خانه فردوسی کجاست؟ برای رسیدن به پاسخ این سؤال، یک راهش این است که این موضوع را در موتورهای جستوجوگر، جستوجو کنید تا بلافاصله چندین صفحه از خانهای بر فراز تپهای بلند در میانه روستای پاژ، پیشرویتان ظاهر شود. اما آیا هر آدرسی که عالیجناب گوگل میدهد، درست است؟
چند سالی میشود که کاربران اینترنت، بلندترین خانه بالای تپه پاژ را به نام فردوسی سند زدهاند، اما آیا میتوان خانه صدساله را به فردوسی هزارساله ربط داد؟
از اهالی روستای پاژ که درباره چندوچون ماجرا بپرسید، میگویند خانه بالای تپه متعلق به «کریم کربلایی اسدالله» است و ربطی به فردوسی بزرگ ندارد، اما اگر نامگذاری آن به نام فردوسی و بازسازیاش میتواند به آبادانی پاژ کمک کند، بگذارید بگویند خانه فردوسی!
در این میان، خانهسازی ادارهکل میراثفرهنگی خراسانرضوی، برای فردوسی نیز به این باور غلط و آدرس اشتباه دامن زده است. مدیران وقت میراثفرهنگی در سال ۱۳۹۷ بیش از ۱۰۰ میلیون تومان برای مرمت یک خانه نهایتا صدساله هزینه کردند و در آن زمان گفتند قصد دارند این خانه را تبدیل به پاتوقی برای معرفی فردوسی و فرهنگ شاهنامه به گردشگران کنند.
اما این وعده هنوز بعد از شش سال به نتیجهای نرسیده و فقط بازسازی یک خانه پرشبهه، باعث شده است یک باور اشتباه بیشتر در ذهن مخاطبان بارور شود. حال دیگر هرچه توضیح دهیم که این خانه ربطی به فردوسی بزرگ ندارد، جواب مردم یکی است؛ «اگر خانه فردوسی نبود، میراث اینقدر برای مرمت آن هزینه نمیکرد!».
همان زمان، گزارشهای متعددی در تاریخهای ۱۱ اسفند ۹۷، ۲۱ اردیبهشت ۹۸ و ۲۰ آبان ۹۸ در صفحه گردشگری روزنامه شهرآرا کار کردیم و از پیامدهای این تاریخسازی و آدرس اشتباه دادن گفتیم، اما پاسخ میراث این بود که ما امکان حفاری پاژ کهنه را نداریم، بنابراین این خانه را مرمت میکنیم؛ نه به نام خانه فردوسی که قرار است فقط مکانی برای معرفی شخصیت حکیم ابوالقاسم فردوسی باشد.
اما اگر امروز کسی سری به این خانه بزند، بهدرستی متوجه میشود که میراث حتی ذرهای هم به این هدفش نزدیک نشده است. خبری از برنامه و المانی برای آشنایی با فردوسی نیست. حال تنها خانهای که تا چند سال پیش پاتوق معتادان، گوسفندان و کارتنخوابها بود، اندکی شیکتر شده است.
حقیقت این است که «هیچ»، تأکید میکنیم «هیچ» خانهای را نه در روستای پاژ نه در هیچجای دیگر نمیتوان به فردوسی بزرگ نسبت داد؛ زیرا هزار سال از زمان حیات فردوسی میگذرد و اکنون دیگر نشانی از خانههای آن زمان باقی نمانده است.
اما میتوان به قطعیت گفت روستای پاژ، زادگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی بوده است؛ البته نه روستای پاژی که اکنون میشناسیم، بلکه حدود هفتصد متر آنطرفتر، ویرانهای باستانی که به «پاژ کهنه» معروف است. این قطعیت از کلام بزرگانی، چون نظامیعروضی و ابوسعید ابوالخیر در کتابهای باقیمانده در تاریخ همچون «چهارمقاله» و «اسرارالتوحید» نشئت میگیرد.
آنطور که مهدی سیدی، نویسنده و تاریخشناس مشهدی، توضیح داده است، روستای پاژ در گذشته نه یک روستا که شهرکی اشرافی بوده است. حفاری و گمانهزنیهای باستانشناسان (ازجمله جناب آقای رجبعلی لبافخانیکی) هم قدمت دستکم هزارساله این شهرک اشرافی را تأیید میکند (حاصل پژوهش ایشان در شماره اول دوره جدید فصلنامه پاژ چاپ شده است).
بقایای معماری و مواد فرهنگی موجود در محل، نشان از معماریهای مستحکم و اساسی دارد که احتمالا ساکنان آن، برخوردار از زندگی نسبتا مرفه و فرهنگمدارانه بودهاند. آن روستا از برج و بارو و خندق نیز برخوردار بوده و اگرچه وسعت زیادی نداشته، از ساختاری منسجم و مستحکم برخوردار بوده است.
بنابراین بیشک در قرون چهارم و پنجم، یعنی زمان حیات فردوسی، خانه او باید در یکی از پیچوخمهای ویرانههای بهجامانده از پاژ کهنه بنا شده باشد، اما دقیقا کدام خانه؟ امروز هیچ فردی قطعا نمیتواند پاسخ دقیقی به این سؤال بدهد.چراکه پاژ کهنه تاکنون تنها گمانهزنی شده و بهطور کامل حفاری نشده است، حتی پس از حفاری کامل هم بعید است بتوان به پاسخی برای این سؤال رسید.
زیرا پاژ کهنه تا حدود قرن دهم یعنی تا ششصد سال بعد از حیات فردوسی، کماکان محل سکونت مردم بوده و بعید است در طول قرنها، بعد از حیات فردوسی اثری از خانه فردوسی بهجا مانده باشد؛ مگر اینکه کتیبه یا شواهد خاصی یافت شود که براساس آنها بشود اظهارنظر کرد.
روستای پاژکهنه (در هفتصد متری پاژ نو)، در اوایل قرن دهم، ویران و متروک شده است (احتمالا بهسبب برافتادن تیموریان و ظهور قوم ازبک در ماوراءالنهر و حملات مکرر آنها به خراسان). درنتیجه اهالی آن شهرک، قلعه جدیدی با امکانات دفاعی لازم در نزدیکی پاژ قدیمی احداث کردهاند؛ به این صورت که ابتدا خندقی حفر کرده و خاک آن را بر روی هم انباشتهاند، آنگاه بر فراز این تپه دستساخت، خانههای خود را بنا کردهاند تا حالت کاملا دفاعی داشته باشد.
این قلعه جدید که شبیه دو قلعه تاریخی دیگر مجاور خود است (قلعه فارمد، زادگاه ابوعلی فارمدی عارف و قلعه فرخد). تاکنون مسکونی مانده و به روستای پاژ مشهور است؛ البته باید یادآوری کنیم که برای شهر مشهد هم در همان زمان (نیمه قرن دهم) و از بیم هجوم مکرر ازبکان، حصار و بارویی (مشهور به بهره) ساخته شده است.
خانه منسوب به فردوسی قبل از مرمت
فضاهای معماری خشتوگلی که برروی تپه میانی روستای پاژ ساخته شده است، کهنتر از اواخر دوران قاجار و اویل پهلوی نیست. سبک طاقچهها، دیوار و درها کاملا مطابق با معماری عصر قاجار است، حال آنکه خانههای قرن چهارم و پنجم هجری متناسب با مقام و موقعیت اشخاص، متفاوت بوده است.
متمولان خانههایشان از اندرونی، بیرونی و وسعت و تزیینات معماری برخوردار بوده و خانه تهیدستان، فضاهای کاربردی ضروری، چون اتاق نشیمن، انبار، مطبخ و محل نگهداری احشام داشته است؛ البته براساس مشخصاتی که «آندره گدار» از خانههای کهن خراسان داده است، این خانهها گویا از ایوان نیز برخوردار بودهاند. خانههای پاژ ظاهرا از واحدهای مسکونی نسبتا وسیع با دیوارهای نسبتا ضخیم خشتوگلی برخوردار و یک طبقه بودهاند.
قدیمیهای روستای پاژ هنوز فردی به نام «هوشنگ پورکریم» را به خاطر دارند و آرزویی را که از آن سالها در دلشان نقش بسته بود، سینهبهسینه حفظ و نقل میکنند. پورکریم در طرحی که سال ۱۳۴۸ خورشیدی و بعد از دو ماه سکونت در این روستا تهیه کرده بود، پیشنهاد کرد خانههای اطراف «قلعه بلند» دایرهوار، خراب و تپه بلند قلعه بهعنوان محوطهای باستانی مشخص و بازسازی شود.
او همچنین پیشنهاد کرده است که در اطراف روستا و روی تپه، مجسمه فردوسی و شخصیتهای مشهور شاهنامه نصب شود و مسیر پاژ به توس بهصورت بولواری زیبا و تاریخی درآید تا مسافران و مردمانی که به آرامگاه فردوسی میآیند، از زادگاه او نیز دیدن کنند.
کاوش پاژ کهن در شرایطی که ظرفیت نگهداری از آن وجود ندارد، کاری عاقلانه نیست
این آرزو از همان زمان سینهبهسینه در میان اهالی روستای پاژ منتقل شده است و آنها منتظرند سرانجام آن روز فرارسد تا مسئولان، زادگاه فردوسی را به گونهای که در شأن فردوسی بزرگ است، به جهانیان بشناسانند، شاید که با آمدن گردشگران، وضع آنان نیز بهبود یابد.
متاسفانه تلاشهای چند روزه ما برای دریافت پاسخ مسئولان میراث فرهنگی خراسان درباره سرنوشت خانه منسوب به فردوسی و پرسش درباره تعیین تکلیف نهایی آن بینتیجه ماند. امید که بتوانیم در بخش دوم این گزارش پاسخ مسئولان میراث را هم دریافت کنیم.
پیشنهادهایی که تاکنون درباره خانه منسوب به فردوسی در روزنامه شهرآرا مطرح شده است
رجبعلی لبافخانیکی؛ باستانشناس خراسانی
آنچه مسلم است، خانه فردوسی در پاژ کهن، معروف به قلعه کهنه، واقع در حدود هفتصد متری شمالغرب روستای کنونی پاژ و در دل تپهای باستانی است که سالها پیش دربارهاش مطالعه و بررسی شده است. مرمت پاژ کهن گرچه به اعتباری میلیاردی نیاز دارد، حاوی اطلاعات بسیار ارزشمندی خواهد بود.
مهدی سیدی؛ پژوهشگر خراسانشناس
بهتر است بهجای هزینهکرد برای مرمت خانهای که نهایتا ١٠٠سال قدمت دارد، تا حد امکان برای معرفی تپه تاریخی پاژ کهن -که براساس یافتههای باستانشناسی در قرن سوم و چهارم، یعنی همزمان با عصر فردوسی، محل سکونت بوده است- گام برداشت.
احسان زهرهوندی؛ مدیر پایگاه میراثفرهنگی توس
کاوش پاژ کهن در شرایطی که ظرفیت نگهداری از آن وجود ندارد، کاری عاقلانه نیست. مرمت خانه فردوسی، گام اول برای یک حرکت بزرگ و معرفی پاژ است.
دکتر جلال خالقیمطلق؛ ادیب و شاهنامه پژوه
من موافق بهسازی خانه منسوب به فردوسی هستم، حتی میتوانند دیوارهای این خانه را سفید و بعضی صحنههای شاهنامه را روی آن نقاشی کنند و از این فرصت برای جذب توریست استفاده کنند.
دکتر قدمعلی سرامی؛ استاد ادبیات و شاهنامه پژوه
من موافق بازسازی و بهسازی پاژ هستم، به شرط اینکه تولید بدنامی نکند و تنها نقش شاهنامهپژوهی و شاهنامهشناسی را برعهده داشته باشد، حتی میتوانند روی تپه، یک کتابخانه بزرگ حاوی انواع شاهنامههای خطی و کتابهای مربوط به فردوسی ایجاد کنند.
دکتر میرجلال الدین کزازی؛ استاد ادبیات و شاهنامه پژوه
اگر پاژ رنگورویی بیابد، بتوان در آن پذیرای مهمانان و شاهنامهدوستان و شیفتگان فردوسی شد، بیگمان خواسته و دارایی بسیار را به این شهر، روستا و آن بوم از ایران خواهد آورد؛ دههابرابر آن هزینهای که برای آراستن این روستا از کیسه آرایندگان رفته است.
* این گزارش یکشنبه ۳۰ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۲۲۱ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.