قناویزچی، مُکاری، شعرباف، لباف، نداف و. این نامهای خانوادگی تنها دارایی امروز ما از شغلهای آغاز قرن حاضر است، شغلهایی که روزگاری چرخ اقتصاد یک خانواده و کشور را میچرخاند و امروز دیگر نه تنها خریداری ندارند که حتی گاه درک درستی درباره معنای آنها نیز نیست.
به جرئت میتوان گفت بیش از ۷۰ درصد مشاغل ابتدای قرن ۱۴ از بین رفته اند و حالا در انتهای قرن قطعا به زور نمیتوان شغلی را سرپا نگاه داشت، اما شاید به جز خطوط برخی کتابها جای دیگری هم برای حفظ کسب وکار پیشینیانمان باشد، جایی که نشان دهد ما چطور ما شدیم.
البته منظور تنها برپایی یک نمایشگاه یا موزه دم دستی مانند آنچه پیشتر در نمایشگاه «مشهد دوست داشتنی» و حتی «فرهنگ سرای بهشت» برگزار شده بود نیست. حتی منظور موزه مشاغل تبریز که تنها موزه شغلهای قدیم ایران بود و بعد از گذشت ۴ سال از افتتاحش، امسال هم زمان با روز جهانی موزه، به طرز تلخ و دردآوری جمع شد هم نیست.
ما برای معرفی هویت خود و محلات شهرمان به یک موزه مشاغل ویژه مشهد نیاز داریم، زیرا به گفته مهدی سیدی، نویسنده و پژوهشگر خراسان بزرگ، مشهد به دلیل ویژگی زیارتی و تجاری اش از مشاغلی برخوردار بوده که نمونه اش در شهرهای دیگر کمتر وجود داشته است. از این جهت میتوان با تکیه بر شغلهای قدیمی مشهد، هویت این شهر و محلاتش را معرفی کرد.
در گزارش پیش رو قصد داریم مشاغل ابتدای قرن حاضر و نسبت آن با محلات مشهد را در گفتگو با مهدی سیدی و مراجعه به کتابهای «نفوس ارض اقدس»، «مشهد در آغاز قرن چهارده خورشیدی» و همچنین «مشاغل قدیم» بررسی کنیم.
سال ۱۲۵۷ خورشیدی و در زمان والیگری رکن الدوله (برادر ناصرالدین شاه)، زین العابدین میرزای قاجار برای اولین بار در تاریخ مشهد، مأمور جمع آوری آمار دقیق و خانه به خانه محلات ششگانه این شهر شد و حاصل کارش را در کتابی با عنوان «نفوس ارض اقدس» به چاپ رساند.
از این پژوهش آماری ارزشمند تنها یک نسخه خطی باقی مانده است که آن هم در کتابخانه آستان قدس قرار دارد. همان نیز در حدود سال ۸۱ به همت معاونت فرهنگی شهرداری مشهد در اختیار مهدیسیدی قرار گرفت.
سیدی علاوه بر تصحیح کتاب «نفوس ارض اقدس» و آوردن عین جدول نامها و شغلهایی که زین العابدین ثبت کرده بود، به بررسی رابطه میان شغلهای ساکنان محلات مختلف مشهد نیز پرداخت. او به صورت کلی شغلهای مردم مشهد را به ۸ طبقه تقسیم کرد و با تکیه بر این اطلاعات آماری به توصیف ویژگیهای مشهد و محلات آن پرداخت.
مصحح این کتاب در گفتگو با خبرنگار ما میگوید: برخی مشاغل در همه جای ایران بوده اند که به واسطه انقلاب صنعتی و پیشرفت فناوری از میان رفته اند مثل مکاری، شعرباف، پالان دوز، ساربان و ...، اما اگر میخواهیم هویت مشهد را بشناسیم، باید بدانیم این شهر چه ویژگیهایی داشته است و بر اساس این ویژگیها چه مشاغلی شکل گرفته اند.
به عبارتی، همین مشاغل بودند که هویت مشهد را میساختند. سیدی ادامه میدهد: در گذشته هر محله برای خودش هویت داشته است. مثل الان نبوده که تقسیم بندی محلات با هم فرق چندانی نداشته باشد (مثلا محله کوثر و هاشمیه که هیچ فرقی با هم ندارند).
اگر بخواهیم هویت محلات مشهد را نشان دهیم، بهترین راه این است که شغلهایی را نشان دهیم که ویژگیهای خاص مشهد را نشان میدهند در حالی که در نمایشگاههایی که تا کنون برگزار شده، برای نشان دادن مشاغل مشهد به این نکته توجه نشده و صرفا یک سری شغل که گاه حتی برخی از آنها ویژه روستا بوده نشان داده شده است. مشهد شهری مذهبی و تجاری بوده. بر همین اساس هم برخی شغلها خاص مشهد بوده است.
مثلا کفن نویس ممکن است جای دیگر هم بوده باشد، اما در مشهد این شغل بسیار رواج داشته است، چون بسیاری از گوشه و کنار ایران مردههای خود را به این شهر میآوردند و معمولا افرادی با خط خوش روی کفنها دعا مینوشتند.
یا ما در مشهد شغلی با عنوان «نایب الزیاره» داشتیم. به دلیل وجود حوزه علمیه، طلبه و مدرس هم در این شهر زیاد بوده است. زیارت نامه خوان و چاووشی خوان هم از دیگر شغلهای خاص مشهد بوده اند. از طرفی، مشهد مرکز تجارت هم بوده است.
کاروان سرا و دالان دار فراوان در این شهر حضور داشتند. از آنجایی که در گذشته مردم از مسافتهای دور به مشهد میآمدند و معمولا به قصد ۱۰ روز اینجا میماندند، شغلهایی هم بودند برای سرگرم کردن زائران. مثلا لوطی و معرکه گیر در مقایسه با شهرهای دیگر بیشتر است.
همچنین مشهد شهری مهم بوده است و بسیاری از مسئولان لشکری و حکومتی نیز در آن سکونت داشتند. این شهر سیاسی ۲روزنامه نویس هم داشته است.
این پژوهشگر سپس با اشاره به شغلهای پرتکرار مشهد میگوید: البته اگر کسی به آمار شغلهای پرتکرار مشهد که در کتاب «نفوس ارض اقدس» آمده است بنگرد، ممکن است به ما ایراد بگیرد و بگوید ۲ شغل پرتکرار مشهد که بقالی و شعربافی بوده، چرا از این مشاغل یاد نکنیم.
باید در جواب گفت نمیتوان گفت این مشاغل خاص مشهدند، زیرا در همه جای ایران این شغلها زیاد بوده اند. البته حفظ تعریف مشاغل کلی هم خالی از ارزش نیست. مثلا یک شغل بوده با عنوان «دروازه بان».
اگر الان بگوییم یکی دروازه بان است، فکر میکنند فوتبالیست است در حالی که مشهد ۶ دروازه داشته و این دروازه بانها مانند مأموران گمرک کشور در دروازههای شهر بوده اند. یک سری شغلها سنت و ارزش بوده و حالا دیگر به واسطه نداشتن صرفه اقتصادی از بین رفته اند. البته به زور هم نمیتوان آنها را احیا کرد، اما دست کم برای نشان دادن هویت مشهد ارزش احیا کردن دارند.
سیدی در کتاب «نفوس ارض اقدس» شغلهای هر محله را نیز بررسی کرده و بر این اساس به تعریف ویژگیهای خاص هر محله پرداخته است.
محله سراب: بالاشهر مشهد بوده است و تقریبا همه جمعیتش حکومتی و اعیان نشین بوده اند. عالمان و بزرگان شهر نیز در این محله سکونت داشته اند. وجهه علمی و فرهنگی این محله به ویژه در سناباد بارز بوده است. به هیچ وجه مشاغلی، چون دعواخر، مارگیر و ... در این محله سکونت نداشته اند.
محله سرشور: میتوان گفت شهرنشینترین بخش مشهد بوده و بیشتر مشاغل افراد ساکن در آن به امور شهری مربوط بوده است. به عبارتی، بعد از سراب اعیان نشینترین محله مشهد بوده و از آنجا که میان سراب و عیدگاه است، هویتش هم دقیقا میان این ۲ محله اعیان نشین و تجاری بوده است. تاجران، نوکران دولت، صرافان، زرگران، بزازها و شعربافها بیشتر در این محله ساکن بوده اند.
محله عیدگاه: محل زندگی یهودیها و جدیدها (کسانی که به تازگی به اسلام گرویده بودند)، آوارههای سیاسی افغانستانی، دلال ها، سوداگران، لوطیها و درویشها بوده است و از آنجایی که بخشی از یهودیهای تاجر در آن سکونت داشتند تاجر زیاد داشته است.
به نوعی نبض اقتصاد پنهان و سوداگرانه شهر در این محله میتپیده است. قرار داشتن این محله بر سر راه زوار نیشابور و تهران آن را زائرپذیر نیز کرده بود. کفن نویس، چاووش خوان، لوطی، مارگیر، کبوترباز و دعواخر در این محله فراوان بوده است.
محله پایین خیابان: پرجمعیتترین و فقیرترین محله مشهد بوده است که بیشتر مردم خرده پا و غرشمارهای شهر در آن زندگی میکرده اند (غرشمال، غرشمار، غیرشمار یا غریب زاده افرادی بودند که معمولا در آمار به شمار نمیآمدند. آنها بیشتر در کوچه «سیاه آب» محله پایین خیابان ساکن بودند و شغلشان بیشتر خراطی و مطربی بوده است.).
البته به دلیل وجود اراضی موقوفه آستان قدس، تعداد زارعان نیز در این محله درخور توجه است. بیشترین کارخانه شعربافی، کاروان سرا و تیمچه در این محله بوده است. باج گیر، بنا، بقال، پالان دوز، تون تاب، حلاج و حمال خرکار، خرده فروش ساربان و ... در این محله فراوان بوده است.
محله نوغان: قدیمیترین محله مشهد است که هویتی شهری روستایی داشته و محل زندگی عمده اصناف و پیشه وران بوده است. از آنجایی که اطراف این محله روستاهای فراوانی وجود داشته، بیشتر اهالی آن شغلهای مرتبط با کشاورزی و دامداری داشته اند. زارع، دشتبان، چوبدار و چوپان در این محله فراوان بوده است.
محله بالاخیابان: وسعت زیاد و جمعیت کم از جمله ویژگیهای این محله پر باغ و قنات مشهد بوده است. از یک سو تعداد اعیان و افراد حکومتی در آن زیاد است و از سوی دیگر، مشاغل روستایی که کارهای مربوط به باغها را میکردند یا هیزم کش ها، علافها و زغال فروشها که معمولا از سمت هزار مسجد میآمدند و در بالا خیابان سکونت داشتند.
مرحوم غلامحسین بقیعی، نویسند کتاب «مشاغل قدیم» که ۲۲۰ پیشه را معرفی کرده است، در مقدمه کتابش میگوید: ممکن است در ذهن مطالعه کنندگان این پرسش پیش بیاید که اگر مشاغل دیگر وجود ندارند بررسی آنها بی ثمر است یا، چون تاریخ ۱۰۰ سال اخیر را در مدارس خوانده ایم دیگر لزومی ندارد وقتمان را صرف بررسی تک تک حرفههای از میان رفته کنیم.
او، خود، جواب این سؤالها را چنین داده است: اولین فایده مشاغل قدیم این است که پی میبریم والدین و بستگان سال خورده ما چطور زندگی میکرده اند، طرز تفکر و تعلیم و تربیتشان در چه حدودی بوده است، با چه مشکلاتی دست به گریبان بوده و چگونه آنها را حل و فصل میکرده اند.
بقیعی پادشاهی را هم یک شغل میداند و معتقد است کتابهای تاریخ تنها به بررسی همین یک شغل پرداخته و از عاقبت سایر شغلها بی خبر بوده اند، در حالی که زیربنای اجتماعی را همین پیشه وران و تولیدکنندگان تشکیل میداده اند.
آب گیر: مسئول آب سرد و گرم حمام ها.
باروت کوب: کسی که گوگرد، زغال و شوره را با هم ترکیب و میسابد.
بوریاباف: کسی که با استفاده از نی، فرش کم بهای بوریا را درست میکند.
تخت کش: کسی که زیره یا تخت گیوه درست میکند.
تون تاب: کسی که کارش روشن نگهداشتن آتش دان حمام است.
جامه دار: کسی که در سربینه حمام از لباس مشتری نگاهداری میکند.
جولاه: کسی که شغلش پارچه بافی است.
چاووش: کسی که پیشاپیش زوار عازم سفر یا از سفر بازگشته شعر مذهبی میخواند.
چاه خو: کسی که کارش تخلیه و لای روبی چاه فاضلاب است.
چیت ساز: کسی که پارچه نخی و ظریف چیت را میبافد.
حافظ: کسی که بر مزار میت تازه گذشته مینشیند و علاوه بر قرآن خواندن، مراقب است جنازه را کفتار نبرد.
داغچی: کسی که با آهن داغ روی چارپایان نشانه میگذارد.
دالاندار: کسی که ورود و خروج افراد در دالان کاروان سرا را زیر نظر میگیرد.
شماع: شمع ساز
دروازه بان: کسی که مسئول باز و بسته کردن دروازه شهر و نظارت بر ورود و خروج هاست.
دشتبان: کسی که از طرف مالکان مأمور محافظت از زمین زراعی و باغتره است.
دعاگو: کسی که از طریق خواندن نماز و روزه برای اموات، امرار معاش میکند.
دنگ کوب: کارگری که با حرکت دادن دستگاه دنگ، پوست شلتوک را میگیرد و به برنج تبدیل میکند.
دواب دار، مکاری و خرکار: کسی که اسب و الاغ کرایه میدهد.
سائل: گدا
شعرباف: هنرمندی که کارش تولید پارچههای خیلی ظریف است.
علاف: فروشنده و جمع کننده علوفه برای حیوانات اهلی و تأمین سوخت.
علاقه بند: کسی که از ابریشم و نخهای نازک قیطان میبافد.
قناویزباف: کسی که نوعی پارچه ابریشمی ساده به رنگ سرخ میبافد.
لباف (لواف): کسی که کارش بافتن گلیم و پلاس است.
لوطی: کسی که با همراهی یک میمون (عنتر) مردم را به خنده میاندازد.
نخودبریز: کسی که کارش برشته کردن نخود است.
در اوایل قرن تنها ۱۷/۹ درصد کل مردم مشهد شاغل بودند که در این میان، مشاغل مرتبط با تجارت و مسافرت بیشترین شغل مردم مشهد بوده است. بعد از آن، مشاغل روستایی بیشترین تعداد را داشته است. به طور کلی، میتوان شغل مردم مشهد قدیم را به ۸ طبقه تقسیم کرد.
* این گزارش یکشنبه ۱۹ مردادماه ۱۳۹۹ در روزنامه شهرآرا هفتهنامه خراسانیات چاپ شده است.