کد خبر: ۸۳۰۱
۳۰ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۰

اشتغال ۴۰ ناشنوا در یک گالری کاغذدیواری

معصومه حقیر، گرداننده گالری کاغذ دیواری است که برای ۴۰ ناشنوا شغل ایجاد کرده، او ایده استفاده از نیروی کار ناشنوا را حضور فرزند ناشنوای یکی از آشنایانش و دقت فراوان او در کار بیان می‌کند.

خادم| این روز‌ها از هر طرف که به نمودار‌ها نگاه کنیم آمار بیکاری جولان می‌دهد. به همین خاطر دغدغه خیلی از جوان‌های اطراف‌مان پیدا کردن شغل دل‌خواه و مناسب است. حالا فکر کنید کسانی که با مشکلی جسمی و محدودیتی هم دست به گریبان اند و از توانایی جسمی کامل برخوردار نیستند چه وضعیتی خواهند داشت.  

سوژه این گزارش یک گالری کاغذ دیواری در بلوار استقلال است که برای افراد ناشنوا شغل ایجاد کرده است. جوانانی که نزدیک به یک سال است  در این واحد صنفی شروع به کار کرده‌اند و کار اصلی‌شان نصب کاغذ دیواری است. وقتی به دیدن‌شان می‌رویم، نه تنها لبخند از لب‌های‌شان دور نمی‌شود، بلکه شوخی را هم نمک و چاشنی کارشان کرده‌اند.

 

نظم در کار، رضایت مشتری

شروع کار ساعت هشت صبح است، زنگ کار که زده می‌شود برای حضور و غیاب پشت در گالری می‌ایستند. این گالری را شاید خیلی‌ها در خیابان استقلال دیده باشند یا حتی به قصد خرید خوش و بشی با بچه‌ها داشته اند. جلوی مغازه ۱۵، ۱۶ نفر ایستاده‌اند.

بچه‌ها با همان زبان ایما و اشاره با هم حرف می‌زنند. بعضی‌های‌شان هم در حال گفت و شنود با مسئول مربوطه برای تحویل گرفتن وسایل کار و نشانی محلی هستند که امروز باید آنجا باشند.

معصومه حقیرکه با همکاری یکی از بستگان گالری را هدایت می‌کند در کار جدی است. بعد از یک سال کار کردن از نزدیک با بچه‌هایی که زبان اشاره، زبان مادری‌شان است، او هم این زبان را یاد گرفته و با آن اخت و مانوس شده و حالا با کوچک‌ترین اشاره منظورشان را می‌گیرد.

می‌گوید: برخلاف اوایل که کار کردن با تعدادی ناشنوا خیلی سخت بود، حالا آن قدر به آن‌ها عادت کرده‌ام که با نام کوچک صدای‌شان می‌زنم. رضا اصلا دوست ندارد درباره وضعیتش حرفی بزند. این را وقت درخواست ما برای یک گفتگو  با تکان دادن دست‌هایش توضیح می‌دهد و می‌خواهد از دستش دلخور نباشیم و ما مطمئنش می‌کنیم که اصلا جای دلگیری وجود ندارد.

 بعضی‌هایشان حس و حال رضا را دارند. یعنی اصلا هم‌کلامی را دوست ندارند و زیر بار مصاحبه نمی‌روند. بر عکس کسانی هم هستند که با اشتیاق جلو می‌آیند، چون نمی‌توانند کامل حرف بزنند کلمه کلمه می‌نویسند و با اشتیاق نگاه‌مان می‌کنند. حقیر می‌گوید: آن‌ها جمله‌بندی را هم کامل نمی‌دانند.

می‌خواهند بدانند زمان چاپ و انتشار صحبت‌هایشان کی است؟ کلی ذوق دارند تا حرف‌های‌شان را در جایی مثل روزنامه بخوانند.

قرارشان با خودشان این بوده است که جلب توجه نکنند، از حس ترحم مردم اصلا دل خوشی ندارند و احساس نمی‌کنند بین آن‌ها و دیگران فرق چندانی باشد، به جز همین سمعکی که همیشه باید به گوشش‌شان باشد چیزی که بقیه اسمش را معلولیت می‌گذارند را از خود دور نگاه می‌دارند. برای آن‌ها این به اصطلاح معلولیت فقط یک تفاوت کوچک است آن قدرکوچک که می‌توانند که می‌توانند پا به پای دیگر افراد جامعه پیش بروند و از بسیاری از آن‌ها جلو بزنند.

 

گالری کاغذ دیواری برای ۴۰ نفر ناشنوا فرصت شغلی ایجاد کرده است

 

به کارمان اعتماد نمی‌کنند

گفت و گوی ما با آن‌ها روی کاغذ است. یکی از آن‌ها می‌گوید: خیلی‌ها به ما اعتماد نمی‌کنند. کارفرما‌ها فکر می‌کنند ما نمی‌توانیم خوب کار انجام دهیم یا اینکه سرعت عمل‌مان خیلی پایین‌تر از بقیه است. در حالی که شاید در بعضی از قسمت‌ها، ما از دیگران هم خیلی قوی‌تر کار کنیم.

دوست دارد این موضوع را به اطرافیانش هم بقبولاند. می‌خواهد در مسیر جدیدی که شروع شده و فرصت کار کردن به آن‌ها داده شده است خوب بدرخشد. جلال کوهستانی دیپلم رشته صنایع چوب است می‌گوید: پدر و مادرم هم ناشنوا هستند و او، چون از اول با این مشکل به دنیا آمده است به شرایط عادت کرده است و خیلی سختش نیست.

خیلی‌ها به ما اعتماد نمی‌کنند. کارفرماها فکر می‌کنند ما نمی‌توانیم خوب کار انجام دهیم 

قبل از این در نمایشگاه اتومبیل مشغول بوده است، اما اینجا را به این خاطر ترجیح می‌دهد که همه از جنس خودش هستند و زبان هم را می‌فهمند. ابوالفضل فضلی ۳۹ ساله است و ناشنوا. تازه ازدواج کرده و از شرایط امروزش هم گله‌ای ندارد و راضی است.

می‌گوید: کار ما هر روزه است و از صبح شروع می‌شود و بنا به سفارش‌هایی که داده می‌شود به محل مورد نظر می‌رویم و زمان آن بستگی به این دارد که تا  چه وقتی طول بکشد. به آینده امیدوارست و می‌داند اگر خوب کار کند راه پیشرفت برایش باز است. دوست دارد به اطرافیانش که مثل خودش هستند هم این را بگوید که آن‌ها هم می‌توانند آینده خوب و روشنی داشته باشند.

 

ایده برای اشتغال ناشنوایان 

ساعت ۹ صبح به جز یکی دو نفر، کسی در مغازه نمانده است. حالا صدای زنگ مشتری‌هاست و سفارش آن‌ها برای نصاب‌هایی که از کانون ناشنوایان برای کار دعوت شده‌اند. هر چند در این بین هنوز هم خانم حقیری باید پاسخگوی پیامک‌های بچه‌هایی باشد که سوال دارند یا آن‌هایی که برای درخواستی به گالری مراجعه داشته‌اند. اما در فرصت کوتاهی که پیش می‌آید از یک ایده جالب برای دعوت این گروه به کار می‌گوید و اینکه کاملا از تصمیمی که گرفته‌اند رضایت دارند.

 

گالری کاغذ دیواری برای ۴۰ نفر ناشنوا فرصت شغلی ایجاد کرده است

 

بچه‌های ناشنوا را از خود بدانید

نشاندن معصومه حقیر پای میز مصاحبه در شرایطی که یا تلفن زنگ می‌خورد یا مشتری سراغ جنس می‌گیرد یا  نصاب‌ها درباره برخی از موضوع‌ها توضیح می‌خواهند سخت و دشوار است، اما با همه این مشغله‌ها، می‌توانیم گفت‌وگویی کوتاه با او که همراه پسر عمویش، شهرام حقیر یک کارآفرینانی متفاوت هستند را بنا نهاده‌اند، داشته باشیم.

- این گالری توضیح می‌دهید؟
همانطور که شاهد هستید این مجموعه مخصوص فروش کاغذ‌های دیواری در سطح شهر مشهد است که شعب مختلفی در سطح شهر و خارج از آن دارد.  

- نکته مهمی که در کار شما وجود دارد و شاید نگاه خیلی از رهگذران را  به خود جلب کند، استفاده از نیرو‌هایی است که در نگاه عموم کمی متفاوت به نظر بیایند یا دست کم تازگی داشته باشد. چرا نیروی ناشنوا؟
برای داشتن یک نظام اقتصادی درست باید به فکر بهترین تدبیر و راه حل بود. پسر عموی بنده که در حقیقت مدیر این مجموعه هستند و با فوت و فن تجارت آشناست، اولین اصلی که به آن خیلی مقید و معتقدند و همیشه برای‌شان اهمیت دارد و مهم است مشتری‌مداری است.

ما تا قبل از این جریان نیرو‌های معمولی و عادی داشتیم که خیلی در قید و بند کار نبودند و در حقیقت و به قول معروف برای آن دل نمی‌سوزاندند تا اینکه یکی از آشنایان که فرزند ناشنوایی داشت که اتفاقا تحصیل کرده هم بود، از ما خواست در این مجموعه مشغول به کار شود. حضور یک  ناشنوا که با دقت تمام دل به کار می‌داد ما را به این فکر انداخت که از این نیرو می‌شود در کار استفاده کرد. در حقیقت اولین جرقه‌ها از آن همان جا بود که شروع شد.

- چطور و از کجا این نیرو‌ها را انتخاب کردید؟
بعد از این جریان اولین محلی که به نظر می‌رسید باید به آن مراجعه کرد بهزیستی بود. البته بهزیستی ما را به کانون ناشنوایان معرفی کرد که به حق و انصاف همکاری خوبی با ما داشتند و از این تصمیم به شدت استقبال کردند. شاید به این خاطر که جامعه به خاطر شرایط خاص این گروه، اعتماد چندانی برای سپردن کار به آن‌ها نمی‌کند؛ و شما این ریسک را پذیرفتید و  قبول کردید این کار را انجام دهید.

اتفاقا در شروع کار یکی از انبوه‌سازان مشهد که آدم خیری هم هست یک ساختمان ۱۲ واحدی را برای کاغذ دیواری به ما سپرد و قرار به این شد کار یک هفته‌ای تمام شود. نصاب‌های ناشنوا که بعد از یک دوره آموزشی تقریبا آماده شده بودند کار را شروع کردند، در حالی که ما به دقت ناظر بر کارشان بودیم و سعی کردیم به بهترین وجه ممکن تحویل داده شود و خوشبختانه با نظارتی که داشتیم کار هم به موقع و سریع، و هم با نهایت ظرافت آماده و تحویل شد.

 

گالری کاغذ دیواری برای ۴۰ نفر ناشنوا فرصت شغلی ایجاد کرده است

 

- نیرو‌های شما هم اصل مشتری‌مداری را رعایت می‌کنند؟
این افراد همان‌طور که گفتم، چون حس شنوایی و گفتاری خوبی ندارند و بعضی‌های‌شان کلا کر و لال هستند، بیشتر حواس‌شان معطوف و جمع کارست و معمولا این طور نیستند که کار را از سر باز کنند.

- داشتن شرایطی نظیر تحصیلات بالا هم برای جذب در این مجموعه مهم است؟
البته ما در بین نیرو‌ها هم مهندس داریم و هم افراد متخصص تحصیل‌کرده، در حالی که بین آن‌ها افراد بی‌سواد هم دیده می‌شوند.

- برای استفاده از این پتانسیل و نیرو پشیمان نیستید؟
ابدا! اتفاقا ما قصد توسعه و گسترش خدمات را داریم و ترجیح می‌دهیم باز هم از این نیرو‌ها استفاده کنیم. همین‌جا می‌توانم اضافه کنم اگر خدا بخواهد تا شهریور ماه تعداد این افراد از 
۴۰ نفر به ۱۰۰ نفر خواهد رسید.

- مشتری‌ها برای بیان درخواست‌ها و حرف زدن با آن‌ها با مشکلی مواجه نیستند؟
قطعا بدون مشکل نیست. اما کار که به آن‌ها سپرده شود خودشان با دقت و وسواس آن را دنبال می‌کنند و همان طور که گفتم بعد هم نظارت همیشگی ما بر کار هست.

- برای خودتان ارتباط گیری با این نیرو‌ها سخت نیست؟
اول کار خیلی سخت و نفس‌گیر بود. چون حرف‌ها و نوع صحبت کردن‌شان را متوجه نمی‌شدم، گیج شده بودم، اما رفته رفته نوع ارتباط‌گیری با آن‌ها دستم آمد و از آن‌ها خواهش می‌کردم زمان‌هایی که کارشان کمتر است، بنشینند و زبان اشاره را به من هم یاد بدهند.

- مردم اگر بفهمند نیر‌های شما ناشنوا هستند بهانه‌جویی نمی‌کنند؟
بعضی‌ها چرا. مثلا پیرمرد‌ها و پیرزن‌هایی که خیلی روی این مسائل حساس هستند و شاید اول هم آن‌ها را نپذیرند، اما خیلی زود متوجه می‌شوند کار نشد ندارد.  

- آن وقت تصمیم‌شان تغییر نمی‌کند؟
ما مردمان خیلی با مرام و مهربانی داریم و خیلی در این موارد همراهی دارند.

- این گروه چه حق و امتیازاتی برای کار کردن در گالری شما دارند؟
ببینید آن‌ها مطابق قانون کار حقوق دریافت می‌کنند. تازه ما امتیاز‌های جداگانه هم برای آن‌ها گذاشته‌ایم و منظور می‌کنیم. مثلا اگر از میزان وظیفه‌شان بیشتر کار کنند حتما تشویقی به آن‌ها تعلق می‌گیرد.

- غیر از این مجموعه شعبه دیگری هم دارید؟
خوشبختانه با استقبالی که مردم برای خرید کرده‌اند چند شعبه در مشهد وجود دارد و چند شعبه هم در شهرستان‌ها.

- گروه شما نام و عنوان خاص ندارد؟
نصاب‌های هما

- و حرف خاصی اگر دارید؟
امیدوارم مردم این بچه‌ها را از خودشان بدانند و بپذیرند که آن‌ها از اعضای همین جامعه هستند.

* این گزارش پنج شنبه، ۳ تیر ۹۵ در شماره ۱۹۶ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44