نابینا

روشندل دوچرخه‌ساز
رضا علیزاده جوان پرتلاش دهه شصتی با وجود اینکه نابینا است تعمیرگاه دوچرخه‌سازی دارد. او بر روی پیچ و مهره‌ها دست می‌کشد و عیب و علتشان را سریع می‌فهمد. گویی صدایشان را می‌شنود و قطعه‌های سرد دوچرخه با دست‌های گرم او حرف می‌زنند. آقا رضا بعد از تولد در مزار شریف افغانستان به اتفاق خانواده‌اش به ایران و مشهد می‌آیند و حالا خودش را بیشتر مشهدی می‌داند تا افغانستانی.
بیش از 99 درصد نابینایان بیکار هستند!
سیدحسن حسینی متولد از مهاجران متولد مشهد و مسئول خانه نابینا یان مهاجر ساکن مشهد است. این مجموعه کارش را از سال 1372 شروع کرده است. تأسیس این گروه در ابتدا از سوی دانش‌آموزان نابینا ی مهاجر مدرسه امید بوده است. هسته مرکزی این گروه در گلشهر شکل گرفته و سپس بقیه افراد نابینا ی مهاجر را دعوت کرده است.
بافت قرآن با خط بریل بعد از نابینا شدن
سکینه احمدی متولد ۱۳۶۷ در مشهد با پدر و مادری مهاجر از افغانستان است. او مدتی است که شروع به بافتن آیات قرآن کرده اما نه آن‌طور که شما تصور می‌کنید. سکینه سال ۷۹ بر اثر سردرد شدید بینایی خود را از دست داد و حالا با کمک مهره‌هایی قرآن را به خط بریل می‌بافد. این‌طور دیگر خطوط بریل مثل قرآنی که در اختیار دارد با زیاد خواندن صاف نمی‌شود و همیشگی است.
مین‌ در دستم همچون موم بود!
علیرضا یوسفی بایگی، با چشم‌هایی که روزگاری شهادت هم رزمانش را زیاد دیده است، اما حالا فقط اندکی نور را می‌بیند و از حضور ما فقط می‌داند که رو به رویش نشسته ایم! قرار است برایمان از عملیات‌ شبانه و شناسایی‌هایی بگوید که بیخ گوش دشمن و در دلِ تاریکی انجام داده است. از سال ۶۱ تا آتش بس باوجود همه جراحت‌های فیزیکی و شیمیایی دست از کار برنداشت و حسابِ مین‌هایی که طی این سال‌ها خنثی کرده، از دستش در رفته است.
پدر رفت اما مادر نتوانست سه قلوها را تنها بگذارد
گرمای هوا و شیرخشکی‌که بچه‌ها می‌خوردند، هرسه را بیمار و راهی بیمارستان کرد. در مدتی که بستری بودند، پزشکان متوجه نارسایی در بینایی مبین و مائده شده بودند. اینکه با توجه به سن و شور و حال شش‌ماهگی، هیچ واکنشی به اطراف نشان نمی‌دهند و مدام به نقطه‌ای خیره‌اند. این شد که بعد از ترخیص از بیمارستان دکتر شیخ، آن‌ها را به مرکز تخصصی چشم خاتم‌النبیا بردیم و متوجه شدیم عصب بینایی چشمان مبین و مائده، خشک شده و دچار نابینا یی شده‌اند.