کد خبر: ۸۷۷۰
۱۵ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۷

وقف زمین ۳ هزار متری «بابا جان» برای مدرسه‌

با طرح این پرسش که «می‌شود قدری از زمین باباجان را وقف مدرسه کنید»، ازسوی یکی از نوادگان مرحوم علی‌اکبر صدیق، هشت فرزند مرحوم تصمیم گرفتند قدمی بزرگ بردارند.

همه‌چیز از یک پرسش کودکانه آغاز شد؛ پرسشی که جواب آن، آینده بسیاری از جوانان توس را تحت تأثیر خود قرار داد. با طرح این پرسش که «می‌شود قدری از زمین باباجان را وقف مدرسه کنید»، ازسوی یکی از نوادگان مرحوم علی‌اکبر صدیق، هشت فرزند مرحوم تصمیم گرفتند قدمی بزرگ بردارند و ۳ هزار متر از زمین پدری خود را در حاشیه بولوارشاهنامه وقف مدرسه کنند.  

 

نیاز محدوده منفصل توس به مدرسه

وجود چندین دبستان کانکسی، کمبود دبیرستان و نبود هنرستان، به‌خوبی حکایتگر نیاز محدوده منفصل توس به مدرسه است، اما در طول سال‌های متمادی تنها پاسخ مسئولان آموزش‌وپرورش به این نیاز، جذب خیر است؛ پاسخی که در جلسه اولیاومربیان مدرسه «صفارالنجیب» محله حاجی‌آباد هم در مقابل گلایه اولیای دانش‌آموزان به وجود کلاس‌های کانکسی و سرمای زمستان، مطرح شد.

مسئولان مدرسه در آن جلسه از اولیا خواستند که اگر کسی می‌تواند، زمینی اهدا کند تا خیران برای ساخت مدرسه اقدام کنند. این پاسخ، سوالی در ذهن یکی از نوادگان مرحوم علی‌اکبر صدیق ایجاد کرد که در همان مدرسه مشغول تحصیل بود و هر روز سختی تحصیل دوستانش را می‌دید.

وی بعد از جلسه، از غلام‌رضا صدیق، پدر خود پرسید: «می‌شود شما بخشی از زمین باباجان را برای ساخت مدرسه اهدا کنید تا دوستانم دیگر این‌قدر سختی نکشند؟ باباجان و مادرجان هم حتما با این کار خشنود می‌شوند.»

بیان این پرسش از زبان کودکی نُه‌ساله ذهن پدر را به خود مشغول کرد، اما ازآنجاکه زمین پدری هفت وارث دیگر هم داشت، وی به‌تن‌هایی نمی‌توانست تصمیم بگیرد. خواهر و برادران را خبر کرد و موضوع را با آن‌ها درمیان گذاشت. خوشبختانه فرزندان مرحوم علی‌اکبر صدیق که عادت بخشندگی را از پدر به ارث برده بودند، با این پیشنهاد موافقت کردند.

 

کار خوب باید به بهترین نحو انجام شود 

بعد از اعلام نظر مثبت خانواده صدیق، جلسه‌ای با حضور مسئولان آموزش‌وپرورش تشکیل می‌شود. طبق صحبت‌های ابتدایی اعضای خانواده قرار بود هزار متر از بخش انتهایی زمین وقف مدرسه شود، اما در آن جلسه برادر بزرگ خانواده می‌گوید پدرمان همیشه می‌گفت اگر می‌خواهید کار خوب انجام دهید، بهترینش را انجام دهید.

برهمین اساس، وی پیشنهاد می‌دهد ۳ هزار متر در حاشیه بولوارشاهنامه برای مدرسه وقف شود. سایر خواهران و برادران با بزرگواری، از تصمیم برادر حمایت کرده و درنهایت ۳ هزار متر زمین را به ارزش یک میلیارد تومان وقف مدرسه می‌کنند.

مسئولان آموزش‌وپرورش ضمن استقبال از این تصمیم خداپسندانه اعلام می‌کنند به‌دلیل نیاز محدوده منفصل توس به هنرستان، در این زمین با حمایت خیران، هنرستانی خواهند ساخت.   

 

بخشندگی، بهترین ارث است

علی‌رضا، غلام‌رضا، محسن، حسن و حسین پنج پسر مرحوم علی‌اکبر صدیق و نصرت، فاطمه و ربابه سه دختری بودند که از بخشی از ارثیه خود گذشته و زمینی به ارزش یک میلیارد تومان را وقف مدرسه کردند؛عملی که به حرف آسان می‌آید، اما باور آن در دنیای امروز که هزاران پرونده در دادگاه‌ها مبنی بر دعوای فرزندان بر سر ارث‌ومیراث باز مانده، سخت است.

با این حال باید باور کرد که این خانواده فرق دارند؛ در طول مصاحبه همواره با پیشوند آقا و خانم یکدیگر را خطاب می‌کردند و خواهران و برادران کوچک‌تر عنان صحبت را به دو برادر بزرگ‌تر سپرده بودند و هرچه آنان می‌گفتند، با سر تأیید می‌کردند.

باور این همه احترام با حرف‌ها و خاطراتی که از روحیات پدر تعریف می‌کنند، آسان می‌شود. آن‌ها معتقدند بهترین چیزی که از پدر و مادرشان به ارث برده‌اند، روحیه بخشندگی آن‌ها بوده است. گپ‌وگفتی کوتاه با این خانواده دوست‌داشتنی انجام دادیم که با شما به اشتراک می‌گذاریم.  

 

وقف زمین ۳ هزار متری «بابا جان» برای مدرسه‌ای در توس

 

- چطور شد که تصمیم گرفتید زمین موروثی‌تان را وقف کنید؟
به‌جز خواهر بزرگمان بقیه در محله حاجی‌آباد سکونت داریم و فرزندانمان هم در تنها مدرسه همین محله تحصیل کرده‌اند. این است که خیلی خوب با مشکلات و کمبود‌های مدرسه آشناییم. وقتی غلام‌رضا گفت که دخترش چه درخواستی داشته، با کمال میل پذیرفتیم که بخشی از زمین را برای مدرسه وقف کنیم. لازم باشد، بیشتر از این هم می‌دهیم.

- کل زمین چند متر است؟
۱۷ هزارمتر که تمامی آن هم سند شش‌دانگ دارد.  

- ارزش ریالی این ۳ هزار متری که وقف کردید، چقدر می‌شود؟
حدودا متری ۳ هزار تومان است که ۳ هزار متر آن، حدود یک میلیارد تومان می‌شود.  

- می‌دانید قرار است چه مدرسه‌ای ساخته شود؟
مسئولان آموزش‌وپرورش اعلام کردند که با جذب خیران، هنرستان می‌سازند؛ چراکه در محدوده منفصل توس هنرستانی وجود ندارد.  

- به نظر شما ساخت هنرستان چقدر می‌تواند در حاجی‌آباد تأثیرگذار باشد؟
نه‌تن‌ها در حاجی‌آباد که بی‌شک در روستاهای همجوار هم تأثیرگذار خواهد بود؛ چراکه بسیاری از جوانان این محله بیکارند و اگر هنرستانی در اینجا ساخته شود، خیلی از جوانان می‌توانند هنری یاد بگیرند.

- وضعیت شغلی جوانان محدوده منفصل توس چگونه است؟
در این محله مانند قدیم هنوز شغل از پدران به پسران ارث می‌رسد. ازآنجایی‌که شغل بیشتر مردان قدیم کشاورزی بوده است، جوانان هم تنها هنری که از پدران خود یاد گرفته‌اند، همین کشاورزی است، اما متأسفانه دیگر آبی برای خوردن نمانده، چه برسد به کشاورزی؛ به همین علت خیلی از جوانان اینجا بیکارند. برخی هم تحصیلات دانشگاهی دارند، ولی شغلی در توس وجود ندارد.  

- پدرتان چه‌کاره بودند؟
کشاورز.

- شغل شما چیست؟
دیگر آبی نمانده بود که ما کشاورزی کنیم؛ به همین علت پدر، ما را به سمت شغل‌های دیگر هدایت کرد. اخوی بزرگ و سوم، معمار و بنا هستند. بقیه هم شغل آزاد داریم.  

- وضعیت مالی‌تان چگونه است؟
خداراشکر دستمان به دهانمان می‌رسد.  

- زمین‌ها به پدرتان ارث رسیده بود؟
خیر؛ در زمان تقسیم‌بندی‌های اراضی، دولت ملک را مصادره کرده بود و پدرم آن را از دولت خرید. یعنی سند شش‌دانگ دارد.  

- شما‌ها در کدام مدرسه تحصیل کردید؟  
همه ما در مدارس حاجی‌آباد و کلاته‌برفی درس خواندیم. ما ۶ کلاس بیشتر نخواندیم و ترک تحصیل کردیم. آخر آن زمان در محله ما دبیرستان نبود و نزدیک‌ترین دبیرستان‌ها در سه‌راه فردوسی و کاظم‌آباد قرار داشتند. شاید اگر مدرسه‌ای در نزدیکی ما بود، ما هم می‌توانستیم ادامه‌تحصیل دهیم. امیدواریم ساخت این مدرسه‌ها بتواند به آینده جوانان توس کمک کند.

ما شش کلاس بیشتر نخواندیم. شاید اگر مدرسه‌ای در نزدیکی ما بود، ما هم می‌توانستیم ادامه‌تحصیل دهیم

 - امروز در محله حاجی‌آباد دبیرستانی وجود دارد؟
دبیرستان دوره اول که همان راهنمایی می‌شود، ساخته شده است، اما دبیرستان دوره دوم خیر.

- جمعیت حاجی‌آباد چند نفر است؟
قدیم ۳۰ خانوار بود، اما الان بالای هزار خانوار است، با این حال مدرسه جدیدی ساخته نشده و هنوز فرزندانمان در همان مدرسه‌های قدیمی تحصیل می‌کنند؛ به همین علت مسئولان مدرسه مجبور به استفاده از کلاس‌های کانکسی شده‌اند.  

- ازآنجایی‌که پیشنهاد اولیه وقف زمین را دخترتان مطرح کرده بود و همچنین با اشاره به وجود کلاس‌های کانکسی، آیا تصمیم به ساخت دبستان ندارید؟
ما تصمیم را به مسئولان آموزش‌وپرورش واگذار کردیم؛ البته فکر می‌کنم ۳ هزار متر آن‌قدر زیاد باشد که بتوان چند مدرسه ساخت.  

- تمایل ندارید ساخت مدرسه را هم به‌عهده بگیرید؟  
مسئولان آموزش‌وپرورش گفتند برای این کار خیّری سراغ دارند، ولی اگر نتوانستند، شیطان دست و پای ما را نبسته، ما خودمان آمادگی داریم که بسازیم.

- بعد از آنکه خبر وقف زمین‌ها در محله پیچید، برخورد اهالی چگونه بود؟
اهالی تشکر کرده و پرچمی هم جلوی در مدرسه نصب کردند. همین که بگویند خدا بانی‌اش را بیامرزد، برای ما کافی است. حتی مسئولان آموزش‌وپرورش درباره اسم مدرسه هم از ما پرسیدند و ما گفتیم برایمان مهم نیست. آن‌ها تعجب کردند و گفتند قبل از شما هم یکی از اهالی توس زمینی اهدا کرده بود، ولی با خیری که می‌خواست مدرسه را بسازد، روی اسم مدرسه به توافق نرسیدند.

 

وقف زمین ۳ هزار متری «بابا جان» برای مدرسه‌ای در توس

 

- هیچ‌کس از خانواده، گلایه‌ای برای وقف ۳ هزار متر زمین نداشت؟
نه، خداراشکر همه با خوشحالی این تصمیم را گرفتند. هیچ گلایه یا حتی خدایی‌ناکرده بحثی پیش نیامد و این هم حاصل تربیت پدر و مادرمان است. خدا رحمتشان کند که این اخلاق بخشندگی را به ما ارث دادند. ما اول گفتیم هزار متر، خواهر و برادران کردندش ۳ هزار متر. ما گفتیم از ته زمین، این‌ها خودشان از سر زمین و جای حاشیه بخشیدند؛ چراکه والدین به ما آموختند همیشه باید بهترین چیزی را که دارید، ببخشید.  

- از پدر و مادرتان بگویید، کی فوت کردند؟
۲۲ بهمن امسال، سالگرد دوم فوت پدرمان است. مادر هم دو ماه قبل از ایشان فوت کردند. پدرمان خیر بود. همه اهالی حاجی‌آباد ایشان را می‌شناسند، حتی امام‌جماعت مسجد محله هر وقت می‌خواهد مثال بزند، می‌گوید از حاج‌آقای صدیق یاد بگیرید که نصف‌شب به در خانه نیازمندان می‌رفت و برایشان برنج و گوشت می‌برد.

ما این‌ها را بعد از مرگشان شنیدیم، حتی یکی از اهالی بعد از مرگ ایشان آمد و از ما تشکر کرد و گفت هزینه عمل چشمش را پدرم داده است. پدرم هرسال شب شهادت امام‌رضا (ع) روضه می‌خواند و اهالی دو روستا را دعوت و شله خیرات می‌کرد.

اول قرار بود هزار متر وقف مدرسه شود، اما پدر همیشه می‌گفت اگر می‌خواهید کار خوب انجام دهید، بهترینش را انجام دهید

خداراشکر هنوز درِ خانه پدر به روی مهمانان باز است و در همین خانه روضه‌اش را می‌خوانیم. مهمان‌های حاجی هم هر وقت از شهرستان یا تهران بیایند، در این خانه می‌مانند.  

- بخشیدن ۳ هزار متر یا یک میلیارد تومان راحت بود؟
بله، خیلی راحت بود، از آب خوردن هم راحت‌تر بود. وقتی از مال دنیا دل بکنید، دیگر یک تومان و یک میلیارد تومان فرقی برایتان ندارد؛ البته ما میلیاردر نیستیم که این‌قدر راحت درباره پول صحبت کنیم، اما خداراشکر بی‌نیاز بار آمده‌ایم.  

- بعد از وقف زمین، کسی خواب پدر و مادر را ندید؟
نصرت، دختر بزرگ خانواده، به خواب دخترش اشاره می‌کند و می‌گوید: همان شبی که زمین را وقف کردیم، دخترم خواب پدر را دید. پدرم همیشه در عروسی‌ها خیلی خوشحال بود. دخترم در خواب دیده بود خانه پدرم عروسی است و او با خوشحالی دست می‌زند.  

* این گزارش پنج شنبه، ۲۶ آذر ۹۴ در شماره ۱۲۷ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44