دور هم حلقه زدهاند و گرم صحبتاند. با هیجان از فعالیتهای فرهنگی، آموزشی و هنریشان برای هم تعریف میکنند. اینجا جلوخان آرامگاه در محله فردوسی است و این دختران انگار آذرمیدخت، بهآفرید، تهمینه، رودابه و فرانک و... شاهنامهاند، همانقدر قوی، آرزومند و آیندهدار.
هدفشان موفقیت است چه در درس و چه در فعالیتهای فرهنگی و ورزشی. دختران فعال اجتماعی و فرهنگی این محله دور هم جمع شدهاند و برای امسال محله برنامهریزی میکنند. آنها میخواهند بقیه دختران نیز همراه شوند تا محلهای پویاتر داشته باشند. کنارهمبودن باعث شده است انرژی بیشتری بگیرند و تلاش کنند محل زندگیشان روزبهروز شرایط بهتری برای سکونت داشته باشد.
فردا تولد حضرتمعصومه (س) و روز دختر است. چه فرصتی بهتر از اینکه ساعتی پای صحبت این دختران بنشینیم و درباره دغدغهها و برنامههایشان بشنویم.
نازنینزهرا احمدی؛۱۴ ساله/مدرس
جمع ششنفرهشان لحظهای آراموقرار ندارد؛ هرکدام از خاطرات سال گذشته و فعالیتهایی که انجام داده است، میگوید. نازنینزهرا احمدی کمسنتر از بقیه است و چهاردهسال دارد. اشتیاق او به تدریس در همه حرکات و کلامش مشهود است. اواسط سال پیش از صحبتهای مادرش متوجه میشود که یکی از اهالی دلسوز محله به نام خانم میرزابابایی همراه دخترش در مکتب حضرت زینب (س) کلاس تقویتی ریاضی برگزار میکنند و برای پایه ششم نیاز به معلم دارند.
با شنیدن این خبر، او که مشتاق تدریس است، دیگر صبر نمیکند و با کمک مادرش بالاخره فرصت تدریس فراهم میشود. او حالا چندماهی میشود که معلمی را تجربه میکند و برای این اتفاق خدا را شاکر است.
دختران باید مهارتهای مختلف را یاد بگیرند تا در آینده زمینه رشد داشته باشند
نازنینزهرا با شوق و ذوق میگوید: از کودکی عاشق معلمی بودم و میخواستم هرچه را یاد گرفتم، به دیگران هم آموزش بدهم؛ ولی به خاطر سن کم نمیتوانستم.
نازنینزهرا و خانوادهاش از اهالی اینجا نیستند و خانوادهاش بعد از تولد زهرا از خیابان پروین اعتصامی به اینجا آمدهاند. او این محله و آرامگاه فردوسی را خیلی دوست دارد و درباره اینجا میگوید: محله فردوسی آدمهای خونگرم و مهربانی دارد. نوجوان و جوانهای اینجا هم استعدادهای مختلفی دارند، اما امکانات محدود اینجا باعث شده است خیلیها نتوانند بهدنبال اهداف و آرزوهایشان بروند یا باید زمان زیادی را صرف رفتوآمد کنند.
البته خوشبختانه کلاسهای هنری مختلف در مساجد و اماکنی مثل مکتب حضرت زینب (س) برای همسنوسالان من برگزار میشود و این برای گذران اوقات فراغت خیلی خوب است، اما کافی نیست.
حالا که دهانش گرم شده و روحیات دخترانه او هویدا شده است، میگوید: دختران باید مهارتهای مختلف را یاد بگیرند تا در آینده زمینه رشد داشته باشند. اینجا سالن ورزشی و سالن مطالعه و فرهنگسرا میخواهد. فضایی که جوانها بتوانند درکنار هم رشد کنند و با شناختی که از محله دارند، فضای هنری و آموزشی آن را بهتر کنند.
هما روحانی؛ ۱۷ ساله/ مربی نقاشی
دختر جوان و هنرمند بعدی، هما روحانی ساکن محله فردوسی است. هفدهسال دارد و دانشآموز سال دهم رشته گرافیک است. نقاشیهای رنگارنگ جدیدش را به دخترها نشان داده و از برنامه جدیدش برای برگزاری کلاس طراحی تابستانه خبر میدهد.
او آنچه را در این سالها در هنرستان آموخته است، به علاقهمندان به هنر نقاشی میآموزد. خانوادهاش سیسال پیش به اینجا آمدند و هما همینجا متولد و بزرگ شده است. او هم از کودکی به نقاشی علاقه داشته و هرجا کاغذ سفیدی میدیده روی آن نقاشی میکشیده است.
درباره علاقهاش به نقاشی میگوید: پدر و مادرم چندسال پیش متوجه علاقه من به نقاشی و طراحی شدند و از همان زمان به بعد همیشه حمایتم کردند. یازدهساله بودم که در کلاسهای رنگ روغن شرکت کردم و از دوسال پیش هم سیاهقلم کار میکنم. همین علاقه باعث شد که رشته تحصیلی را هم گرافیک انتخاب کنم.
محلهای که شاعران نامدار و بزرگی به خود دیده است، یک هنرستان خوب ندارد!
هما محله و بولوار شاهنامه را دوست دارد، بهویژه آرامگاه فردوسی را که از نظر او فضایی فرهنگی، ادبی و هنری دارد. او میگوید: محلهای که شاعران نامدار و بزرگی به خود دیده است و هرساله گردشگران زیادی از آن بازدید میکنند، یک هنرستان خوب ندارد! دختران و پسران اینجا به رشتههای هنری علاقه دارند و باید برای رسیدن به خواستهشان مسیری طولانی طی کنند.
همین کمبودها باعث شد امسال تابستان به فکر برگزاری کلاس بیفتم. خیلی از دخترهای اینجا دوست دارند به کلاسهای مختلف هنری مثل طراحی، عکاسی، خیاطی بروند، اما بهخاطر نبود هنرستان مجبور به دنبالکردن رشتههای نظری میشوند.
هما خودش را دختر موفقی میداند، چون توانسته با حمایت خانواده و استمرار در کار علاقهاش را دنبال کند. او میگوید: یکی از رکنهای موفقیت پیداکردن استعداد و علاقهمندی است. امیدوارم دختران بولوار شاهنامه علاقهشان را پیدا کنند و با تلاش و پشتکار مسیر را برای خودشان هموار کنند.
سوگندسادات میرزابابایی؛ ۱۵ ساله/مدرس
سوگندسادات میرزابابایی با نازنینزهرا درحال بررسی کتابهای ریاضی هستند و نکات آموزشی مختلف را به هم یادآوری میکنند. او پانزدهساله است و از سال گذشته به کمک مادرش که در محله تدریس رایگان میکند، آمده و کتاب ریاضی پایه چهارم را در مکتب حضرتزینب (س) تدریس میکند. همانند مادرش عاشق تدریس است و میخواهد در آینده معلم شود.
سوگندسادات درباره تدریس در مکتب حضرت زینب (س) میگوید: زمانیکه تعداد دانشآموزان ثبتنامی برای کلاسهای تقویتی زیاد شد، به مادرم پیشنهاد کردم پنجشنبهها که به مدرسه نمیروم، برای من کلاس بگذارد. خوشبختانه استقبال خوب بود و بچهها هم از کلاس راضی هستند. زودتر از آنچه فکر میکردم تدریس و معلمی را تجربه کردم و خوشحالم که توانستم بهعنوان یک نوجوان در محله مؤثر باشم و به خانوادههای اینجا هرچند کوچک کمک کنم.
ما از بزرگترها یاد گرفتیم که برای هر مشکلی راهحلی وجود دارد
سوگندسادات هم محلهشان را دوست دارد، بهویژه همبستگی و همت بین مردم را که گره از هر کاری باز میکنند. او میگوید: ما از بزرگترها یاد گرفتیم که برای هر مشکلی راهحلی وجود دارد و اگر دستبهدست هم دهیم، محلهای باصفا و صمیمی خواهیم داشت. اگر هرکدام از ما نقش اجتماعی و فرهنگی مؤثری داشته باشیم، همهچیز حال و هوای بهتری پیدا میکند.
دختران اینجا باید بیش از گذشته خودشان را باور کنند و برای رسیدن به خواسته و آرزوهایشان قدم بردارند. مهمترین کار برای رسیدن به موفقیت برنامهریزی و پشتکار است.
مهدیه صبحی؛۱۷ ساله/شاعر و نویسنده
سهنفر دیگر این جمع دخترانه، رفاقت دیرینهتری با هم دارند، آن هم به ایندلیل که خانواده هرسه آنها از ساکنان قدیمی و بومی محله فردوسی هستند و دوستی خانوادهها سبب آشنایی بیشترشان است. مهدیه صبحی هفدهساله، رقیه آسایش هفدهساله و مبینا پاکفطرت بیستساله هستند.
آنها دو سال پیش با تعدادی دیگر از دختران محله و با حمایت بسیج محلات و حوزه ۶ حضرت معصومه (س)، «پاتوق دختران مروارید، هیئت لالههایزینبی (س)» را راه انداختهاند و توانستهاند هشتادنفر از دختران بولوار شاهنامه را عضو این پاتوق فرهنگیاجتماعی کنند. البته هرکدام از آنها برنامهها و فعالیتهای ویژه خودشان را هم دنبال میکنند.
این پاتوق محلی برای برگزاری فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی در مناسبتهای مختلف است و فقط دختران در آن فعالیت میکنند.
مهدیه صبحی شاعر و نویسنده است و توانسته است مقامهای استانی و منطقهای بسیاری هم به دست بیاورد و از دختران موفق محله است. او درباره سابقه این استعدادش میگوید: از همان اول دبستان، متنهای مختلف ادبی مینوشتم و انشایم خوب بود. سال هشتم بود که توانستم با انشای نماز، رتبه اول منطقه را به دست بیاورم. سال بعد هم رتبه اول استانی را در پرسش مهر به دست آوردم. از همان سال نهم تا امسال که یازدهم هستم، در بخش شعر مسابقه امید فردا در استان اول شدهام.
قبل از هر چیز باید باتوجهبه شرایط، موفقیت را برای خودمان تعریف کنیم
مهدیه شعر نو میسراید؛ بااینحال اشعار شاعران قدیمی همچون حافظ، سعدی و فردوسی را خوانده و بعد سراغ شعر نو و نیمایی آمده است. او میگوید: بیشتر شعرهایم مضمون انقلابی دارد یا برای ائمه (ع) شعر میگویم.
با مهدیه کمی درباره تفاوت سبک زندگی بین نسلهای مختلف بهویژه در محله گپ میزنیم. او درباره تفاوت سبک زندگی نسل خودشان با نسل قبلی میگوید: بولوار شاهنامه و محله فردوسی در این سالها تغییرات زیاد و چشمگیری داشته است. جمعیت آن هم هرروز بیشتر و فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی هم بیشتر میشود.
مادران ما در گذشته هر استعداد و هنری هم داشتند، در همان خانه و درنهایت محله میماند، اما ما باتوجهبه گستردگی برنامهها فرصت بیشتری برای دیدهشدن داریم. بهویژه که فضای مجازی هم اضافه شده است و ما میتوانیم همه کارهایمان را در فضاهای مختلف به علاقهمندان نشان دهیم و خودمان را معرفی کنیم. اما همچنان کمبودهای زیادی در محله داریم که مهمترین آنها کتابخانه و سالن مطالعه است.
خیلی از ما دختران برای کنکور و دانشگاه درس میخوانیم، اما اینجا فضای مناسبی برای مطالعه نیست و باید حداقل زمان زیادی در مسیر رفت و برگشت باشیم تا بتوانیم به کتابخانه یا سالن مطالعه خوبی برسیم.
مهدیه هنوز خودش را دختر کاملا موفقی نمیداند، اما معتقد است در مسیر موفقیت قرار دارد و میگوید: قبل از هر چیز باید باتوجهبه شرایط، موفقیت را برای خودمان تعریف کنیم و مؤلفههای آن را بشناسیم که برای هر فرد متفاوت است. بعد از آن و برای اولین گام باید به خودمان اتکا کنیم، به خداوند توکل داشته باشیم و چشمهایمان را روی نداشتهها ببندیم. محدودیت در زندگی کم نیست، اما باید پلی برای رسیدن به موفقیت باشد. در این مسیر باید به خدا ایمان داشت و از ائمه (ع) کمک گرفت.
او در مسیر زندگی الگوهای متفاوتی هم برای خودش انتخاب کرده است و میگوید: به نظرم برای هر دختری، مادرش، مهمترین الگو و بهترین دوست است. البته من بهجز مادر برای بخشهای مختلف زندگی الگوهای دیگری هم دارم؛ مثلا در معارف، احکام اسلامی و ماندن پای ارزشها از شهدا الگو میگیرم.
در تحصیل و مقابله با مشکلات و محدودیتها پدرم را الگو قرار دادهام و در هر شرایطی درس میخوانم. در شعر و ادبیات و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی هم الگوهایی دارم. به نظرم آدمها کامل نیستند و در مسیر زندگی باید از تجربه دیگران استفاده کنند.
رقیه آسایش طلب؛۱۷ ساله/فعال فرهنگی
رقیه آسایشطلبطوسی همسن مهدیه است و در کلاس یازدهم رشته ریاضی و فیزیک درس میخواند. رقیه علاوهبر فعالیت در هیئت خانوادگیشان در پایگاه بسیج عقیله بنیهاشم (س) هم فعالیت دارد.
او میگوید: از کودکی به فعالیتهای فرهنگی علاقه داشتم. سال۸۷ که پدر هیئت را تأسیس کرد، تصمیم گرفتم همراه با خواهرم، گروه سرود نوگلان انصارالمهدی (عج) را تشکیل دهیم و با بچههای دههنودی سرودهای انقلابی و مذهبی کار کنیم. بچههای کوچکی که به هیئت میآیند، بهجای اینکه کنار مادرانشان باشند، پیش ما هستند و علاوهبر سرود با آنها کاردستی هم کار میکنیم. در ایام محرم و صفر و سایر مناسبتهای مذهبی، گروه سرود ما برنامه اجرا میکند.
رقیه از اینکه در پاتوق دختران مروارید حضور دارد، خوشحال است و از اینکه میتواند با برگزاری کلاسهای مختلف به دختران بولوار شاهنامه کمک کند، لذت میبرد. او میگوید: برای اینکه یک محله موفق باشد، باید زنان و دختران فعال داشته باشد. همه هدف ما از تشکیل این پاتوق دخترانه، یادگیری و کمک به یکدیگر است.
توس، دختران بااستعدادی دارد که با وجود کمبود امکانات به آینده امیدوار هستند
امیدواریم در این مسیر، مسئولان شهری و محله هم بیشتر کمکحالمان باشند. تغییر در محله با همکاری تکتک ما اتفاق میافتد. دختران اینجا به کتابخانه، سالن مطالعه، فرهنگسرا و پژوهشسرا نیاز دارند. اینجا دختران پویا و بااستعداد زیادی دارد که بهخاطر کمبود امکانات هنوز نتوانستهاند در مسیر موردعلاقهشان قرار بگیرند، اما هنوز به آینده امیدوارند.
مبینا پاک فطرت؛۲۰ ساله/فعال رسانهای
مبینا پاکفطرت از همه بزرگتر است و انرژی خوبی هم دارد. او فعالیتهایش در حوزه رسانه را از کلاس هشتم شروع کرده و حالا خودش یک پا خبرنگار است. همراه دوستانش، مهدیه و رقیه، محتوای مختلفی را برای فضای مجازی و پایگاه بسیج محله تهیه میکنند. مطالبات مردمی را رسانهای و اخبار محله را در قالب فضای مجازی منتشر میکنند.
او سال هشتم در کلاسهای فضای مجازی و تولید محتوای رسانه، سپاه پاسداران امامرضا (ع) شرکت کرده و خودش الان در پاتوق دختران مروارید مدرس سواد رسانه است.
مبینا میگوید: همیشه زودتر از بقیه خودمان را به مناسبتهای مختلف میرسانیم و برای تولید محتوا آنجا حضور داریم. البته که برنامههای آرامگاه فردوسی و محله همیشه از اولویتهای کاری ماست. برای خبرها پوستر، کلیپ تهیه کرده و با مردم مصاحبه میکنیم.
مبینا معتقد است برای رسیدن به موفقیت باید هدف داشت و پلهپله مسیر را طی کرد. او میگوید: کار عجولانه و بدون برنامه جواب نمیدهد؛ البته در این مسیر پستیوبلندی هم وجود دارد که نباید از آن ترسید و از رسیدن به اهداف دست برداشت.
پدر و مادر مبینا مهمترین الگوهای او برای رسیدن به موفقیت هستند. او میگوید: به نظرم پدر و مادر نزدیکترین فرد به فرزندشان هستند و میتوانند بهراحتی تجربه خود را دراختیار ما بگذارند. ازطرفی با توکل به خدا و اهلبیت (ع) میتوان از پس هر مسیر دشوار و سختی برآمد. البته که در مسیر رسانه و خبرنگاری، الگوی من افرادی همچون شهیدآوینی هستند که کتاب و مستندات زیادی دارند.
بزرگ ترها و مسئولان برای تغییرات محله و برنامهها از نوجوانان هم فکری و کمک بخواهند
مبینا محله فردوسی را آرام و دوستداشتنی توصیف میکند و میگوید: اگر به جوانهای اینجا میدان بیشتری داده شود، قطعا تغییرات این محله نسبتبه سالهای گذشته، بیشتر از این خواهد بود. دختران و پسران جوان اینجا کلاسهای هنری میخواهند. مادران ما فرصت و شرایط فعالیتهای امروز ما را نداشتند، ولی تلاش کردند که این فرصتها برای ما مهیا شد.
مادرم همیشه میگوید بازسازی جلوخان فضای اینجا را دلنشین کرده است. امکانات بهتری به محله اضافه شده است و فعالیت دخترها نسبتبه گذشته بیشتر شده است. آسفالتشدن محله و اضافهشدن ایستگاه اتوبوس هم بعداز شهریشدن اینجا از امکاناتی است که در ۱۰ سال اخیر به محدوده اضافه شده و کمی شرایط را بهتر کرده است، اما هنوز جای کار دارد.
مبینا مهمترین خواسته دختران جوان و پویای محله فردوسی را در این جمله خلاصه میکند که بزرگترها و مسئولان برای تغییرات محله و برنامهها از آنها همفکری و کمک بخواهند.
* این گزارش پنجشنبه ۲۰ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۴۸ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.