توس کهن علاوهبر آرامگاه فردوسی از دیرباز به گودهای کشتی باچوخه و جولان پهلوانان معروف بوده است. همین گودهای پهلوانی، زمین رزمآوری نامدارانی از اهالی کشتی باچوخه شده است. این بخشی از هویت کودکان و نوجوانان نسلهای دور است که جوانیشان را کنار گودها و با اشعار فردوسی گذراندهاند. حالا جوانهای آن دوران، پیشکسوتان کشتی باچوخه در محله فردوسی شناخته میشوند.
این پیشکسوتها میگویند که شاهنامهخوانی و کشتی پهلوانی در این محدوده همیشه جزو جداییناپذیر مسابقات، مهمانیها، عروسیها و دورهمیها بوده است. ادبیات حماسی و فرهنگ پهلوانی برآمده از شاهنامه در محدوده توس به یکدیگر کلاف شدهاند و شاهنامه و فردوسی با گذشت بیشاز هفتقرن هنوز هم مایه ترویج فرهنگ پهلوانی هستند.
شلوارک کشتی پهلوانی به پا دارد و از روی کاغذی در دست، اشعار فردوسی را میخواند و زمزمه میکند. بهروز پرهیزگار، پیشکسوت کشتی باچوخه و عضو اسبق تیم ملی جودو جمهوری اسلامی ایران، ۵۵سال دارد و از بومیان محله فردوسی است.
کارنامه ورزشی و پهلوانی او پر از افتخار است، ولی خودش به حال پهلوانان و اساطیر شاهنامه غبطه میخورد. آقابهروز میگوید: در شاهنامه فردوسی پهلوانان برای ایران و پاسداری از کشور میجنگند و بر شر و بدی فائق میآیند. اشعار فردوسی سراسر راستی، گذشت و مبارزه پهلوانان نامداری چون رستم، کاوه آهنگر، فریدون و... است. به همیندلیل بعضی از اشعار فردوسی، سرلوحه زندگی پهلوانان و ورزشکاران اینجا شده است؛ مثلا آنجا که میگوید: ز نیرو بود مرد را راستی/ ز سستی کژی آید و کاستی.
کشتی باچوخه در این محدوده قدمت زیادی دارد. پدربزرگهای پیشکسوتان امروز، میداندار کشتیهای دیروز بودهاند؛ خاطراتی که از آن روزگار برجامانده بسیار شنیدنی هستند. بهروز از ۱۳فروردین مصادف با روز طبیعت میگوید که در آن روز، گود کشتی نزدیک جلوخان پر از ورزشکار و پهلوان بوده است.
پهلوانان زیادی از سرتاسر خراسان بزرگ به اینجا میآمدند و سربهسر هم مینهادند و بازوهایشان در هم کلاف میشد. او از آن روزها روایت میکند و میگوید: کودکان اینجا دور همین زمینهای کشتی جلو آرامگاه، در پیشگاه فردوسی بزرگ مینشستند و کشتیها را تماشا میکردند. آنقدر این ورزش رونق داشت که همان کودکان تماشاچی، چندسال بعد بهعنوان کشتیگیر وارد میدان میشدند. زمان معرفی پهلوانان همیشه چند بیت از شاهنامه خوانده میشد، بهویژه از هفتخان رستم.
بهروز پرهیزگار همچنین یادی از مراسم عروسی میکند که حین برگزاریشان همیشه کشتی و شاهنامهخوانی برپا بوده است. او میگوید: در عروسیها خانواده داماد مسابقات کشتی برگزار میکردند و به نفرات اول وزنهای مختلف گوسفند هدیه میدادند. حین برگزاری هم، داستانهای حماسی شاهنامه فردوسی مثل رستم و سهراب خوانده میشد که به این کشتیها رنگ و بوی دیگری میداد؛ مثلا آنجاکه فردوسی در نبرد رستم و سهراب میگوید: به کشتیگرفتن نهادند سر/ گرفتند هر دو دوال کمر/... دوال همان شالی است که کشتیگیران به کمر میبندند و تأثیر زیادی روی مبارزه کشتیگیران و پهلوانان اینجا دارد.
مجید پرهیزگار، برادر کوچکتر آقابهروز، هم به جمع ورزشکاران اضافه میشود و از رسمورسوم پهلوانی برایمان روایت میکند و میگوید: داستانهای حماسی شاهنامه نسلبهنسل نقل شده است که در آنها به رسمورسوم مردانگی اشاره میشود. مثلا این ابیات که حکیم میگوید: شما مهربانی به افزون کنید/ ز دل کینه و آز بیرون کنید/ هرآنکس که پرهیز کرد از دو کار/ نبیند دو چشمش بد روزگار... .
مجید اما بر این باور است که این روزها رسوم پهلوانی کمرنگتر از سابق شده است.
او میگوید: پهلوانان در گذشته، دنبال کار خیر بودند و دست آدم ضعیف را میگرفتند. بین آنها اگر اختلافی بود، بقیه میانجیگری کرده و اصول مردانگی و جوانمردی را در میدان مسابقه رعایت میکردند. حالا جوانترها بهدنبال کسب مقام هستند و از اشعار و داستانهای شاهنامه کمتر استفاده میکنند. کمکم رقابت دارد جای پهلوانی را میگیرد.
«کشتی باچوخه هویت و شناسنامه اینجاست.» این کلام حسن قادرآبادی، دیگر پهلوان این خطه است. این کشتیگیر پنجاهودوساله معتقد است که پهلوانان و نامداران بسیاری از گذشته تا امروز همجوار آرامگاه فردوسی پا به میدان مبارزات گذاشتهاند و بهخاطر وجود آرامگاه اینجا پهلوانپرور است.
او میگوید: کشتی باچوخه هویت و شناسنامه اینجاست و تداوم آن، حیثیت و آبروی محله است. امیدوارم مسئولان ورزشی شهر و استان برای حفظ این میراث و هویت چندصدساله آن بیشاز این به این ورزش و مسابقات آن اهتمام ورزند.
اگر حمایتهای مادی و معنوی ساکنان اینجا نبود، امروز گود کشتی باچوخه وجود نداشت. برای اینکه کودکان و نوجوانان اینجا بیشتر با پهلوانی آشنا شوند، باید دوباره رسم شاهنامهخوانی در اینجا رونق بگیرد. با اینکه کشتی در خون و رگ بچههای ما جاری است و مردم اینجا با همین کشتی بزرگ شدهاند، خواندن شاهنامه و روایت داستانهای حماسی اثر خوبی دارد.
در توس پهلوانی بوده با نام محمد چراغ که به محمد سردار معروف بوده است. مرحوم محمد حدود ۱۵۰سال پیش، میداندار جشنواره توس در آرامگاه فردوسی و بهویژه روزهای ۱۳فروردین بوده است. بزرگانی همچون او خطوط میدان را میکشیدند و به کشتیگیران رخصت حضور در میدان مبارزه میدادند.
مهدی چراغ نوه مرحوم محمد، پنجاهوسهساله است و خودش از پیشکسوتان کشتی در محدوده آرامگاه فردوسی محسوب میشود. او از حال و هوای مسابقاتی میگوید که سالهای خیلی قبل یعنی زمان جوانی پدر و پدربزرگش در اینجا رواج داشته است.
شاهنامه و رسمورسوم پهلوانی در رشد و پرورش ورزشکاران و پهلوانان در خطه توس اثرگذار بوده است
میگوید: کشتی پهلوانی و کشتی باچوخه قدمت زیادی دارد و سرمنشأ آن بهدرستی مشخص نیست. اما آنچه ما از پدر و پدربزرگهایمان به یاد داریم، میگوید که بیشاز دویستسال در این خطه کشتی پهلوانی انجام شده است. از مهمترین روزهای برگزاری مسابقات، ۱۳فروردین و جشنهای توس بوده است که از سال ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ در اردیبهشت بهمناسبت روز بزرگداشت فردوسی در جلوخان برگزار میشد. پدربزرگم، محمد چراغ، حاج غلامرضا قشنگ، حاج قنبر غلامی، حیدر چراغ، پدرم و دیگر پهلوانان در این مسابقات حضور داشتند.
مهدیآقا بزرگشده این فرهنگ است؛ فرهنگی که تنها اشعار فردوسی را نمیخواند، بلکه آن را زندگی میکند. او دراینباره میگوید: یادم است پدرم همیشه میگفت کشتی پهلوانی از مولا علی(ع) به یادگار مانده است. در جشنواره توس، پهلوانان سنگینوزنی همچون پهلوان جعفری از درگز، پهلوان مرحوم عزیز نظری از روستاهای نزدیک گوارشک و مرحوم حسنخان حسنپور از چناران اول شدند. بزرگان دیگری نیز همچون عباس گلمکانی و قاسم خانی از چناران اینجا کشتی گرفتهاند.
به یاد دارم که بزرگان ما با اینکه سواد چندانی نداشتند، تعدادی از داستانها و اشعار شاهنامه را برایمان از حفظ میخواندند. پدربزرگم این بیت شاهنامه را زیاد برایم میخواند که نشان از نگهداشت فرهنگ پهلوانی بود: تن و جان فدای سپهبد کنم/ طلسم دل جادوان بشکنم/ هرآنکس که زنده است ز ایرانیان/ بیارم ببندم کمر بر میان. او همیشه میگفت که پهلوان باید دستگیر و صلحجو باشد. قهرمانی روی سکو مهم نیست؛ پهلوانماندن است که اهمیت دارد.
علیاکبر قاسمی معروف به «پهلوانرستم» مرشد بینالمللی و مدیر موزه «شه لافتی» در بولوار شاهنامه، باور دارد شاهنامه پایه و اساس رسمورسوم پهلوانی است. او دراینباره میگوید: ابیات ابتدایی شاهنامه با خرد شروع میشود. فردوسی در ادامه، پهلوانان و ورزشکاران را به راه راست هدایت میکند. اگر آنها راه راست را برگزینند و در مسیر آن گام بردارند، میدان برایشان مهیاست تا راه عیاری، پهلوانی و جوانمردی را در پیش گیرند. وقتی داستان هفتخان رستم و نبردهای او مثلا داستان رستم و سهراب را میخوانم، علاوهبر یادگیری رسم پهلوانی، غمگین میشوم.
شاهنامه از نظر قاسمی شورانگیز و مملو از مردانگی است. او ابتدا بیت جالبی با این موضوع میخواند: هرآنکس که شهنامهخوانی کند/ اگر زن بود پهلوانی کند. در ادامه میگوید: قطعا شاهنامه و رسمورسوم پهلوانی در رشد و پرورش ورزشکاران و پهلوانان در خطه توس اثرگذار بوده است. حکیم ابوالقاسم فردوسی اشعار زیادی از جوانمردی، عیاری، گذشت و ایثار دارد؛ مثلاً: بدانید کز کردگار جهان/ چنین رفت کار آشکار و نهان/ که ما را فزونی خرد داد و شرم/ جوانمردی و داد و آواز نرم.
این مرشد پیشکسوت در میدان مبارزه، بسته به فضا و تماشاچیان، همچنین مبارزهای که در میدان برپاست، اشعار را انتخاب میکند و آن را میخواند. او درباره انتخاب اشعار میگوید: گاهی میدان، اشعار حافظ، سعدی یا فردوسی را میطلبد و گاهی هم باید اشعاری در وصف ائمه اطهار(ع) خوانده شود.
محمود شریف، نایبرئیس کشتی باچوخه خراسان رضوی و رئیس کمیته مجریان و گزارشگران کشور در کشتی باچوخه، در همان ابتدای گفتوگو برایمان ابیات ابتدایی شاهنامه فردوسی را میخواند. او از کودکی به این رشته ورزشی علاقه داشته و تا جوانی در گودهای مختلف خراسان مبارزه کرده است. اما علاقهاش به اشعار و داستانهای شاهنامه باعث شده است سراغ مجریگری در گودهای کشتی پهلوانی برود و گاهگاهی اشعار شاهنامه را با صدای بلند نقالی کند؛ اشعار و داستانهایی که به نظر او سینهبهسینه و زبانبهزبان بین پهلوانان و ورزشکاران بولوار شاهنامه و توس گشته است و آنها ازطریق همین اشعار با رسمورسوم پهلوانی بیشتر آشنا شدهاند.
او میگوید: کشتی باچوخه میراث آباواجدادی ما خراسانیهاست و اشعار و داستانهای حماسی شاهنامه، مردان این خطه را پهلوانپرور و ورزشکارکرده است. محمود شریف معتقد است که داستانها و قصههای شاهنامه از زبان مادران و پدران برای بچههای این مرزوبوم نقل شده است. کودکان و نوجوانان قدیم و جدید، پهلوانانی همچون رستم، سهراب، اسفندیار، کاوه آهنگر، فریدون را میشناسند.
او میگوید: شاهنامه فقط کتاب پند و اندرز و زندگی پادشاهان نیست؛ در این کتاب زندگینامه پهلوانان و قهرمانان و مبارزاتشان نیز نقل شده است. به همین دلیل کشتی باچوخه در خراسان بزرگ و آرامگاه فردوسی از جایگاه خاصی برخوردار است و اینجا را به یکی از قطبهای پهلوانی کشتی باچوخه تبدیل کرده است.
دانشجوی دکتری ادبیات حماسی دانشگاه فردوسی معتقد است که فردوسی در اثر ارزشمند خود شاهنامه، نگاه عمیقی به انسان دارد و او را تکبعدی نمیداند. فردوسی بهتنهایی زور و بازو را برای پهلوان کافی نمیداند و معتقد است که پهلوان علاوهبر توانایی در نبرد و جنگیدن و مهارتهای رزمی، باید اخلاقمدار نیز باشد.
شاهنامه فقط کتاب پند و اندرز و زندگی پادشاهان نیست؛زندگینامه پهلوانان و قهرمانان و مبارزاتشان نیز نقل شده است
محمد بیانی میگوید: فردوسی در بعضی داستانهای شاهنامه، وقتی پهلوانی ویژگیهای اخلاقی را زیر پا میگذارد، او را مورد نکوهش قرار میدهد. مثلا در داستان رستم و سهراب وقتی پسر به دست پدرکشته میشود، باوجود علاقه زیادی که فردوسی به رستم دارد، او را به باد انتقاد میگیرد و رستم را با حیوانات مقایسه میکند و معتقد است که حیوانات فرزند خود را میشناسند، چطور امکان دارد که رستم این توانایی را نداشته باشد و میگوید: به گیتی که کشته است فرزند را؟/ دلیر و جوان و خردمند را/ نکوهش فراوان کند زال زر/ همان نیز رودابه پرهنر/ چه گویم چو آگه شود مادرش؟ /چه گونه فرستم کسی را برش؟/ برین تخمه سام نفرین کنند/ همه نام من نیز بیدین کنند.
این تحصیلکرده حوزه ادبیات حماسی توضیح میدهد: در شاهنامه، پهلوانها نقش اصلی داستانهای حماسی را ایفا میکنند و دارای ابعاد مختلفی هستند. بعدهای عاطفی، میهندوستی و خردگرایی از ویژگیهای مهم آنهاست. از ویژگیهایی که شاهنامه را متمایز کرده همین چندبعدی بودن پهلوانان است و این به مهارت فردوسی در داستانپردازی و نحوه تفکر و حکمت فردوسی به انسان برمیگردد.
پهلوانان شاهنامه وطندوست هستند، چه ایرانی باشند، چه تورانی یا ملیت دیگری داشته باشند. به طور مثال پیران ویسه با اینکه زوربازو ندارد و بهنوعی پهلوان نیست؛ اما علاقه او به کشورش توران و اینکه فردی صلحجو و خردمند است باعث شده به دنبال راهی برای صلح باشد و به همین دلیل در شاهنامه ستایش میشود.
بیانی ادامه میدهد: یکی دیگر از ویژگیهای پهلوانان شاهنامه خردمندی است. از نظر فردوسی پهلوان باید بتواند زوربازو را با خرد ترکیب کند و بهترین تصمیم را در زمان نبرد و جنگ بگیرد. پهلوان علاوه بر زور باید آدابدان هم باشد. در داستانهای شاهنامه شاهان فرزندان خود را به پهلوانان میسپارند. مثلا کاووس پسرش سیاووش را به دست رستم میسپارد تا علاوه بر زور پهلوانی آدابورسوم و اخلاق را نیز از او بیاموزد.
محمد بیانی درباره تأثیر اشعار و داستانهای حماسی شاهنامه بر روی پهلوانپروری در خطه توس میگوید: فرهنگ غالب در یک منطقه بر روی خلقوخوی، علاقه و گرایش مردم آنجا تأثیر میگذارد. خطه توس تنها پهلوانپرور نیست؛ بلکه شاعران حماسهسرای خوب نیز از همین توس هستند. بعد از حمله عربها و فتح ایران داستانهای پهلوانی و اساطیری بین ایرانیان رواج داشته و نسل به نسل منتقل شده است. فردوسی و اسدی توسی شاعران بزرگ حماسی از همین خطه توس هستند و جایی که داستانهای اساطیری و پهلوانی زیاد باشد، پهلوانان زیادی را به خود میبیند.
* این گزارش پنجشنبه ۶ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۴۶ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.