روی هرچه محرومیت است را کم کردهاند؛ اصلا انگار با این واژه غریبهاند، آنقدر با ذوقوشوق سرگرم کار و تمرین هستند که اگر نپرسی، یادشان نمیآید در یکی از مناطق حاشیه شهر و تقریبا بدون هیچ امکاناتی دارند کاری میکنند کارستان؛ صحبت از گروه سرودی موفق در حاشیه شهر مشهد است که باوجود همه کمبودها و مشکلات، این روزها خوش میدرخشد.
همهچیز از اشتیاق بیحدوحصر الهام فیضیپور شروع شد؛ بانوی جوانی که از کودکی به موسیقی، اجرای گروهی و جمعخوانی علاقه وافر داشت و جزو استعدادهای برتر سرودخوانی در مدرسه محسوب میشد، اما بعداز ازدواج و تشکیل خانواده در پانزدهسالگی، این تصور برایش ایجاد شد که دیگر نمیتواند این مسیر را ادامه دهد، غافل از اینکه سرنوشتش با این رشته گره خورده است و چهاردهسال بعد دوباره به آن برمیگردد.
«بعد از ازدواج، در رشته تجربی دیپلم گرفتم و سرگرم زندگی شدم. درعینحال پیگیر اخبار و گروههای مربوطبه سرود در فضای مجازی بودم و دوست داشتم دوباره شروع کنم، اما راهش را نمیدانستم. تا اینکه پسرم در نُهسالگی، سرودخوانی را شروع کرد و علاقهام به این رشته چندبرابر شد. بهدلیل ضعف آموزشهای محلی، سراغ مربیها و گروههای بزرگتر شهر رفتیم و با آنها آشنا شدیم. خودم هم دوباره شروع کردم. مربی پیدا کردم و در کلاسهای حوزه هنری هم شرکت کردم.»
الهام فیضیپور بعد از گفتن این جملات تعریف میکند کمی که گذشت، به ذهنش رسید خوب است هم زمان با آموزش دیدن، آموزش هم بدهد تا دختران و بانوان علاقهمند منطقه نیز از این هنر بهرهمند شوند؛ این شد که به فرهنگ سرای رسالت پیشنهاد کرد گروه سرود تشکیل دهند و همه کارها از انتشار فراخوان تا تست، آموزش هنرجویان و تمرین و اجرا را عهده دار شد؛ «فرهنگ سرا پشتیبانی و حمایت کرد و با سی هنرجوی هفت تا هجده ساله، اولین کلاس آموزش سرود دختران محله سیسآباد را سه سال پیش راه انداختیم و بعد هم گروه سرود تپش را تشکیل دادیم که در جشنوارهها و پاتوقها برنامه داشت. حالا به جایی رسیده ایم که فقط هسته اولیه گروه، سی نفر هستند و بیست گروه دیگر با ۲۵۰ عضو را هم به منظور آموزش، سازمان دهی و ارتقا تحت پوشش داریم.»
میپرسم: میان این همه اسم، چرا نام «تپش» را انتخاب کردید؟ با اطمینان پاسخ میدهد: همان ابتدای نام گذاری گروه، نامهای مختلفی مطرح شد، اما بیشتر دنبال واژهای بودیم که هم فارسی و متناسب با فرهنگمان باشد و هم بیانگر میزان عشق و علاقه اعضای گروه به کار سرود و واژه «تپش» این معنا را میرساند.
آن طور که فیضی پور توضیح میدهد، محل تشکیل کلاسهای آموزشی ابتدا در فرهنگ سرای رسالت بود، اما با انحلال این فرهنگ سرا و واسپاری فعالیت هایش به مدارس و مساجد، تپش بی خانمان شد؛ «بعد از تعطیلی فرهنگ سرای رسالت، مدتی کلاسها در آمفی تئاتر فرهنگ سرای قرآن و عترت تشکیل شد، اما باتوجه به فاصله دور این مکان از محل سکونت ناچار شدیم مکان کلاس را به خیریه «سایه مهر» در رسالت ۱۵۶ تغییر دهیم.»
با همه اینها قلب تپش همچنان پرشور میتپد و تقریبا در همه مناسبتهای ملی مذهبی، از بدرقه و استقبال زائر تا انتخابات در مکانهای مختلف شهر، به اجرا میپردازد؛ «اغلب به دعوت آستان قدس رضوی، شهرداری، برخی مؤسسات خصوصی، خانه هنرمندان و شورای اجتماعی محلات اجرا داریم. در مناسبتها استقبال آن قدر زیاد است که معمولا صبح تا پاسی از شب به اجرا میپردازیم؛ به عنوان مثال، اسفند گذشته در ایام انتخابات مجلس، چون عضو لیگ سرود مشهد بودیم، در چهار روز، پنجاه اجرا داشتیم.»
رتبه دوم اجراهای رمضانی، رتبه اول جشنواره هنرهای مردمی مشهد در فروردین امسال، رتبه اول لیگ سرود محلات و رتبه پنجم لیگ سرود مشهد در انتخابات، از دستاوردهای گروه سرود جهادی منطقه رسالت است.
گروهی که حالا به رتبههای کشوری فکر میکند؛ «وقتی شروع کردیم، فقط میخواستیم محله مان یک گروه سرود حرفهای داشته باشد و اصلا فکر نمیکردیم روزی در جشنوارهها شرکت و رتبه کسب کنیم، ولی حالا که ظرفیت و استعداد منطقه را شناخته ام، به جرئت میگویم آینده روشن تری پیش رو داریم. مشهد در عرصه سرود خیلی قوی است و این مسیرمان را هم سخت میکند هم آسان؛ سخت است، به دلیل رقابت با حریفان قدرتمند و آسان به خاطر غنای محتوایی و حرفهای این رشته در شهرمان.
مشهد در عرصه سرود خیلی قوی است و این مسیرمان را هم سخت میکند هم آسان
در حال حاضر، آن قدر رشته سرود در محله رسالت پررنگ شده است که از سنین اندک هم در کلاسها شرکت میکنند (پسران تا سن دوازده سال و دختران هفت تا پانزده سال) و از طرفی برگزیدگان هر دوره، خودشان مربی میشوند. اگر امکانات و مکان مناسب داشته باشیم، هم از حضور استادان باسابقه و مجرب استفاده میکنیم و هم در قالب آموزشگاه، میتوانیم از سایر مناطق حاشیه شهر هنرجو جذب کنیم.»
فاطمه ایزانلو؛ ۱۴ساله/کلاس هشتم
خواندن را دوست دارم، اما اگر کلاسهای خانم فیضیپور نبود، شاید هرگز دنبال این علاقهام نمیرفتم و این همه تجربههای جدید و جذاب نداشتم. بعد از حدود سهسال آموزش و تمرین حالا به سطحی رسیدهام که میتوانم خودم آموزش دهم و گروه سرود داشته باشم. از این نظر خیلی خوشحال و هیجان زدهام و حتما درکنار تحصیلات دانشگاهی، سرود را تا بالاترین سطوح ادامه خواهم داد.
یاسمین اسفیدانی؛۱۷ساله/ کلاس یازدهم
در هنرستان، خیاطی میخوانم، اما از کودکی خیلی به سرود علاقهمند بودم و با سرودهایی که از تلویزیون پخش میشد، همخوانی میکردم تا آنها را حفظ میشدم. باوجوداین نه خودم، نه خانواده هیچوقت به فکر رشد و پرورش این استعداد نبودیم. حدود سهسال پیش در پایگاه بسیج مسجد با خانم فیضیپور آشنا شدم و تست دادم و آموزش دیدم و حالا خودم مربی بچههای پایه اول تا ششم هستم. البته موانع زیادی سر راهم بوده و هست.
از دوری محل تمرین و ضبط که باعث مخالفت خانواده میشد تا تهیه لباس یا تحصیل همزمان، اما شوق و علاقه و تلاشهای خانم فیضیپور سبب شد دوام بیاورم و امیدوارم بهزودی رتبه اول کشوری را تجربه کنیم.
فاطمه ایزانلو؛ ۱۶ ساله/ کلاس دهم
رشتهام مدیریت خانواده است و با سرود میانهای نداشتم. در مدرسه، مسجد و فرهنگسرا مشغول کار فرهنگی بودم که خیلی اتفاقی در فرهنگسرا با خانم فیضیپور و کلاس ایشان آشنا شدم. چندبار که در کلاس شرکت کردم، هم از سرود و هم اخلاق مربیاش خوشم آمد و به جایی رسیدهام که از استراحت و تفریحم میزنم تا به تمرینها برسم. حتی برای اینکه زودتر حرفهای شوم، به منزل خانم فیضیپور میروم و آموزش میبینم.
هرچند محل تمرین رسمیمان، اتاقی عادی در خیریهای بین همتآباد و علیآباد است و مجبوریم همراه مادرانمان رفتوآمد کنیم، مربیمان آنقدر با تمام وجود کار میکند و برایمان مایه میگذارد که حواسمان به کمبودها نیست؛ معتقد است نبود امکانات نباید مانعاز رشد و پیشرفت باشد.
شاید بهخاطر همین جرئت و جسارت است که یکی از برکات حضورم در کلاسهای ایشان و رشته سرود، رفع مشکل همیشگیام یعنی استرس و هراس از صحبت در جمع بوده است و حالا بهراحتی با افراد ارتباط میگیرم و جلو جمعیت اجرا میکنم. ازطرفی دید مردم نسبتبه توانایی دختران هم رو به اصلاح است.
* این گزارش یکشنبه ۳۰ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۶۸ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.