تابستان سال ۱۴۰۱ بود که برای نخستین بار توانستم دیداری با استاد پیشکسوت دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی داشته باشم. مردی با چهرهای خندان و تواضعی مثال زدنی. به گفته خودش تا به امروز گفت و گویی مفصل درباره زندگی علمی و اجتماعی اش با هیچ خبرنگاری نداشته است، اما شانس با من یار بود تا پای صحبتهای شیرین او بنشینم.
این دیدار در حیاط منزلش و در کنار درخت انجیری که وسط حیاط کاشته شده بود انجام شد. بسیاری از شاگردان او شیرینی دل پذیر انجیرهای خانه استاد را چشیده بودند و چشیدن این طعم در کنار شیرینی بیان او در تدریس و خاطرات خوش روزهای حضور در کنار استاد دوچندان میشد.
از سالهای نخست زندگی اش گفت. اینکه پدربزرگش اهل یزد بود، اما پدرش در مشهد متولد شده بود. آن زمان که قرار شد شناسنامهای برای خانواده تنظیم شود، چون فامیل رکنی در مشهد زیاد بود به همین دلیل پدرش «رکنی یزدی» را انتخاب کرد. پدربزرگ او بازرگان بود و در سفری که به مشهد داشت در این سرزمین مقدس سکنا گزید.
محمدمهدی در دبستان شرافت که در پایین خیابان مشهد واقع شده بود و یکی از دبستانهای ملی مشهد هم بود تحصیل کرد. او سالها با محمدتقی شریعتی ارتباط داشت و همچنین استادش در دبیرستان بود. استاد شریعتی پس از شهریور ۱۳۲۰، زمانی که توده ایها به شدت به تبلیغ اندیشههای مادی و ضددینی میپرداختند با تشریح حقایق اسلامی در کانون نشر حقایق اسلامی به تقابل با آنها میپرداخت.
استاد در هفته جلساتی را برای آماده سازی شاگردان خود برای مناظره با اندیشه توده ایها برگزار میکرد تا به مقابله با طرز فکرهایی همچون «دین افیون توده هاست» بپردازد. استاد شریعتی با تلاشهای فرهنگی و هنری، در شناساندن اسلام ناب به مردم و ستمهایی که طاغوتیان زمان به دین داران روا میداشتند در زمینه سازی انقلاب اسلامی نقش مؤثری داشت. استاد شریعتی در دورهای نهج البلاغه به او میآموخت و شرح میداد. کار مهم او این بود که نهج البلاغه و توجه ویژه به آن را در جامعه مطرح میکرد.
سال ۱۳۳۰ بود که تصمیم گرفت به دانشگاه برود به همین دلیل برای شرکت در آزمون ورودی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به این شهر سفر کرد. آن موقع هر دانشکدهای آزمون ورودی را به صورت جداگانه برگزار میکرد و آزمونها یکپارچه نشده بود. برگه امتحانی او را دکتر ذبیح الله صفا مؤلف کتاب سترگ «تاریخ ادبیات در ایران» گرفت.
در همان سال در دانشکده ادبیات تهران پذیرفته شد و مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران گرفت. پس از بازگشت به مشهد از مهر ۱۳۳۵ به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در دبیرستانهای مشهد مشغول به تدریس شد. برای ورود به عرصه تعلیم و تربیت از مرحوم میرزا جوادآقا تهرانی کسب اجازه کرده بود. ایشان نیز نصایحی به او کردند.
پس از مدتی او تصمیم گرفت تا تدریس در دانشگاه را آغاز کند. پس از اینکه مرحوم استاد احمدعلی رجایی بخارایی بازنشسته شد دکتر مجتهدزاده که آن موقع ریاست دانشکده الهیات فردوسی را برعهده داشت به سبب آشنایی که با دکتر رکنی داشت او را به دکتر جلال متینی، رئیس وقت دانشکده ادبیات معرفی کرد. در ابتدا پایان نامه خود را که با موضوع «تحقیقی در تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار میبدی» نوشته بود به گروه برای ارزیابی تحویل داد.
مرحوم دکتر یوسفی که مدیر گروه بود پژوهش او را پسندید. پس از مدتی امتحانی از او گرفتند و به عنوان عضو هیئت علمی گروه ادبیات دانشگاه فردوسی پذیرفته شد و از مهر ۱۳۴۸ خورشیدی فعالیت هایش را در دانشگاه آغاز کرد.
پس از انقلاب اسلامی و هم زمان با تعطیل شدن دانشگاهها در دوره انقلاب فرهنگی، به آستان قدس رضوی منتقل و ابتدا در اداره امور فرهنگی مشغول به خدمت شد و پس از تأسیس سازمان چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی توسط دکتر عباس سعیدی رضوانی، با این مؤسسه همکاری کرد که تألیف کتابهای متعدد، حاصل این همکاری بود. در سال ۱۳۶۱ بنیاد پژوهشهای اسلامی به عنوان مرکزی علمی و پژوهشی و وابسته به شورای عالی فرهنگی آستان قدس رضوی تأسیس شد.
وی به عنوان عضو هیئت مدیره به همکاری با بنیاد مشغول شد. پس از آغاز به کار مجله علمی، ترویجی «مشکوة» در سال ۱۳۶۱، به عضویت هیئت تحریریه این فصلنامه درآمد که از سال ۱۳۷۸ به عنوان مدیرمسئول و سردبیر این مجله انتخاب شد. پس از انقلاب فرهنگی و بازگشایی دانشگاه ها، به دانشکده ادبیات بازگشت و به تدریس و فعالیتهای علمی خود ادامه داد و در سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۶ ریاست دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی دانشگاه فردوسی مشهد را به عهده داشت.
در نهایت در سال ۱۳۸۲ پس از ۴۶ سال تدریس تمام وقت، با رتبه علمی استادتمام از دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد بازنشسته شد. پس از بازنشستگی به طور پاره وقت به عنوان استاد راهنمای دوره دکترا در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد و دانشگاه علوم اسلامی لندن فعالیت داشت و نیز در دانشکده علوم قرآنی مشهد و دانشکده علوم اسلامی رضوی به تدریس و راهنمایی پایان نامه پرداخت. او هم اکنون به عنوان عضو شورای عالی فرهنگی آستان قدس رضوی مشغول به فعالیت است.
کتاب «چرا حضرت امام رضا (ع) به خراسان آمدند؟» به قلم محمدمهدی رکنی یزدی در چهل صفحه سال ۱۳۸۸ از سوی بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی به بازار کتاب عرضه شده است. در این کتاب دلایل سـفر حضرت رضا (ع) به خراسان و ماندگاری ایشان در این خطه بررسی و شرح داده شده است.
کتاب «اربعین رضوی؛ چهل حدیث از حضرت رضا (ع)» نوشته محمدمهدی رکنی سال ۱۳۸۳ در ۱۱۲ صفحه منتشر شده است. در این کتاب چهل حدیث از امام رضا (ع) ذکر شده است. این احادیث به گونهای انتخاب شده است که هم اصول اعتقادی را در بر داشته باشد، مانند توحید و صفات باری تعالی و امامت و هم اخلاق و تربیت اسلامی را بیان کند و به طور کلی بینش درست شیعه و سیره ائمه معصومین (ع) را از زبان عالم آل محمد (ع) ارائه دهد.
* این گزارش چهارشنبه ۶ تیرماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۲۴۸ روزنامه شهرآرا صفحه آخر چاپ شده است.