بعد از گذشت ۱۴سال هنوز هر جا که میرود، حرف از گل ثانیههای اول او در بازی ابومسلم با ایرسوتر نوشهر است. او سالهاست با فوتبال انس گرفته و حتی در راه این ورزش سلامتیاش را به خطر انداخت، اما هنوز با علاقه این ورزش را دنبال میکند.
هادی عبداللهزاده یکی از فوتبالیستهای کشور است که در سال ۷۶ خاطرهای ماندگار از خود به جای گذاشت. وی با اشاره به آن خاطره میگوید: سال۷۶ که در تیم ابومسلم بودم با ایرسوتر در نوشهر بازی داشتیم، چند ثانیه بعد از سوت شروع فوتبال متوجه شدم دروازهبان آمادگی لازم را ندارد و با اشارهای به حمید ابراهیمی توپ را پاس گرفتم و همراه ضربهای در دل دروازه نشاندم و گل شد؛ گل ثانیههای اولی که تا امروز کسی موفق به زدن آن نشده است.
اوایل و حتی امروز خیلیها فکر میکنند که آن گل شانسی بوده و بسیاری این موضوع را نیز از من پرسیدهاند که توپ را شانسی گل کردی یا نه، اما در آن شرایط فقط موقعیتسنجی و ارتباط با فضا بود که باعث شد توپ در ثانیههای اول وارد دروازه شود.
این شد که هادی عبدا... زاده، هممحلهای ما و مهاجم ابومسلم در ۲۹ سالگی سریعترین گل تاریخ لیگ را وارد دروازه ایرسوتر نوشهر کرد.
او ادعا میکند: اگر پیگیری میکردیم آن گل تاریخی فوتبال که در ثانیه هفتم زده شد و هنوز هم کسی رکورد آن را نشکسته، امروز به نام ایران ثبت میشد که متاسفانه هنوز این اتفاق نیفتاده است.
عبدا... زاده که عنوان سریعترین گل رقابتهای سراسری باشگاههای کشور متعلق به اوست، با اشاره به سرعت پیشرفت فوتبال در ایران میگوید: روزهایی که من و همدورهایهایم فوتبال را بهصورت حرفهای دنبال میکردیم فوتبال کشورمان مانند امروز حساب و کتاب و سروسامان نداشت و شاید یکی از دلایلی که باعث شد آن گل تاریخی به ثبت نرسد، همین باشد.
او ادامه میدهد: زمانی که آن گل تاریخی که به گفته برخی جزو سریعترین گلهای جهان بود، زده شد هنوز لیگ برتری وجود نداشت. خدا خواست که آن گل را بزنم و به نظرم چه در زندگی چه در فوتبال شانس همیشه همراهم است.
فلکه آب با همان صفای قدیمیاش دوران کودکیهادی عبدا... زاده را پر از خاطرههایی کرد که امروز با یادش لبخند ارادت به دوستیهای گذشته را بر لب مینشاند. آن روزها فقط بازی و عشق به فوتبال برایش مطرح بود، البته این حس از همان بچگی، از آن روزهایی که هنوز پنج شش ساله بود و در کوچهها با بچههای بزرگتر از خودش فوتبال بازی میکرد در او موج میزد. مادر و پدر از همان روزها حریف شیطنتهای فوتبالی او نشدند و نگران بودند که این عشق کودکانه، آیندهای که آنها برای دکتر یا مهندس شدنش نقشه کشیده بودند را خراب کند.
کمکم او با ورود به مدرسه و پشتسر گذاشتن دوران تحصیل، خود را به آنچه دوست داشت، رساند و در راهش تمام سختیها را با هدف و پشتکار پشت سرگذاشت.
عبدا... زاده متولد سال۴۹ است و از سال۶۳ که ۱۴سالش بود به همراه خانوادهاش ساکن محله شهید فرامرز عباسی شدند. فوتبال را در تیم جوانان شاهین از سال۶۷ شروع کرد و بعد از آن از سال۷۱ تا ۷۳ برای تیم بزرگسالان هم بازی میکرد.
از جمله بازیهای او در تیمهای مختلف فوتبال ایران میتوان به بازی در شهرداری مشهد سال۷۴، پایانه اصفهان سال۷۵، تیم ابومسلم در سال۷۶ تا ۷۸ که بهخاطر بازی در این تیم سال۷۶ آقای گل ایران و سال۷۸ نفر سوم گلزنهای ایران در لیگ برتر شد، بازی در تراکتورسازی تبریز سال۷۹، پاس تهران سال۸۰ و پگاه گیلان در سال ۸۲ اشاره داشت. او در حال حاضر در تیم فوتبال آب و فاضلاب مشهد فعالیت فوتبالیاش را ادامه میدهد.
عبدالله زاده با یادی از همدورهایهایش به منوچهر ارباب (در تیمهای پیام و ابومسلم)، حسین بادامکی، حسن صبری، حمید ابراهیمی و رضا ترابیان اشاره میکند و میگوید: امروز همه اینها اهداف خود را در فوتبال دنبال میکنند و من نیز با گذراندن دوران مربیگری سعی دارم رسالتم را در این حرفه ورزشی دنبال کنم.
وی با اشاره به دوران آسیبدیدگیاش میگوید: از سال۷۸ به خاطر آسیبدیدگی جدی کمرم فوتبال را کنار گذاشتم، پزشکان آن موقع به من گفتند اگر فوتبال بازی کنی، فلج میشوی.فوتبالیست هم محلهایمان میگوید: زمانیکه دیسک کمرم آسیب دیده بود و رباطم را عمل کردم و به عبارتی سلامتیام را پای فوتبال گذاشتم، از جانب مسئولان هیچ تعهدی نسبت به من و درمانم صورت نگرفت.
در آن شرایط سخت مثل همیشه لطف مردم و طرفدارهایم بود که با احوالپرسیهایشان دلگرمم میکرد و امروز نیز با تمام شرایط سختی که برایم بهوجود آمد و درمانهایی که داشتم، سالم هستم و از این بابت خدا را شاکرم.
این هممحلهای ما با اشاره به بازیهای دوران کودکیاش میگوید: آن روزها از هر کوچه که گذر میکردی چند نفری را میدیدی که با هم گل کوچک بازی میکردند. نفرات کم بود و معمولا سه به سه بازی شکل میگرفت، فوتبال و والیبال هم از بازیهای دیگر بچههای محله بود و مثل امروز مدرسه فوتبال و فضاهای ورزشی وجود نداشت.
عبدا... زاده با اشاره به شکلگیری مدارس فوتبال که تعدادشان روزبهروز در حال افزایش است، میگوید: با تشکیل مدارس فوتبال موافقم، اما نه به این شکل که هر خانوادهای بخواهد فرزندش را به زور و فقط به خاطر پول و موقعیت این حرفه در آینده، به این ورزش تشویق کند.
او ادامه میدهد: خیلی از همسایهها و دوستان برای راهنماییگرفتن در زمینه ورود فرزندشان به این رشته ورزشی به من مراجعه میکنند و من نیز با توجه به توانایی فرزندشان، همان اول با توجه به ظاهر بدنی و تواناییاش تشخیص میدهم که در این رشته ورزشی استعداد دارد یا نه. اگر استعداد نداشته باشد همان ابتدای راه به او خواهم گفت که به فکر یک رشته ورزشی دیگر باشد و مسیر درستی را برای رسیدن به علایقش دنبال کند.
فوتبال را آنقدر دوست دارم که اگر دوباره متولد شوم، همین مسیر را انتخاب میکنم
عبدا... زاده با اشاره به اینکه امروز زندگی ماشینی باعث شده ارتباطها به ویژه در خانواده کمرنگ شود، عنوان میکند: با اینکه فقط در یک چیز آن هم عشق به فوتبال، مدت کمی بین من و خانوادهام فاصله افتاد، ولی بعد این فاصله را جبران کردم، چون خانواده تنها چیزی است که انسان در کنارش احساس آرامش میکند، چیزی که این روزها تعلق خاطر به آن کمرنگتر شده است.
این فوتبالیست حرفهای محلهمان ادامه میدهد: اوایل ورودم به رشته فوتبال، خانواده روی خوشی نشان ندادند و از تشویق خبری نبود. آنها دوست داشتند من درس بخوانم و در تحصیلاتم موفق شوم، اما فوتبال با سرشت من آمیخته شده بود.
کمکم که بازیهایم در تیمهای مختلف از تلویزیون پخش میشد، پدرم به تماشای بازیها و فوتبال علاقهمند شد و بعد خانواده به تماشای بازیهایم نشستند و کمکم نگاهشان عوض شد و تشویقها جای گلایه را گرفت و خانواده بهخاطر من فوتبالی شدند!
عبدا... زاده با اشاره به بازیهای بچههای امروز میگوید: الان یا بچهها به کلاس زبان میروند یا کامپیوتر، اما زمان ما فوتبال بود و بازی در کوچه و خیابان یکی از تفریحهایمان به شمار میرفت.متاسفانه زندگیها امروز رنگ مادیات گرفته، درست است امکانات بیشتر شده، اما کمتر از حال یکدیگر باخبریم و دیگر از نقش همسایه خوب بودن فاصله گرفتهایم.
در این زمانه به این خاطر که زن و مرد هر دو شاغلند، زمان کمتری در خانه هستند و گاهی صبح تا شب خانم و آقا در محل کار هستند و فرزندشان را یا به مهدکودک یا به خانه وابستگان میفرستند. با این اوضاع رسیدگی و توجه به خانواده به سختی صورت میگیرد چه رسد به همسایهداری.
این هممحلهایمان با اشاره به ضرورت رابطه همسایهها با هم میگوید: در گذشته تا ۲۰کوچه آنطرفتر همه یکدیگر را میشناختند و تقریبا همیشه باهم بودند و از حال هم، خبر داشتند، بچهها نیز به جای خانه، بیشتر در کوچه بازی میکردند. اما امروز همه چیز رنگ ماشینی شدن به خود گرفته و بچههای امروز، درگیر زندگی ماشینی شدهاند.
او ادامه میدهد: متاسفانه امروز بین خانوادهها چشم و همچشمی زیاد شده و خیلی از کارها با تجملگرایی صورت میگیرد.این آقای گل فوتبال میگوید: در حال حاضر بیشتر خانوادهها به بچهها اجازه نمیدهند برای بازی به کوچه بیایند و آنها را با کامپیوتر و رفتن به کلاسهای مختلف سرگرم میکنند که مبادا در کوچه، خاکی شوند!
عبدا... زاده در پایان با اشاره به انتخاب فوتبال برای همیشه، ادامه میدهد: فوتبال را آنقدر دوست دارم که اگر دوباره متولد شوم، باز هم همین مسیر را انتخاب میکنم، اما با گزینش یک راهنمای خوب و با تجربه در این حرفه، برخی انتخابهای نادرستی که داشتم را اصلاح خواهم کرد.
این گزارش ۱۵ تیرماه ۹۸ در شمار ۶۲ شهرآرا محله منطقه ۲ شهرآرا محله منطقه ۲ چاپ شده است.