضر که در دوران بازنشستگی، افتخار برپایی مجلس روضه برای عزاداران امام حسین (ع) نصیب او شده است.

پای صحبت‌های او می‌نشینیم تا حال‌و‌هوای محرم را در خاطرات گذشته و امروزش دریابیم. حسن طالبی جاغرق متولد۱۳۳۰ و بازنشستۀ نیروی هوایی است. او جزو کادر فنی هوانیروز بوده و هفت سال و ۱۰ ماه و ۲۶ روز در جبهه خدمت کرده است.

فشار‌های عصبی و اضطراب‌های همیشگیِ دوران خدمتش باعث شده اکنون نخاع و سیستم عصبی‌اش دچار آسیب شوند، اما به گفته خودش عنایت امام‌رضا (ع) و اراده‌اش سبب شده تا امروز بتواند بیماری را مغلوب کند.

 

استقبال اهالی محله از مراسم هیات

طالبی بعد از بازنشستگی و درست در سال۸۱ در محله حجاب ساکن می‌شود. اکنون بیش از یک دهه است اهالی با مراسم هیئت او که در دهه اول محرم برگزار می‌شود، آشنا هستند.

به گفته خودش مردم با علاقه و عشق در عزاداری این هیئت که به نام «عاشقان امام‌حسین (ع) و حضرت اباالفضل (ع)» است شرکت می‌کنند. دراین‌باره می‌گوید: «قبل از شروع دهه اول، چند نفر در اتوبوس درباره برنامه هیئت امسال از من پرسیدند که اصلا آنها را نمی‌شناختم.»

همیشه چند روز قبل از رسیدن ماه محرم، خانه‌اش را سیاه‌پوش و آماده مراسم می‌کند؛ «تبلیغات آن‌چنانی نداریم؛ فقط پارچه‌ای سیاه جلوی درِ خانه و بنری نیز سر کوچه‌مان نصب می‌کنیم.

با این‌حال در روز‌های اول نزدیک ۲۰۰ نفر در مجلس ما شرکت می‌کنند و هرچه به شب‌های انتهایی نزدیک‌تر می‌شویم، تعداد میهمان‌های امام حسین (ع) نیز بیشتر می‌شوند و حتی به حدود ۷۰۰ نفر هم می‌رسند. منزل ما خیلی بزرگ نیست و من همیشه حیرت می‌کنم که این‌همه میهمان چطور جای نشستن پیدا می‌کنند.»

 

از دربانی خانه تا خادمی حرم

در اداره مراسم عزاداری، آداب خاصی را رعایت می‌کند. سیاه‌پوش‌کردن خانه باید فقط توسط خودش انجام شود و فرد دیگری اجازه این کار را ندارد. کنار درِ ورودی می‌نشیند و جلوی پای کوچک و بزرگ بلند می‌شود تا به آنها خوشامد بگوید.

هیچ‌گاه به کسی نمی‌گوید کجای مجلس بنشیند، اما همیشه حواسش هست مسن‌تر‌ها اذیت نشوند. رعایت‌کردن این آداب، ارتباطی به روحیه دقیق نظامی‌اش ندارد بلکه نشان ادبش دربرابر سیدالشهدا (ع) و برخاسته از حسی است که در ایام محرم نصیبش می‌شود.

طالبی که خادم حرم علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع)  نیز هست، درباره حس‌وحالی که هر سال با فرارسیدن این ماه در حرم احساس می‌کند، می‌گوید: «۱۸ سال است افتخار خادمی امام‌رضا (ع) را دارم. زیبایی و عظمت روز اول محرم برای من چیز دیگری است.

هر سال در این روز بالای گلدسته‌ها می‌رویم و با تواشیح و شعرخوانی به مردم اعلام می‌کنیم ماه محرم رسیده است. بعد انگار حال‌وهوای همه‌چیز برایم عوض می‌شود. انگار همه‌جای حرم از دیوار گرفته تا تک‌تک مردم، عزادار و محزون می‌شوند. این حس هرساله من است.»

 

زندگی حسن طالبی پر از لحظه‌های عاشورایی است

 

پیرزن همسایه منقلبم کرد

هیئت‌دار محله حجاب، خاطره‌های زیبایی از نحوه حضور مردم در مراسم هیئتش دارد. بار‌ها شاهد آن بوده که اهالی در این مراسم حاجت گرفته‌اند. خانم‌ها هنوز مراسم تمام‌نشده، همه ظرف‌ها را می‌شویند و حتی گاهی برای انجام این‌کار به همسرش التماس می‌کنند.

اینها فقط گوشه‌ای از حال‌و‌هوای محرم است؛ «یک سال مراسم هیئت را فقط برای آقایان برگزار کردیم. شب اول، وسط مراسم بود که دیدم پیرزنی از همسایه‌ها با عصای واکر به منزلمان آمد. معلوم بود به‌سختی خودش را به مجلس رسانده است. به او گفتم برای خانم‌ها برنامه نداریم.

پولی از جیبش درآورد و گفت: پارسال نذری کردم و حاجت گرفتم. این را برای روضه آورده‌ام. بعد هم در راه پله نشست و تا پایان مراسم همان‌جا به صدای مداح گوش داد. با دیدن این صحنه منقلب شدم و تصمیم گرفتم به هر نحوی شده، از روز بعد قسمت زنانه را دوباره راه بیندازم و این کار را کردم. هنوز هم احساس پشیمانی می‌کنم که چرا آن سال برای خانم‌ها برنامه نداشتم.»

 

ابراز ارادت قصاب به مراسم امام حسین

«همیشه در اول دهۀ محرم دو گوسفند می‌کُشیم. یک سال قصاب بعداز انجام کارش، اسکناسی ۵ هزارتومانی به من داد. فکر کردم منظورش این است که اجرتی که دریافت کرده، زیاد است. از او قبول نکردم. با حالی پر از خواهش و احترام گفت: یعنی پول ما ارزش این را ندارد که در مجلس آقا خرج شود؟ با اینکه وضع مالی خوبی نداشت، سعی داشت در حد خودش ابراز ارادت کند.»

 

مناجات همسرم در پای دیگ‌ها

حسن طالبی علاقۀ فراوانی به همسرش دارد. نقش او را نه فقط در تربیت فرزندان بلکه در تمام کار‌های زندگی همچون ستونی محکم می‌داند. از ایمان او به همسرش همین بس که به گفته خودش بار‌ها از خدا خواسته قبل‌از همسرش از دنیا برود؛ چون طاقت نبودنش را ندارد و ازطرفی می‌داند همسرش آن‌قدر خودساخته است که به‌تن‌هایی از پس همه کار‌های زندگی برمی‌آید.

کارهای پخت‌وپز هیئت را همسرم انجام می‌دهد. با هر مشکل جسمی، باز هم این رسم را تعطیل نمی‌کند

توصیف او از تلاش‌های همسرش در دهۀ اول محرم شنیدنی است؛ «کار‌های پخت‌وپز هیئت را همسرم انجام می‌دهد. با هر مشکل جسمی که داشته باشد، باز هم این رسم را تعطیل نمی‌کند. برنج را با کنده می‌پزد که واقعا خوردنی است.»

چهار دخترش نیز به اتفاق دیگر خانم‌ها در کار‌های جانبی پخت‌وپز مثل پاک‌کردن حبوبات کمک می‌کنند، اما همه می‌دانند تازمانی‌که نخستین ظرف غذا توسط خانم خانه کشیده نشود، کسی اجازه ندارد به دیگ‌ها دست بزند.

حتی در زمان پختن غذا‌هایی مثل شله که نیروی بدنی بسیاری می‌خواهد، همسرش تا حد توان خودش چُمبه می‌زند. او راه نشان‌دادن ارادت را در این کار یافته است و پای دیگ‌ها خلوت و مناجات خودش را دارد. از زمانی‌که روضه شروع می‌شود، کسی او را یک‌جا نمی‌بیند، زیرا دائم مشغول کار است.

 

حس جاری در هنر

علاوه‌بر اینکه برادرش در حال حاضر جزو معدود نقاشانی است که طرح‌های روحوضی می‌کشند، خودش نیز از قدیم دستی در هنر داشته است. در سال۱۳۴۸ زمانی‌که دانش‌آموز بوده در رشتۀ طراحی با خودکار در استان خراسان، مقام نخست را به دست می‌آورد، اما چون این رشته از مسابقات کشوری حذف می‌شود، از ادامۀ کار بازمی‌ماند و از همان زمان نقاشی را کنار می‌گذارد.

حتی اصرار برادرش هم نمی‌تواند او را از تصمیمش منصرف کند. درحال حاضر گهگاه با کامپیوتر، طرح‌هایی عاشورایی را فقط با paint، همان نرم‌افزار سادۀ نقاشی در ویندوز می‌کشد که در جای خودش زیبا و ارزشمند است.

 

زندگی حسن طالبی پر از لحظه‌های عاشورایی است

 

عشقی که ریشه در قدیم دارد

قدیم را به یاد می‌آورد؛ روزگار و خاطراتی را که سبب شده از همان زمان، عشق به اباعبدا... (ع) در وجودش رخنه کند. پدرش در خیابان ارگ دست‌فروشی می‌کرده؛ روبه‌روی سینما ایران یا همان بازار جنت کنونی.

پدرش هرساله روز عاشورا در حد وسعش شربت درست می‌کرده و به او می‌داده تا بین مردم پخش کند؛ «اما من سینی شربت را با زنجیر یکی از زنجیرزنان عوض می‌کردم و تا وقتی‌که شربت‌ها توزیع شود، همراه دیگر عزاداران هیئت‌ها زنجیر می‌زدم.»

این علاقه هنوز هم در وجود او هست؛ «الان هم در زمان عزاداری، زنجیرم را درمی‌آورم. زنجیرزدن برای من حال دیگری دارد، اما شاید برای دیگران این‌گونه نباشد. برای همین در هیئت، جوانان را محدود نمی‌کنم که فقط سبک خاصی را دنبال کنند.

حتی گاهی به مراسم دیگر هیئت‌های قاسم‌آباد می‌روم تا ببینم چگونه مراسم خود را برگزار می‌کنند. اگر برنامه خوبی داشته باشند، حتما در مراسم خودم نیز از آن برنامه استفاده می‌کنم.»

 

ضامنی معتبر می‌خواهم

 علاقه‌ای فراوان به ریاضی دارد و ۲۰ سال است که این درس را خصوصی تدریس می‌کند. در این مدت، همیشه در ماه محرم و صفر  رایگان درس داده و در ازای اجرتش، از شاگردانش فقط خواسته او و خانواده‌اش را دعا کنند. چون معتقد است آنها دلشان پاک و دعایشان به اجابت نزدیک‌تر است.

البته به‌طور دقیق‌تر سابقه تدریسش برمی‌گردد به دوران نوجوانی که به دوستان و هم‌کلاسی‌هایش ریاضی درس می‌داده. بعداز استخدام در نیروی هوایی و در زمان حضورش در جنگ نیز، شهیدستاری از او می‌خواهد با آموزش‌وپرورش، به رزمنده‌ها تدریس کند.

درباره دلیل رایگان تدریس‌کردنش می‌گوید: «به‌نظر من مثال ما آدم‌ها در قیامت، شبیه کسانی است که می‌خواهند وام بگیرند و نیاز به ضامن معتبر دارند. اگر آدم‌های خوش‌حسابی نباشیم، کسی ضامن ما نمی‌شود. تکلیف من هم مشخص است؛ فقط خواستم در روز حساب، بین همه اشتباهاتم، چیزی در پرونده‌ام باشد که اولیای خدا رغبت کنند و ضامنم شوند.»

* این گزارش چهارشنبه، ۲۹ آبان ۹۲ در شماره ۷۸ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.  

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44