بتول بهرامی از سال۱۳۸۱ که روزگار، همسرش را از او گرفت، قرار شبانهاش با حرم ترک نشده است. او نیمهشب راهی زیارت میشود و تا بعداز طلوع خورشید آنجا میماند.
رضا نقوی میگوید: برخلاف خیلی از نابینا ها که دوست دارند همسرشان بینا باشد، من دوست داشتم با یک نابینا ازدواج کنم. فکر میکنم اینگونه حرف هم را بهتر میفهمیم.
ویژگی منحصربهفرد كتابخانه آيتاللهقزويني(ره) راهاندازی واحدی به نام «کتابخانه گویای رضوی» است چراکه تراکم جمعیت نابینا یان و کمبینایان مشهد در مناطق اطراف کتابخانه فعلی بیشتر است.
موسی عصمتی میگوید: یک روز بی هوا از دهانم دررفت و گفتم: «درس میخوانم.» دل مادر شاد شد و مجبور شدم به آن انزوا پایان دهم. صبح یکی از روزها با مینی بوس آمدیم مشهد و دنبال مدرسه ویژه نابینا یان.
«خالهشهربانو» از ده سالگی نابینا میشود. نابینا یی که چیزی از عصای سفید، خط بریل و عینک سیاه نمیداند؛ فقط یاد میگیرد که با تقدیر بسازد و گلیمش را تا ۶۰ سال پس از آن بهتنهایی از آب بیرون بکشد.
حسین ابراهیمزاده که طی یک مسمومیت غذایی، بیناییاش را برای همیشه از دست داد، ناامید نشد، پای کسب و کارش ماند و حالا با میوخرجی دو خانواده را میدهد.
غلامعلی خایقانی جانباز محله بهمن است. او با چشمی که بر اثر آلودگیهای روزگار جنگ، کاملا نابینا شده است و چشمی دیگر که تنها ۱۰ درصد بینایی دارد، سالهاست که گوشهنشینی را پیشه کرده است.