برای خودش غولی است که هرکسی توان مقابله با آن را ندارد. برای اینکه به جنگش بروی و بتوانی شاخش را بشکنی باید کلی آمادگی پیدا کنی. برخی عمرشان را در این راه میگذارند؛ بهترین سالهای جوانیشان را؛ با این حال، غول اجازه شکستن شاخش را به آنها نمیدهد. بعضیها هم از پسش برمیآیند. امروز بهسراغ کسی میرویم که با چشمان بسته، شاخ غول را درسته شکسته! آن هم با رتبه ۱۹ کنکور سراسری رشته علوم انسانی!
از چهارماهگی متوجه می شوند نابیناست؛ البته خیلی از این امر تعجب نمیکنند چراکه خواهر بزرگترش هم نابینا بوده است. با این حال دست از تلاش برنمیدارند و برای درمانش، اطبا و راههای مختلف را امتحان میکنند؛ افاقه نمیکند. بعداز این تلاشهای پدر و مادر، نوبت خودش است که تلاشش را آغاز کند، اما نه برای بهبودی چشمانش بلکه برای زندگی با چشمان بسته.
محسن غلامی از هفتسالگی قدم در مدرسه نابینایان «امید» میگذارد و درسش را با امید آغاز میکند؛ همین است که با اینکه خانواده، انتظار چندانی از وی برای کسب نمرات عالی نداشتهاند، معدل او هیچگاه از ۱۸ کمتر نشده است.
سال سوم دبیرستان در امید نابینایان میماند، اما بهدلیل نبود دوره پیشدانشگاهی ویژه نابینایان، بهاجبار قدم در مدرسهای عادی میگذارد تا با دیدی متفاوت و کنار دانشآموزانی متفاوت درسش را دنبال کند. در ابتدای راه، کار برای محسن کمی دشوار است، چراکه معلمها با شیوه آموزش وی آشنایی ندارند و از دریچه دید خود به موضوع مینگرند؛ آنها از بدو ورود به کلاس میرفتند پای تخته و نوشتن را آغاز میکردند و در پایان هم از همان سمت خارج میشدند.
برای محسنی که نمیتواند تخته را ببیند و تنها به دنبال شنیدن و آموختن است، این شیوه تدریس مشکلاتی را به همراه میآورد. بنابراین محسن نزد مدیر مدرسه میرود و از او میخواهد راهحلی بیندیشد. راهحل بسیار ساده است؛ مدیر مدرسه از معلمان میخواهد که هنگام نوشتن دروس روی تخته همزمان آن را بخوانند و توضیح دهند. با این راهکار ساده، کار محسن تاحدی آسان میشود.
محسن غلامی، رتبه ۱۹ کنکور سراسری ۹۲ است و همین خاصترش میکند. او در توضیح فضای پیشدانشگاهی محل تحصیلش میگوید: «احساس میکنم بچهها خیلی انگیزه نداشتند؛ یا آنها پیشدانشگاهی را جدی نگرفته بودند و فقط روی کنکور کار میکردند یا من خیلی این دوره را جدی گرفته بودم. بههرحال نمرات من در دوره پیشدانشگاهی باعث شده بود که معمولا رتبههای اول درسها را کسب کنم.»
او همچنین اضافه میکند که «در مدرسه ما فضای کنکور نه داغ بود و نه سرد؛ شدت و ضعف داشت؛ برخی بهشدت درس میخواندند و برخی دیگر، کنکور را چندان هم جدی نمیگرفتند، چون میدانستند بالاخره یک صندلی در یک دانشگاه برای آنها پیدا میشود»!
برای محسنی که از روزی چهار ساعت تا ۱۰ ساعت درس میخواند، روبهروشدن با کنکور، ترس و استرس ندارد. آنطور که خودش میگوید درسی نبوده که بتواند از زیر دست او در برود! محسن خطبهخط کتابهای بریلش را خوانده و با آمادگی کامل به استقبال کنکور رفته بود؛ «فقط موضوعات جانبی مانند بیماری، جاماندن از سرویس و... بود که کمی به من استرس وارد میکرد. میترسیدم به دلایل جزیی از امتحان بمانم.»
هم محلهای ثامنیمان معتقد است کنکور امسال نسبت به ۱۰ سال گذشته بسیار سختتر بوده، چراکه «سطح سواد بچهها بیشتر شده و درنتیجه طراحان سوالات باید دقت بیشتری به خرج دهند و سوالات دقیقتری طراحی کنند.»
محسن میگوید: «اگر به سوالات ۱۰ سال پیش نگاه کنیم میبینیم که مثلا یک سوال نهایتا سه جای خالی داشته، اما امروز تعداد این جاهای خالی به ۸ تا ۱۰ مورد رسیده که طبیعی است پاسخگویی به آن وقت بیشتری میگیرد.»
اگر محسن با چشمانی بینا به سوالات جواب میداد، آیا این رتبه تغییر میکرد؟!محسن در پاسخ به این سوال میگوید: «بیتردید تغییر زیادی میکرد. رتبه بدون سهمیه من ۲۴۴ است، اما مطمئنم میتوانستم بهتر از این را کسب کنم. یکی از درسهایی که علاقه زیادی به آن دارم و خودم میدانم در آن قوی هستم، ریاضی است؛ وقتی کامل بینا هستی، بهراحتی میتوانی مسئله را روی کاغذ ببینی و بر روی آن تمرکز کنی و با خیال راحت راهحل را بنویسی، اما وقتی نمیتوانی مسئله را ببینی، تمرکز روی آن سخت میشود و درنتیجه سرعت حل آن نیز پایین میآید.
در کنکور امسال من ریاضی را ۱۳ درصد زدم، اما مطمئنم که پاسخ حداقل ۷۰ درصد سوالها را میدانستم و اگر بینا بودم، میتوانستم درصدم را به بیشاز ۷۰ برسانم.»
محسن برای پاسخ به سوالها منشی گرفته بود، اما متاسفانه منشی وی به عربی تسلط چندانی نداشته؛ با این وجود، محسن تأثیر این موضوع را چندان زیاد نمیداند و میگوید: «اگر منشی من عربی هم بلد بود، باز هم به او اعتماد نداشتم و خودم سوالها را میخواندم چراکه در عربی حتی اشتباه خواندن یک فتحه هم تاثیرگذار است.»
او قبول دارد که رقابت راحتتر شده چراکه «تعداد متقاضیان نسبت به ۱۰ سال گذشته بسیار کمتر شده و تعداد دانشگاهها بیشتر.» محسن، دلیل دیگری هم برای راحتی قبولی در این دوره و زمانه میآورد که این دلیل ویژه او و امثال اوست؛ دلیل محسن دیدهشدن است! آری، این روزها محسن و محسنها بیشتر دیده میشوند. موسسه کانون فرهنگی آموزش تمامی کتابهای کمکآموزشی خود را درقالب لوح فشرده برای دانش آموزان نابینا ضبط و ارسال کرده است.
محسن میگوید: «ما هیچ پولی برای این لوحهای فشرده نپرداختهایم و نمیدانم هزینههای این کتابها از کجا تأمین شده است.»
بههرحال او از این حرکت بسیار تشکر میکند و معتقد است این کار سهم زیادی در موفقیتش داشته و بههمینخاطر حاضر است حتی برای این موسسه تبلیغ کند تا آنها بتوانند این کار را ادامه دهند و به دیگر دانشآموزان نابینای منطقه ثامن، شهر مشهد، استان خراسان و کشور ایران هم کمک کنند.
صاحب رتبه ۱۹ (در سهمیه منطقه ۳) کنکور ۹۲ در پایان گلایهای داشت و آن هم تصمیم جدید مسئولان آموزشوپرورش مبنیبر تلفیق مدارس استثنایی با مدارس عادی بود. به عقیده او «این عمل باعث میشود دانشآموزان استثنایی، پایهای قوی نداشته باشند. بسیاری از دانشآموزانی که از مدارس عادی شروع کردند امروز حتی نمیتوانند کتاب بریل را بخوانند. بهتر است مسئولان آموزشوپرورش اجازه بدهند این دانشآموزان در فضای آرام مدارس خودشان با کودکانی شبیه خودشان به تحصیل بپردازند.»
برای محسن که با مشورت مشاورانش، رشته حقوق بهشتی یا تهران را انتخاب خواهد کرد، آرزوی موفقیت میکنیم و امیدواریم در آینده بتواند از حقوق دانشآموزان نابینا هم دفاع کند و آموزشوپرورش را مجاب کند که در تصمیمشان تجدید نظر کنند.
بهتر است مسئولان اجازه بدهند دانشآموزان روشندل در فضای آرام مدارس خودشان به تحصیل بپردازند
از ابتدای مصاحبه با خودمان بسیارکلنجار رفتیم و دائما خودمان را کنترل کردیم تا این سوال را نپرسیم، اما طاقت نیاوردیم و خیلی سریع سوال را پرسیدیم و آقامحسن هم خیلی سریع و صریح جواب داد و خیالمان را راحت کرد!
خیلی دوست داشتیم بدانیم آیا ممکن است دارنده رتبه ۱۹ کنکور سراسری، تقلب کرده باشد؟! جواب این سوال مثبت بود! البته بیشتر این مثبتبودن به نفع بقیه بوده و محسن بیشتر رساننده تقلب بوده نه گیرنده آن! تنها یکبار بوده که محسن خودش تقلب گرفته آن هم در کلاس دوم راهنمایی و زمان ارائه شعر حفظی.
محسن شبانه تصمیم میگیرد شعر را بر روی کاغذ بنویسد و هنگام بازپرسی (!) از روی برگه بخواند. خوشبختانه یا متاسفانه این عملیات با موفقیت انجام میشود؛ چراکه معلم ادبیات محسن هم روشندل بوده است!
* این گزارش شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۲ در شماره ۶۸ شهرآرا محله منطقه ثامن کار شده است.